به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
قالَ: فَلَمْ یرَ بَعْدَ الْیوْمِ الَّذِى قُبِضَ فِیهِ رَسُولُ اللّه صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ اَكْثَرُ باكِیا وَ لا باكِیةً مِنْ ذلِكَ الْیوْمِ، وَارْتَجَّتِ الْمَدِینَةُ وَ صاحَ النّاسُ، وَارْتَفَعَتِ الاَصْواتُ مِنْ دارِ بَنِى عَبْدِالْمُطَّلِبِ وَ بَعْضِ دُورِ الْمُهاجِرِینَ وَ الاَنْصارِ
راوی میگوید: در این لحظه گریهها بلند شد و به خانهها سرایت کرد. صدای گریه از مسجد بلند شد و چون شهر کوچک بود از خانهها هم صدای گریه و زجه بلند شد و از خانههای فرزندان عبدالمطلب و بعضی خانههای مهاجرین و انصار.
فَلَمّا بَلَغَ ذلِكَ أَبابَكْرٍ قالَ لِعُمَرَ: تَرِبَتْ یداكَ! ما كانَ عَلَیكَ لَوْ تَرَكْتَنِى؟ فَرُبَّما رَفَأْتُ الْخَرْقَ وَ رَتَقْتُ الْفَتْقَ، أَلَمْ یكُنْ ذلِكَ بِنا اَحَقَّ؟
هنگامی که این خبر به ابوبکر رسید، به عُمَر گفت: دستت بریده باد! چه میشد که مرا به حال خودم میگذاشتی؟ یعنی اگر این سمت را به من نمیدادی شاید میتوانستم اشتباهاتم را رفع کنم و مشکلات و شکافها را ببندم و این برای ما بهتر نبود که اینگونه میکردیم؟
فَقالَ الرَّجُلُ: قَدْ كانَ فى ذلِكَ تَضْعِیفُ سُلْطانِكَ، وَ تَوْهِینُ كَفَّتِكَ وَ ما اَشْفَقْتُ اِلاّ عَلَیكَ
عُمَر جواب میدهد که اگر این کار را میکردیم، جایگاهت سست میشد و من مهربانی و کمک کردم که این جایگاه محکم باشد
قالَ: وَیلَكَ! فَكَیفَ بِابْنَةِ مُحَمَّدٍ وَ قَدْ عَلِمَ النّاسُ ما تَدْعُوا اِلَیهِ، وَ ما نَجِنُّ لَها مِنَ الْغَدْرِ عَلَیهِ
ابوبکر میگوید: با دختر محمّد _صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ_ چه کار کنیم؟ مردم میفهمند که ما چه کلکهایی به آنها زدهایم
فَقالَ: هَلْ هِىَ اِلاّ غَمْرَةٌ انْجَلَتْ، وَ ساعَةٌ انْقَضَتْ، وَ كَأَنَّ ما قَدْ كانَ لَمْ یكُنْ...
عُمَر میگوید: آیا جز این است که طغیانی بود که فرو نشست و ساعتی بود که تمام شد و گذشته را در نظر نگیر!
قَلِّدْنِى ما یكُونُ مِنْ ذلِكَ. قالَ: فَضَرَبَ بِیدِهِ عَلى كَتِفِهِ، ثُمَّ قالَ: رُبَّ كُرْبَةٍ فَرَّجْتَها یا عُمَرُ
هر چه هست را به گردن من بنداز. ابوبکر به کتف عُمَر زد و تو چقدر از مشکلات من را مرتفع کردی!
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمین
|