معانی حق
برای واژه حق معانی مختلفی ذکر شده است از جمله یکی از نامهای خدا، قرآن، حقیقت، راستی، صدق، واقع، درست، راست، روا، واقعی، انصاف، عدل، قسط، داد، عادلانه، سزا، نصیب ، بهره، مزد، ملک، مال، سزاوار، بایسته و .... ریشه حق، دارای دو معنای اصلی است: یکی استحکام و استواری، و دیگری موافقت و مطابقت.
بر اساس همین معنا است که مهمترین کاربردهای آن نخست مصدرهای حق و حقیقت به معنای واقعیّت است و دوم، صفت حق است در وصف اعتقاد یا حکمی که با واقعیت مطابقت دارد.
واژه "حق" در فلسفه، کلام، فقه، اخلاق و حتی علم حقوق استعمالات و کاربردهای متفاوتی دارد. این کاربردها و معانی گوناگون هر چند از برخی جهات از یکدیگر متمایزند، ولی بی ارتباط با یکدیگر نیستند.
عامه مردم نیز از این واژه همان معنا و مفهوم انطباق با راستی و درستی را در ذهن خود دارند. در قرآن و روایات نیز که بر اساس فطرت مردم سخن میگویند واژه حق علاوه بر نام و صفتی برای خدا، بر مفاهیمی همچون واجب، هدفدار، سزاوار، درست و ... دلالت دارد. به همین دلیل وقتی مثلاً در آیه بیستوشش سورهی ص میخوانیم: يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ...، معنای حکم کردن بر اساس حق را کاملاً متوجه میشویم زیرا خداوند حضرت داوود علیهالسلام را خلیفه قرار داده است و حکم او همانا حکم خدا و منطبق بر راستی و درستی است.
معانی امام
همانطور که میدانید امام دارای معانی مختلفی از جمله رهبر، پیشوا، پیشرو و جلودار است. علاوه بر آن در فرهنگهای لغات معانی زیر را نیز برای امام آوردهاند:
-
امام به معنای شاقول و ریسمان و تراز؛ که صاف بودن دیوار و سطوح را با آن تنظیم میکنند.
-
امام، به معنای راه و جاده؛ که از آن طریق به مقصدی میرسند
-
امام به معنای مقتدا و الگو؛ که دیگران از او تبعیت میکنند
معانی هدایت
هدایت در لغت به معنای سکون، آرامش، بدون سر و صدا و حرکت، سکونت گزیدن، توقف ازحرکت، ساکت نمودن بچه و خواباندن آن است و در اصطلاح به ارشاد و راهنمایی، بيان راه، رشد، کمال و بستر سازى براى رسيدن به مطلوب است.
از یک منظر هدایت را میتوان به دو نوع تقسیم نمود: يکي نشان دادن راه، که به آن "ارائه طريق" ميگويند و ديگري دستگیری و همراهی و نهایتاً رساندن به هدف که از آن به "ايصال به مطلوب" تعبير ميشود.
هدایت به حق
در قسمتی از آیه سیوپنجم سوره یونس میخوانیم:
قُل هَل مِن شُرَكائكُم مَن يَهدى الَى الحَقّ قُلِ اللَّهُ يَهدى لِلحَقّ...
لذا یکی از صفات خداوند هدایت به حق است. شأن هدایتگری خدا برای قرآن و نیز کسانی که توسط خدا هدایت شدهاند، نیز صادق است. قرآن کریم در ابتدای سوره بقره خود را اینگونه معرفی میکند:
ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ
اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است.
در سورهی انبیاء آیه هفتادوسه نیز میخوانیم:
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما، [مردم را] هدایت میکردند؛ و انجام کارهای نیک و بَر پاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم؛ و تنها ما را عبادت میکردند.
اصل لزوم نبوّت و امامت و اطاعت از معصوم، يك اصل عقلى است و قرآن چه زیبا به این مسئله اشاره کرده است آنجا که میفرماید:
أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ
آیا کسی که هدایت به سوی حق میکند برای پیروی شایستهتر است، یا آن کس که خود هدایت نمیشود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه میشود، چگونه داوری میکنید؟!
ذات نايافته از هستى بخش *** كى تواند كه شود هستى بخش
باید توجه داشت که مراد از هدايت به حق در اين آيه دستگیری و ايصال به مطلوب است، نه به معنى راهنمایی صرف و ارائه طريق، چون ممکن است كه اینگونه راهنمایی از دست دیگران هم بَر آید، چه اينكه امام باشند يا نه، و چه اينكه ذاتاً خود راه يافته باشند، يا هدايت به غير پيدا كرده باشد، يا حتی آنكه اصلاً هدايت نيافته و گمراه باشد. در روایات هم آمده است که:
رُبَّ تالَ القرآن و القرآنُ یَلعنُه
ای بسا تلاوت کننده قرآنی که قرآن او را لعنت میکند. لذا صرف بیان و گفتار حق و حتی ارائه طریق آن نمیتواند هدایت مورد نظر در این آیه باشد. و منظور از هدایت به حق، یعنی دستگیری و ايصال به متن واقع و حق و كمال هر موجود، اختصاص به هدايت شدگان بنفسه و هاديان الى الحق دارد.
پس به فرمودهی خداوند، امامان باید "یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا" باشند. كسى شايستهى پيروى است كه به حقّ راهنمايى مىكند. امام در تمام امور مانند عبادات، امور اجتماعی، امور حکومت، اقتصاد و... هدایتگر است و برای آنکه حجّت و الگو باشد، در تمام ابعاد معصوم است؛ چرا که از جانب خدا هدایت شده است و به همین دلیل هم "یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا" است. به عبارت دیگر هدايت صحيح، به علم و قدرت، مصونیت از خطا و اشتباه، محبّت و هدف نيازمند است. لذا جز خداوند و كسانى كه او به عنوان راهنما تعيين كرده، ديگران نمىتوانند هادى باشند.
با این تفاصیل، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در اجتماع صدوبیست هزار نفری غدیر، اینگونه خلیفه و جانشین خود را به عنوان الگو و امام معرفی میفرمایند:
مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَلاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَلاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَالَّذى يَهدي إِلَى الْحَقِّ وَيَعْمَلُ بِهِ، وَيُزْهِقُ الْباطِلَ وَيَنْهى عَنْهُ، وَلاتَأْخُذُهُ فِىاللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ
مردم؛ از او _امیرالمؤمنین علیهالسلام_ (به سوى ديگرى) گمراه نشويد؛ از او (به طرف ديگران) رو برنگردانید؛ از ولايت او سرباز نزنيد. او کسی است که به حق هدایت میکند و عامل به آن است و باطل را از بين ميبرد و از آن نهی میکند و در راه خدا سرزنش ملامت كنندگان برای او مانع نمىشود .
در این عبارات، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله همراهی با امام را به بیان های مختلف فرمودند تا همه آن را بفهمند. "لَا تَضِلُّوا عَنْهُ"؛ یعنی از او برنگردید و گمراه نشوید؛ "وَ لَا تَنْفِرُوا مِنْهُ"؛ یعنی از علی علیهالسلام رو بَر نگردانید و دوری نکنید؛ "وَ لَا تَسْتَنْكِفُوا عَن وَلَايَتِهِ"؛ یعنی از سرپرستی او اعراض نکنید.
اصل سرپرستی، داشتن کمالات و مردم شناسی است که پیغمبران و ائمه سلاماللهعلیهماجمعین، چون از طرف خدا مبعوث شدهاند، مردم شناس هستند. متمم سرپرستی، علم و عصمت است. وقتی کسی میخواهد عدهای را سرپرستی کند؛ باید همه مسایل آنها را بشناسد و عامل به آنها باشد و نیز عصمت داشته باشد که مردم را به نفع خودش هدایت نکند و به گمراهی نکشاند بلکه به خیر مردم سرپرستی کند. لذا علم و عصمت از ضروریات سرپرست است.
امام هدایتگر بهسوی حق و عامل به آن است
انسان موجودی است که بر اساس فطرت، حقخواه و حقدوست است و اگر موانعی بر سر راه شکوفایی فطرت و حفظ سلامت آن به وجود نیاید، هیچگاه از حق رویگردان نمیشود. در مسیر پذیرش حق اگر چه گوش کردن به سخن و ندای منادیان حق، موثر و مفید است، اما آنچه بیشتر در وجود یک انسان و هدایت او به مسیر حق تاثیر دارد، قرار گرفتن انسان در برابر الگویی است که بتواند حق را به صورت زنده و مجسم و ملموس درک و باور کند. در تاثیر عمل در تربیت انسان جای تردید نیست. در فرهنگ دین و آیات و روایات نیز روی این نکته که عمل، نقش موثر و مفیدی در هدایت افراد به سوی حق دارد تاکید فراوانی شده است، و پیشوایان معصوم علیهم السلام پیوسته از این طریق، زمینه مناسبی برای جذب و گرایش انسانها به حق ایجاد کردهاند. امام صادق علیهالسلام به یکی از شیعیانشان اینگونه میفرمایند:
كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَع
مردم را به غير از زبانتان دعوت به دين كنيد، تا سعى و كوشش و درستى و پرهيزگارى و خويشتن دارى را از شما مشاهده كنند.
لذا برخلاف پادشاهان و سلاطین كه بسیاری از آنچه را كه رعیت موظف به انجام آن هستند، خود به جا نمیآورند و به آنها مكلف نیستند، از خصوصیات مردان الاهی _اعم از پیامبر و امام_ این است که ایشان در تمامی تکالیف با بندگان و رعایا مشترکاند و حتی تکالیفی بالاتر برای آنهاست. در نتیجه ایشان هم در اعتقادات و هم در عمل، سَرآمد هستند. پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله وقتی امیرالمؤمنین علیهالسلام را بهعنوان جانشین خود معرفی مینمایند روی این دو مورد بسیار تأكید میكنند. در واقع میخواهند هم اعتقاد حضرت علی علیهالسلام و انطباق کامل آن با حق و هم عامل بودن ایشان به اعتقادات را برای مردم بازگو كنند؛ لذا میفرمایند:
فَهُوَ الَّذی یهدی اِلَی الْحق وَ یَعْمَلُ بِه
او هدایتگر بهسوی حق و عامل به آن است.
امام، حق مطلق و ملاک سنجش آن
در زیارت شریف "آل یس" میخوانیم:
وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ حُجَّةُاللّه، اَنْتُمُ الْاَوَّلُ وَ الْآخِرُ، وَ اَنَّ رَجْعَتَكُمْ حق، لَا رَیبَ فِیهَا یوْمَ لاینْفَعُ نَفْساً اِیمانُها لَمْتَكُنْ آمَنَتْ مِنْقَبْلُ اَوْ كَسَبَتْ فِی اِیمانِها خَیراً، وَ اَنَّ الْمَوْتَ حق، وَ اَنَّ نَاكِراً وَ نَكِیراً حق، وَ اَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ وَ الْبَعْثَ حق، وَ اَنَّ الصِّرَاطَ حق، وَ الْمِرْصَادَ حق، وَ الْمِیزَانَ حق، وَ الْحَشْرَ حق، وَ الْحِسَابَ حق، وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حق، وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِیدَ بِهِمَا حق
واژهی حق در اینجا بسیار تکرار شده است. به اعتقاد شیعه، برای سنجش اعتقادات باید آنها را به امام كه حق مطلق است عرضه نمود و آنجا صحت و سقم و میزان درستیشان را متوجه شد.
مثل آن است كه برای آزمایش میزان خلوص یک کاسهی آب باید آن را به آب خالص عرضه كرد و با آن مقایسهاش كرد. معنای عرضه و نشاندادن و محكزدن اعتقادات بر امام علیهالسلام هم همین است که آنها را بر امام هر زمان عرضه نمود و صحت آن را سنجید. در زمان ما حقّ کامل، وجود مقدس امام عصر علیهالسلام است و یك فرد شیعه قطرهای است که خود را در تمام شئون به دریای حق عرضه میکند. به همین دلیل است که در ادامه این زیارت ناب میخوانیم:
فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا أَسْخَطْتُمُوهُ وَ الْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ وَ الْمُنْكَرُ مَا نَهَيْتُمْ عَنْهُ
حق آن است كه شما به آن خشنود باشید و باطل آن چیزی است كه شما ناپسندش دارید و پسندیده آن است كه شما به آن فرمان دهید و ناپسند آن چیزی است كه شما از آن بازدارید.
این مسأله به خاطر این است که خداوند متعال، به حکمتِ لَمْیَزل و لایَزالِ خویش حقِّ مطلق را که با باطل آمیخته نیست، در وجود مقدس پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله و ائمهی معصومین علیهمالسلام قرار داده است. ما از این حق، فیض میبریم و اعمال و اعتقاداتمان را با آن محک میزنیم. امیرالمؤمنین علیهالسلام باطل را از بین میبرد و از آن نهی میکند.
وَ یزْهِقُ الْباطِلَ وَ ینْهی عَنْهُ
ایشان در عمل و در کلام باطل را از بین می برند و احقاق حق میکنند.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله در این قسمت، هم حق و هم باطل را مورد تأکید قرار میدهند؛ در نتیجه علی _علیه السلام_ مجسمهی صراط المستقیم است که تنها راه است .صد در صد حق و باطل مورد شناسایی حضرت است. شناخت حق و باطل نسبت به عمل کردن به آن مقدم است، زیرا اگر کسی حق و باطل را نشناسد، چگونه میخواهد به آنها عمل کند؟ پس نتیجه میگیریم شناخت حق و باطل از طریق شناخت امام است .حال با توجه به این مطلب، حدیث پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را مجدداً مرور کنیم آنجا که میفرماید:
مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة
هر فردی که بمیرد در حالی که امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است
پس، اگر کسی امامش را بشناسد؛ یعنی حق را شناخته است زیرا که امام حق است و در نتیجه هر آنچه غیر آن و در مسیر خلاف آن است، باطل خواهد بود .به تعبیر آیه سیودو سوره یونس:
فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ
بعد از حق، چه چیزی جز گمراهی وجود دارد؟!
هنگامی که امام شناخته شد، باید به دستورات او عمل کرد و پس از شناخت باطل که همانا مخالفین امام و منکران و دوری کنندگان از اویند، باید از آنان دوری گزید .
نتیجه
پیامبر صلیاللهعلیهوآله با جمله "فَهُوَ الَّذی یهدی اِلَی الْحق وَ یَعْمَلُ بِه"، این مطلب را اینگونه تبیین میکنند که:
-
حق و حق شناسی را خداوند در فطرت ما قرار داده است.
-
راهنمایان به حق را باید شناخت و از آنان تبعیت نمود.
-
اینان کسانی هستند که حق را بیان کرده و به آن راهنمایی میکنند و در عین حال عامل به آن هستند.
-
هر آنچه که در مقابل حق قرار گیرد، باطل و گمراهی است
-
پس از شناخت باطل که همانا مخالفین امام و منکران و دوری کنندگان از اویند، باید از آنان دوری گزید.
-
پیامبر صلیاللهعلیهوآله در روز غدیر امیرالمؤمنین علیهالسلام را با ویژگی هدایتگری به حق و عمل به آن به مردم معرفی نمودند.
-
در زمان ما مصداق اتم هدایتگری به حق و عمل به آن وجود مقدس امام زمان علیهالسلام است.
-
ما نیز اگر خود را از پیروان پیامبر و امیرالمؤمنین و ائمه علیهمالسلام میدانیم، باید در اعتقادات و رفتار بر مدار حق و حقیقت بوده و بر اساس دستورات و فرامین آنها عمل نماییم.
-
یکی از فرامین معصومین علیهمالسلام دستگیری و ارشاد دیگران است که ما باید به آن اهتمام بِورزیم.
-
دعوت مردم به حق و حقیقت تنها به گفتار نیست و تأثیر اعمال و کردار ما در بسیاری از مواقع بیشتر است.
-
یکی از بارزترین مصادیق دعوت به حق در زمان ما، شناساندن وجود مقدس امام زمان علیهالسلام به دیگران است.
به امید اینکه همواره صفت حق شناسی و عمل به آن را سر لوحهی خود قرار دهیم و از باطل دوری کنیم.