به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
بخش ملحقات خطبهی فدک/ فراز دوم
وقتی خلیفهی اول اینگونه سخنان حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ تأیید کرد، دوباره به تعریف از ایشان پرداخت و گفت:
وَ اَنْتِ يا خِيَرَةَ النِّساءِ وَ ابْنَةَ خَيْرِ الاْنْبِياءِ صادِقَةٌ فى قَوْلِكِ
و تو اى برگزيده ى بانوان و اى دختر برترين پيامبران! شما در گفتارتان صادق هستید
سابِقَةٌ فى وُفُورِ عَقْلِكِ
از ابتدای نوجوانی نیز، وفور عقل داشتی
غَيْرُ مَرْدُودَةٍ عَنْ حَقِّكِ وَ لا مَصْدُودَةٍ عَنْ صِدْقِكِ
کسی شما را از حقّتان رَد نمیکند و در صداقت شما هم شکی نیست
وَ وَاللّهِ ماعَدَوْتُ رَأْىَ رَسُولِ اللّهِ وَ لاعَمِلْتُ اِلاّ بِاِذْنِهِ!
و به خدا سوگند که من از رأی رسول خدا _صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ_ تجاوز نکردهام و بی اجازه ایشان کاری نکردهام!
یعنی شما درست میگویید اما کارهای من نیز مطابق رأی رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ بوده است! و بی اجازهی ایشان کاری نکردهام!!! شما در جملات دقت کنید!
وَ الرّائِدُ لايَكْذِبُ أَهْلَهُ
این جمله، یک ضرب المثل عرب است. "الرّائِدُ" به معنی رهبری است که افراد تحت فرمانش را تکذیب نمیکند و وحرفشان را میپذیرد. یعنی من الان رهبر هستم و شما تحت مدیریت من هستید و من حرفهای شما را قبول میکنم.
وَ قَدْ قُلْتِ وَ اَبْلَغْتِ وَ اَغْلَظْتِ فَاَهْجَرْتِ
و شما حرفهایتان را زدید و رساندید و با درشتی و تندی هم گفتید
باز خلیفهی اول اعتراف میکند که ایشان چندجا تند صحبت کردهاند زیرا که حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ چندین مرتبه فرمودند: یابنابیقحافه!
وَ اِنِّى اُشْهِدُ اللّهَ {وَ كَفى بِهِ شَهِيداً[1]} اَنِّى سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ يَقُولُ: «نَحْنُ مَعاشِرَ الاْنْبِياءِ، لانُوَرِّثُ ذَهَباً وَ لا فِضَّةً وَ لا أَرْضاً وَ لا داراً وَ لا عَقاراً، وَ اِنَّما نُوَرِّثُ الْكُتُبَ وَ الْحِكْمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ»!
و من خدا را گواه مىگيرم كه {او براى شهادت كافى است}. همانا شنيدم از رسول خدا _صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ_ كه مىفرمود: «ما گروه پيام آوران چيزى از طلا و نقره و زمين و خانه و مستغلات به ارث نمىگذاريم و تنها كتاب و حكمت و دانش و نبوت را به جاى مىگذاريم»
یعنی بعد از آن که ابوبکر گفت: همهی سخنان شما درست است ولی من خدا را شاهد میگیرم که از پیغمبر _صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ_ شنیدم که فرمود: ما پیغمبران ارث به جا نمیگذاریم و این حدیث را همان جا جعل کرد یک نفر هم آنجا نبود که تصدیق کند، من هم این حدیث را شنیدهام کسی هم جرأت نکرد چیزی بگوید. بعدها یک نفر از خادمانش را پیدا کرد که گفت بله من هم شنیدهام و نفر دومی نداشت[2]! حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ به این واژهی "النُّبُوَّةَ" اعتراض کردند و فرمودند: نبوّت پیغمبران موروثی نیست و مالِ خداوند است و همین نکته را هایلایت _بارز و مشخص_ کردند. ابوبکر گفت:
وَ ما كانَ لَنا مِنْ طُعْمَةٍ فَلِوَلِىِّ الْأَمْرِ بَعْدَنا اَنْ يَحْكُمَ فِيهِ بِحُكْمِهِ
و اگر چيزى باقى بگذاريم، از آنِ ولىّ امر است كه پس از ما فرمان دهد به آنچه نيك انگارد
یعنی من چون که ولی أمر هستم پس این فدک هم در دست من است. بعد برای توجیه خود در حضور مردم گفت:
وَ قدْ جَعَلْنا ما حاوَلْتِهِ فِى الْكُراعِ وَ السِّلاحِ، يُقابِلُ بِهِ الْمُسْلِمُونَ وَ يُجاهِدُونَ الْكُفّارَ وَ يُجالِدُونَ الْمَرَدَةَ الْفُجّارَ
یعنی آن چیزهایی که شما مطالبه کردید و در موردش صحبت کردید، ما برای امور شخصی خرج نکردهایم بلکه برای مرکب سربازان و سلاح آنان هزینه شده تا مسلیمن با کفّار مجاهده کنند و با سرکشان بَدکردار دست و پنجه نرم کنند. "الْكُراعِ" به معنی مرکب جنگی سربازان است. آن وقت یک ادعایی هم کرد:
وَ ذلِكَ بِاِجْماعٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ لَمْ اَتَفَرَّدْ بِهِ وَحْدِى، وَ لَمْ أَسْتَبِدَّ بِما كانَ الرَّأْىُ فِيهِ عِنْدِى
گفت: همهی این کاری که من کردهام یعنی به حکومت نشسته و فدک را گرفتهام _و بعداً مشخص میشود که ارث پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ و خمس را هم گرفته است_ همهی اینها به إجماع مسلمین بوده است. "لَمْ اَتَفَرَّدْ بِهِ وَحْدِى" یعنی تنها این کار را نکردهام، مستبد هم نبودهام! یعنی خیلی اظهار مظلومیّت کرد.
وَ هذِهِ حالِى وَ مالِى هِىَ لَكِ وَ بَيْنَ يَدَيْكِ لانَزْوِى عَنْكِ وَ لانَدَّخِرُ دُونَكِ
یعنی این حالت و اموال من است و تمام اموال شخصی من در خدمت شماست. به عبارتی قیافهی حق به جانب گرفت و گفت: ما اموال شما را در کنار شما ذخیره نمیکنیم و مجدد شروع به تعریف از حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ نمود. پس تا اینجا سه تا حرف زد: یکی آن حدیثی که جعل کرد و گفت: از پیامبر _صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ_ شنیدهام که ایشان فرمودهاند ما پیامبران ارث باقی نمیگذاریم. دوم هم اینکه گفت: اینکارهای من همه به اجماع و نظر مسلیمن بوده است و سوم هم بحث این بود که گفت: ما فدک خرج خودمان نکردهایم و برای خرج سپاه و اسلحه و ... مصرف کردهایم.
وَ اِنَّكِ اَنْتِ سَيِّدَةُ أُمَّةِ أَبِيكِ، وَ الشَّجَرَةُ الطَّيِّبَةُ لِبَنِيكِ، لانَدْفَعُ مالَكِ مِنْ فَضْلِكِ، وَ لايُوضَعُ مِنْ فَرْعِكِ وَ أَصْلِكِ
ابوبکر باز در اینجا میگوید: ما نمیخواهیم اموال شما را بگیریم! شما بزرگِ بانوان اُمّت پدرتان هستید و شجرهی طیّبه برای فرزندانت هستی و از ریشهی و وجود شما چیزی کاسته نمیشود. _یعنی از مقام اجداد و فرزندانت كاسته نشده است_
حُكْمُكِ نافِذٌ فِيما مَلَكَتْ يَداىَ، فَهَلْ تَرَيْنَ اَنْ اُخالِفَ فى ذلِكَ أَباكِ؟!
بعد میگوید حُکم شما نافذ است در آنچه من مالک آن هستم. پدر شما گفته است: ما ارث باقی نمیگذاریم و هر چه هست برای ولی أمر است، آیا با سخن پدر شما مخالفت کنم؟!
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمین
[1] الفتح (48) آیه 28
[2] ابن ابى الحدید معتزلی مىنویسد: پس از درگذشت پیامبر _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_، ابوبکر در نقل این حدیث متفرد بود و احدى جز او این حدیث را نقل نکرد. فقط گاهى گفته مىشود که مالک بن اوس نیز حدیث یاد شده را نقل کرده است. آرى، برخى از مهاجران در دوران خلافت عمر به صحت آن گواهى دادهاند؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج16، ص: 227

|