|
1 |
قبل از این که از این صفحه بگذریم قدری تامل کنیم... |
مجله شماره چهارده |
2 |
دو دریا به هم می رسند امروز، علی و زهرا سلام الله علیهما به هم می رسند.... |
مجله شماره پانزده |
3 |
آن روز بزرگ فرا رسید و اکنون! یگانه میراث دار غدیر.... |
مجله شماره شانزده |
4 |
هنگام گذر از خیابان دیدم، مردم در تدارک برپایی و اقامه عزای سید و سالار.... |
مجله شماره هفده |
5 |
در روزهایی که گذشت به برکت برپایی مجالس عزاداری... |
مجله شماره هجده |
6 |
همراهان غدیری؛ ماه محرم 1435 نیز در ماتم عزای حسینی سپری شد.... |
مجله شماره نوزده |
7 |
چهل شام از وداع ... |
مجله شماره بیست |
8 |
وقتی سخن از مادر به میان می آید، ناخود آگاه، محبت، صمیمیت... |
مجله شماره بیست و یک |
9 |
روزهای شاد و پر سروری را پشت سر گذاشتیم، آغاز دوران امامت... |
مجله شماره بیست و دو |
10 |
شب جمعه بود و عجیب، هوای حرم با صفای حضرت معصومه سلام الله علیها.... |
مجله شماره بیست و سه |
11 |
هوای سرد، تابش آفتاب، اونهم بدون وزش باد در این روزها باعث شده که.... |
مجله شماره بیست و چهار |
12 |
شمارشی معکوس! تپشی پر اضطراب! لحظه هایی سریع! دلهره ای ناشناس!.... |
مجله شماره بیست وپنج |
13 |
و سلام بر بارانی که خواهد بارید بر پژمردگی یاس!.... |
مجله شماره بیست و شش |
14 |
آب ها همه از آسیاب افتاد .. و آرمید بانوی آسمانی در دل خاک ... |
مجله شماره بیست و هفت |
15 |
در فصل بهار همراه با ایام نوروز، طبیعت دوباره تازه می شود.... |
مجله شماره بیست و هشت |
16 |
همه چیز او با دیگران فرق می کرد. ظاهراً خدا تافته ی او را جدا بافته بود!... |
مجله شماره بیست و نه |
17 |
از امروز یعنی ۲۲ رجب تا دو هفته دیگر پر مناسبت ترین ایام سال است.... |
مجله شماره سی |
18 |
مثل گذشته ها این بار هم میلاد شما در راه است و چشم های منتظر ما به راه... |
مجله شماره سی و یک |
19 |
کی به هم می رسد ای یار، نگاه من و تو... |
مجله شماره سی و دو |
20 |
روزهای زیبای ماه مِهر و رحمت یکی پس از دیگری طی می شود.... |
مجله شماره سی و سه |
21 |
عید فطر، عید بندگی و آمرزش بر شما مبارک باشد.... |
مجله شماره سی و چهار |
22 |
افكار روزانه آن قدر پر تلاطم است كه انگار ديگر جايي براي معنويت نيست... |
مجله شماره سی و پنج |
23 |
یکی از آرزوی های هر شیعه امیرالمؤمنین علیه السلام و به ویژه هر ایرانی.... |
مجله شماره سی و شش |
24 |
به دنبالت کو به کو و دیار به دیار می گردیم...... |
مجله شماره سی و هفت |
25 |
آری! غدیر همان چراغ وفاداری است! آن جا که بر فراز قلب ها می ایستد..... |
مجله شماره سی و هشت |
26 |
منزل ها یک به یک از مکه تا به کربلا طی می شوند. کاروان عشق مسیری طولانی.... |
مجله شماره سی و نه |
27 |
تا حالا شده خيرخواه كسي باشيد ولي اون به شما پشت بكنه؟..... |
مجله شماره چهل |
28 |
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی |
مجله شماره چهل و یک |
29 |
اربعين حسين عليه السلام، ميقاتي است كه زائرانش غسل كرده اند.... |
مجله شماره چهل و دو |
30 |
ماه هاي محرم و صفر با همه فراز ونشيب هايش به پايان رسيد.... |
مجله شماره چهل و سه |
31 |
چه سعادتي است شيعه بودنتان يا رسول الله!..... |
مجله شماره چهل و چهار |
32 |
دلم ميخواهدت پدر! انگار آدم كوكي هايي شديم كه صبح به صبح..... |
مجله شماره چهل و پنج |
33 |
با خودم فكر مي كردم كه چرا بعضي از مردم سعي مي كنند با لباس ها و.... |
مجله شماره چهل و شش |
34 |
فاطمه جان ! انگار هنوز طنين صداي دادخواهيت در مسجد مدينه.... |
مجله شماره چهل و هفت |
35 |
حال و هوای نوروز باز هم در کوچه های شهر می پیچد.... |
مجله شماره چهل وهشت |
36 |
و به ياد باراني كه خواهد باريد بر پژمردگي اش.خطابه ي فدك، فرياد دادخواهي..... |
مجله شماره چهل و نه |
37 |
بهار امسال هم ايامش گره خورده با نام زهراي مرضيه سلام الله عليها بود!..... |
مجله شماره پنجاه |
38 |
سراسر ماه رجب را كه نگاه مي كني همه پُر است از ابواب رحمت.... |
مجله شماره پنجاه و یک |
39 |
شاید بتوان گفت ماه شعبان بیش از هر ماه دیگری یادآور عشق و... |
مجله شماره پنجاه و دو |
40 |
مي دانم با ديدن شيعياني كه در شادي ميلاد شما جشن گرفتند قلبتان... |
مجله شماره پنجاه و سه |
41 |
ماه رمضان، ماه خدايي شدن است. ماه گذشتن از خود و رسيدن به بندگي است.... |
مجله شماره پنجاه و چهار |
42 |
پس آن گاه که بندگانم درباره من پرسیدند بگو: من نزدیکم و دعاکنندگان را.... |
مجله شماره پنجاه و پنج |
43 |
پاک شدن سخت است اما پاک ماندن از آن هم سخت تر است..... |
مجله شماره پنجاه و شش |
44 |
سلام بر تو اي شيعه جعفري! خوش مباهاتي كرده اي... |
مجله شماره پنجاه و هفت |
45 |
السلام عليك يا علي ابن موسي الرضا اي امام رؤوف... |
مجله شماره پنجاه و هشت |
46 |
عالم ز عطر ياس مدينه معطر است پيوند آسماني زهرا و حيدر است..... |
مجله شماره پنجاه و نه |
47 |
به عيد قربان، قربان كنند خلق جهان بتا تو عيد مني، من شوم تو را قربان.... |
مجله شماره شصت |
48 |
خانواده اي از بهشت در اين سوي ميدان و مردماني مسيحي در آن سوي ميدان.... |
مجله شماره شصت و یک |
49 |
كاش همان روزها بود كه تشنه بوديم، كاش علي اصغر هنوز بود،..... |
مجله شماره شصت و دو |
50 |
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ سلام بر شما اي سرور شهدا.... |
مجله شماره شصت و سه |
51 |
حسين جان! قافله زائرين اربعينت چه با شكوه در تدارك سفرند.... |
مجله شماره شصت و چهار |
52 |
كاروان ما مردم زمانه، جا ماند از دشت كربلا... نبوديم تا حجت خدا را ياري كنيم اما.... |
مجله شماره شصت و پنج |
53 |
این روزها که میگذرد همان روزهایی است که خاتم انبیا صلی الله علیه و آله منتظرش بودند... |
مجله شماره شصت و شش |
54 |
گاه گاهی كه با خودمان خلوت میكنیم و خود را در مقایسه با عالم هستی.... |
مجله شماره شصت و هفت |
55 |
قم كه ميروي احساس مي كني جاذبه اي قوي تو را به سمت حرم مي كشد... |
مجله شماره شصت و هشت |
56 |
جمادی الاول سال ششم هجرت بود که دیدگان امیرالمؤمنین علیه السّلام با... |
مجله شماره شصت و نه |
57 |
مادر جان! ای مظهر حیا و عفت، ای سرچشمه عاطفه و هدایت... |
مجله شماره هفتاد |
58 |
پس به سوی قبر پدر توجهی كرد و گریه گلویش را گرفت و گفت: پدر!.... |
مجله شماره هفتاد و یک |
59 |
نوروز، روز نو شدن است. روز نوانديشيدن است.... |
مجله شماره هفتاد و دو |
60 |
مثل برق و باد، دو هفته از سال ۹۵ هم گذشت! در این فرصت دوهفتهای چه كردیم؟.... |
مجله شماره هفتاد و سه |
61 |
مولای من! در این فرخنده روز میلادتان، میهمان و پناهنده شماییم... |
مجله شماره هفتاد و چهار |
62 |
به پایان ماه رجب که نزدیک میشویم، روزها پی در پی یادآور ایامی است که هر یک به تنهایی، مشعلی است... |
مجله شماره هفتاد و پنج |
63 |
خدای بزرگ را شاکریم که بر ما منت نهاد تا دِگر بار سالروز ولادت یگانه ذخیره خداوند در زمین، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف..... |
مجله شماره هفتاد و شش |
64 |
در روزمره خود هر آنچه میپسندیم را در جای دلخواهمان میگذاریم و آن گاه اگر کُنجی خالی ماند و حالی باقی.... |
مجله شماره هفتاد و هفت |
65 |
وجودم تشنه است و بی تابتر از همیشه، دلم را راهی آستان عشقت میکنم..... |
مجله شماره هفتاد و هشت |
66 |
معبودم! تو خود این روز را برای مسلمانان عید قرار دادی و بر باقی ایام برتری دادی..... |
مجله شماره هفتاد و نه |
67 |
دلم هواى بقیع دارد و غم صادق ***** عزا گرفته دل من ز ماتم صادق |
مجله شماره هشتاد |
68 |
سلام بر تو اى امام هشتم! اى فرزند پيامبر و على علیهما السّلام! |
مجله شماره هشتاد و یک |
69 |
پدر مهربانت فرموده بود: مولودی با برکتتر از تو برای شیعیان تاکنون زاده نشده است..... |
مجله شماره هشتاد و دو |
70 |
چه لذتی دارد پرواز در آسمان دعا و زمزمه کردن به همراه کسی که صدای دعایش... |
مجله شماره هشتاد و سه |
71 |
پس ای رسول! هر آن کس که با تو بعد از آگاهی و علم محاجه نماید به آنان بگو:..... |
مجله شماره هشتاد و چهار |
72 |
اى ابا عبداللّه! براستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظيم گشت مصيبت تو بر... |
مجله شماره هشتاد و پنج |
73 |
از کربلا تا شام چه بگوییم؟ هر چه گویند غم حضرت زینب سلاماللهعلیها است و..... |
مجله شماره هشتاد و شش |
74 |
طبل بازگشت نواخته شد. اکنون دیار شام غرق در ماتم گردیده و آگاه از جنایات خلیفه..... |
مجله شماره هشتاد و هفت |
75 |
خداوندا! تو شاهدی، که حجتهای تو را، یکی پس از دیگری، به جهل و کینه خاموش کردند؛... |
مجله شماره هشتاد و هشت |
76 |
هر ثانیه، هر دقیقه، هر ساعت و هر روز که سپری میگشت برکت وجودت بیش از پیش نمایان میگردید و.... |
مجله شماره هشتاد و نه |
77 |
از دیرباز دیدهها چشم به راه اوست و دلها برایش میتپد. کتابهای آسمانی او را معرفی کرده و..... |
مجله شماره نود |
78 |
از کودکیهایمان همواره تو را گل نرگس خواندهایم و با نام یابن الحسن صدایت زدهایم، اما لحظهای در.... |
مجله شماره نود و یک |
79 |
همه ما گاهی میرسه که عرصه برامون تنگ میشه. حس میکنیم دنیا به آخر رسیده. همه چی تموم شده..... |
مجله شماره نود و دو |
80 |
پس از مادر یگانه بانوی خانه و مونس علی علیهالسلام، آن امیر غریب زمانه گردیدی و.... |
مجله شماره نود و سه |
81 |
آن هنگام که سالار مطلق، همراه پیک حق عازم ملکوت گردید در بیت وحی یگانه دخت.... |
مجله شماره نود و چهار |
82 |
اینک تولد توست، یعنی تولد همهی خوبیها و زیباییهای آفرینش آه مادر، نمیدانی که ما... |
مجله شماره نود و پنج |
83 |
هر زمان که شیطان صفتان لب به انکار نبوت پدرت گشودند و روح مرا آزردند، تو در میان وجود..... |
مجله شماره نود و شش |
84 |
میبینی؟ ملائک را میگویم! نگاه کن که چگونه هلهله کنان بالهای خویش را فرش فاطمه بنت اسد سلاماللهعلیها میکنند چرا که... |
مجله شماره نود و هفت |
85 |
دژخیمان گمان میبردند که میتوانند نور خدا را در تاریکی زندان بشری به زنجیر کشند. گمان می کردند که..... |
مجله شماره نود و هشت |
86 |
چه قدر زود دیر میشود، برای خواستن هایم و از خود گفتن هایم برای تو، میترسم دیر تر شود و... |
مجله شماره نود و نه |
87 |
و سپاس از این که به ما مهلتی دوباره دادی تا زمانی که شیاطین در غل و زنجیر قهر تو هستند، راه حق را ببینیم..... |
مجله شماره صد |
88 |
دیگربار نیمه ماه کرامت از ره رسید. و زمین همگان را به میهمانی کریم اهل بیت فرا میخواند..... |
مجله شماره صد و یک |
89 |
امروز عید است، عید فطر و بندگی. یک ماه چه آسان گذشت و چه روزهای شیرینی را گذراندیم. ماهی که ممتاز شده بر ماههای دیگر،.... |
مجله شماره صد و دو |
90 |
مدینه را جهل مردم تاریک کرده بود. حکومت ستمکار عباسی بر مردمان فرمان میراندند. شهر پیامبر خدا صلّیاللهعلیهوآله،.... |
مجله شماره صد و سه |
91 |
ای بانوی آفتاب! تو همشیرهی ماه و دخت خورشیدی و ایران سالیانی است که روشنیاش را وامدار تو و برادر رئوف توست.... |
مجله شماره صد و چهار |
92 |
آهسته آهسته قدم بر میدارم و از سر ادب سر به زیر افکنده و شرمسار و خجل از هر آنچه که با خود آوردهام... |
مجله شماره صد و پنج |
93 |
میخواهم نیت کنم، دعا کنم، و به بهانه عید بودن این روز بزرگ، مستجاب شدن دعایم را به تماشا بنشینم.... |
مجله شماره صد و شش |
94 |
در واقع این معرفی، بزرگترین مراسمی بود که تا آن روز در تبلیغ مقام جانشینی پیامبر، برپا شده بود..... |
مجله شماره صد و هفت |
95 |
مکتب عاشوراست و هزار درس نخوانده، هرگوشه و هر ورقش قصهای است که دل سنگ را میلرزاند و.... |
مجله شماره صد و هشت |
96 |
والاترین کلام، حدیثی قدسی که جبرئیل امین علیهالسلام به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نجوایش کرد؛.... |
مجله شماره صد و نه |
97 |
از آن عصر خونین که خورشید من بر نیزهها غروب کرد و ستاره کوچکم در میان خاک گرم کربلا آرام گرفت و.... |
مجله شماره صد و ده |
98 |
عصر عاشورا که میگذرد تمام هم و غم مان میشود "اربعین". آخر به ما گفتهاند که "اربعین"، کربلا حال و هوای دیگری دارد.... |
مجله شماره صد و یازده |
99 |
روزها و سالها و قرون متمادی است که من یکایک لحظات غربت شما را دیدهام. نه تنها شما بلکه لحظه به لحظه همراه اجدادتان بودم و.... |
مجله شماره صد و دوازده |
100 |
مولا جان! علی بن موسی الرضا علیهالسلام در قنوتهای نماز خود دعای اللَّهُمَّ أَصْلِحْ عَبْدَكَ وَ خَلِيفَتَكَ را زمزمه مینمود تا شیعه بفهمد که.... |
مجله شماره صد و سیزده |
101 |
اکنون لحظهی میلاد اوست مولودی که چشمان امام هادی علیه السّلام را روشن ساخت و خورشید جمالش، سامره را پرفروغتَر و..... |
مجله شماره صد و چهارده |
102 |
هوا گرفته بود. از پنجره ی اتاقم به آسمون غم گرفته خیره شده بودم. آسمون مثل دل امام زمان عجلاللهتعالیفرجه بود.... |
مجله شماره صد و پانزده |
103 |
روزها میگذرد و من همچنان شرمسار از آن پهلوی شکسته هستم. روزها میگذرد و من هم چنان با نگاه ماتم علی علیهالسّلام توان از..... |
مجله شماره صد و شانزده |
104 |
امروز عالَم از نزد علی علیهالسلام برفت و به عالَمی پوچ و عالَمی تهی مبدل گردید. نه تنها برای دورانیان بلکه آیندگان هم دیگر پیشوای نمونگی را در کنارشان..... |
مجله شماره صد و هفده |
105 |
ما به خواست خدا نمینالیم بلکه غمیگینیم از نبود و نداشتن این درّ و گوهر گرانبها. اسوهای گرانمایه و تکرار نشدنی که تمام سخنانش آموزه، نگاهش پند و رفتارش.... |
مجله شماره صد و هجده |
106 |
امشب آسمان را جشنی برپاست و ملائک هلهله کنان در میان زمین و آسمان به انتظار قدومش صف به صف ایستادهاند تا....... |
مجله شماره صد و نوزده |
107 |
با ظهور اسلام و احترام این دین به سنتهای نیکو، سنت نوروز با سنتهای اسلامی در هم آمیخت و تا امروز از بزرگترین...... |
مجله شماره صد و بیست |
108 |
تو بیا و معاهدهی صلح من با نفس و شیطان را بشکن. تو مصلح این پریشانی و تشویش باش. من کودک تازه پایم...... |
مجله شماره صد و بیست و یک |
109 |
او که مادرش بزرگ زنی از تبار ایران زمین و شاهزادهای ایرانی بود. مادرش شهربانو که به وساطت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام آزاد شده بود،..... |
مجله شماره صد و بیست و دو |
110 |
در این مسیر اگرچه کوشیدیم در مسیر درست قدم بگذاریم ولی چه روز های بسیاری که راه گم کردیم و چه لحظه های تاریکی که.... |
مجله شماره صد و بیست و سه |
111 |
خداوندا! سپاس میگویمت که به من مهلت دادی تا این ماه عزیز را دوباره درک کنم. تو را شکر میگویم که دیگر بار شاهد باز شدن درهای بهشتت هستم؛ درهایی که.... |
مجله شماره صد و بیست و چهار |
112 |
رنگ از رخ شب پرید و محراب مسجد، رنگ شفق به خود گرفت. مسجد کوفه سکوت کرد تا آخرین کلام امیر را تا ابد در لابه لای خشتهایش حفظ کند...... |
مجله شماره صد و بیست و پنج |
113 |
عابران از کنارم عبور میکنند. یکی به سرعت، یکی آرام و با وقار، یکی بیتفاوت و عادی. همه رَد میشوند. برخی ناراحتی از چهرهشان میبارد، بعضی شاد و.... |
مجله شماره صد و بیست و شش |
114 |
آقاجان! هرگاه که واپسین روزهای شوال فرا میرسد، گویی که دگربار فاطمیه برای ما زنده میشود. هرگاه که ایام شهادت میرسد،...... |
مجله شماره صد و بیست و هفت |
115 |
میخواهم از شما بگویم. از شما که از کودکیهایمان نامتان را برایمان خواندهاند و مهرتان را بر قلبمان فزون نمودند. آخر محبت شما را..... |
مجله شماره صد و بیست و هشت |
116 |
من شیعهام ... کورسویی از تابش جاودانهی غدیر؛ شعاعی از نسل آسمانی آفتاب ... |
مجله شماره صد و بیست و نه |
117 |
مهدیا! حِرمانمان را در عصر غیبت و پنهانی تو چگونه جبران کنیم؟ کجا تو را بیابیم؟ با کدام دعا تو را خواهیم یافت تا آن را بیاموزیم؟...... |
مجله شماره صد و سی |
118 |
ما که گل وجودمان به مِهر حیدر پرورانده شد وخون رگهایمان از سرخی رگهای حسین بن علی علیهالسلام جان گرفت و با ولای علی علیهالسلام و...... |
مجله شماره صد و سی و یک |
119 |
دیگر کائنات تاب این همه مصیبت را نداشتند، دیگر فرشتگان اشک نمیریختند، اگر گوش فرا میدادی میشنیدی که صبر زمین نیز به پایان رسیده است و.... |
مجله شماره صد و سی و دو |
120 |
با نگاه خواب آلود به خرابههای شام نگاه کرد، سر را چرخاند تا پدر را پیدا کند و به جای او زنان و کودکان را دید که بر خاکهای خرابههای شام خوابیدهاند. تازه با.... |
مجله شماره صد و سی و سه |
121 |
تو رسم وفا و اخلاص و بصیرت و شکوه سرسپردگی در برابر امام و ولیّ خدا را با علمدارت در کنار شریعه ی فرات به تصویر کشیدی. درس توکّل و تسلیم،.... |
مجله شماره صد و سی و چهار |
122 |
من از تو هیچ نمیخواهم جز این که اجازه ندهی از رِکابت جدا شوم! تو را به مواسات و ایثار علی علیهالسّلام قسم میدهم که سرچشمهی سخاوتت را به.... |
مجله شماره صد و سی و پنج |
123 |
میگویند آن هنگام که عالم خلقت به قدوم مبارکت منور گردید، تمام بتهای ضلالت سرنگون گشتند و شاهراه آسمان بر شیطان مسدود شد، گویی که قیامت اقامه..... |
مجله شماره صد و سی و شش |
124 |
اکنون لحظهی میلاد اوست! مولودی که چشمان امام هادی علیهالسّلام را روشن ساخت و خورشید جمالش، سامرا را پُرفروغتر و چشم دشمنان را کورتر نمود.... |
مجله شماره صد و سی و هفت |
125 |
با خودم به فکر فرو رفتم که ما آدما اون قدر هم که گناه داریم و بدیم، بازم خدا چه قدر مهربون و دلسوزه که نعمتاشو با تمام این ناشکریامون و.... |
مجله شماره صد و سی و هشت |
126 |
این دختر، از تبار علی علیهالسّلام است؛ یا در شناختش زحمتی بِکِش، سَر و مویی سپید کن که سر و موی کَنْدَن هنر نیست؛ یا رحمتی کن و از..... |
مجله شماره صد و سی و نه |
127 |
آری اگر علی بنابیطالب علیهالسلام قرآن ناطق بود شما قرآن را شیرازه بودی! و قرآنِ بیشیرازه، ورق ورق میگردد و پاره پاره و این چنین بود حال..... |
مجله شماره صد و چهل |
128 |
امروز روز به لرزه افتادن عرش، روز به رعشه افتادن آسمان مدینه است.امروز عالم از نزد علی علیهالسلام برفت و به عالمی پوچ و عالمی تهی مبدل گردید.... |
مجله شماره صد و چهل و یک |
129 |
از همان زمان که تابش نور الهی تو را در وجودم حس کردم، دانستم که خداوند عالم، گوهری گرانبها را به من و رسول خویش صلیاللهعلیهوآله هدیه نموده است.... |
مجله شماره صد و چهل و دو |
130 |
بچهای که در شلوغی بازار مادرش را گم کرده و هی صدا می زند: مامان... مامان... مامان! و صدایش کم کم اوج میگیرد... مامان! تند تند راه میرود و.... |
مجله شماره صد و چهل و سه |
131 |
در فصل بهار همراه با ایام نوروز، طبیعت دوباره تازه میشود. مردم به نظافت خانههایشان میپردازند و لباس نو میپوشند. سختی زمستان مقدمهای میشود.... |
مجله شماره صد و چهل و چهار |
132 |
از مدینه بوی بهشت به مشام می رسید و بال های بزرگ جبرئیل بر شهر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سایه افکنده بود. فرشتگان اجازه ی حضور بر زمین.... |
مجله شماره صد و چهل و پنج |
133 |
چه شتابیست ای عمر؟! به کجا چنین می تازی؟! چرا با دلم نمیسازی؟! بهار از پس بهار رفت؛ امّا بهارت را ندیدی ... حال چه شده که مشتاق خزان شده ای؟!.... |
مجله شماره صد و چهل و شش |
134 |
رمضان بار دیگر میهمان خانههایمان شد. بیصدا و سَر زده نیامد. دو ماه بود نغمهی آمدنش به گوش میرسید. آوای خوش آمدنش را در ماه رجب و شعبان شنیده بودیم... |
مجله شماره صد و چهل و هفت |
135 |
فرشته نبود بال هم نداشت. انسان بود و در میان مردمی صحراگرد به پیامبری رسید و از صحرای سوزان عربستان به برکت نور اسلام، جهانی شد. هفدهم ماه.... |
مجله شماره صد و چهل و هشت |
136 |
ما آدما فقط زمانی که احساس ناامنی و ترس میکنیم، یاد خدا میافتیم. وقتی حس میکنیم که جونمون در خطره، حس میکنیم شاید اتفاقی بیفته، تازه یادمون میافته.... |
مجله شماره صد و چهل و نه |
137 |
مدینه را جهل مردم تاریک کرده بود. حکومت ستمکار عباسی بر مردمان فرمان میراندند. شهر پیامبر خدا صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم، در انواع امواج کفر آمیز و..... |
مجله شماره صد و پنجاه |
138 |
دل که میگیرد، چشم میگرید، دست میلرزد و پای میماند از رفتن دل که میگیرد، دنبال آشیانهای است تا آرام گیرد دنبال زانویی است که سر بَر آن نهاده و..... |
مجله شماره صد و پنجاه و یک |
139 |
میدانم ... میدانم صبرت به آخر رسیده ... هجر و دوری بی سر و سامانت کرده... امّا آرام باش عزیز! هنوز امیدی هست ... هنوز جمعهها هستند .. ندبه هست .... |
مجله شماره صد و پنجاه و دو |
140 |
مرغ دلم بر سینه میکوبد و بیتابی میکند، این روزها سیاه خانهی دلم هوایِ آبی پاک را طلب میکند. باید قفل غرور از سینه بردارم.... |
مجله شماره صد و پنجاه و سه |
141 |
قرار بود که پیامبر صلّىاللَّهعليهوآله با مسیحیان رو به روی هم قرار بگیرند و با سلاح دعا، با هم مبارزه کنند و از خدا بخواهند هر کس را که دروغ... |
مجله شماره صد و پنجاه و چهار |
142 |
در ظهر عاشورا تنی تبدار و بیمار داشت. ضعف چنان بر بدن قوی و سالم او غلبه کرد که همگان را به تعجب وا داشت که هیچ کس جز پدر..... |
مجله شماره صد و پنجاه و پنج |
143 |
از کربلا تا شام چه بگوییم، هر چه گویند غم حضرت زینب سلاماللهعلیها است و داغ امام سجاد علیهالسلام که سَر مبارک امام حسین علیهالسلام خود از بالای... |
مجله شماره صد و پنجاه و شش |
144 |
دوباره صدای زنگ قافله برگوش میرسد. کاروان دوباره بازگشته،امّا این بار اندوهی سراسر وجود همه را فراگرفته فراغ همسفران قدیمی این.... |
مجله شماره صد و پنجاه و هفت |
145 |
دلها در تب وتاباند گرادگرد بستر شلوغ گشته مبادا اتفاق بیفتد... نکند داغدار شویم
ما بی او چه کنیم؟؟؟ گرد یتیمی برسرمان وای خدایا... |
مجله شماره صد و پنجاه و هشت |
146 |
زمین و افلاک خاموش در انتظار فجر عدالت به نظاره نشستهاند و این انتظار قرنها به طول انجامید. دنیا به طرف عصر ظهور در حرکت است و بردباری و.... |
مجله شماره صد و پنجاه و نه |
147 |
یک سال از هجرت برادر میگذشت که بار سفر بست. شوق دیدار برادر غریبش آن چنان روحش را جلا داده بود که دوری راه برایش آسان مینمود.... |
مجله شماره صد و شصت |
148 |
جمال دل آرایت را نادیده، خاطر خواهت هستیم و آوای روح پرورت را ناشنیده، در زمزمه و ترنّم گفتههایدلنوازت،روزگار سپری میکنیم.... |
مجله شماره صد و شصت و یک |
149 |
بانوی من عظمت تو فراتر از این واژههاست، آن زمان که تو در زیر عبای پدرت جای گرفتی، خداوند شما را محور خوبان عالم خواند.... |
مجله شماره صد و شصت و دو |
150 |
امروز عالَم از نزد علی علیهالسلام برفت و به عالَمی پوچ و عالَمی تهی مبدل گردید. نه تنها برای دورانیان بلکه آیندگان هم دیگر پیشوای نمونگی را.... |
مجله شماره صد و شصت وسه |
151 |
هان! ای زمینیان به هوش باشید و به گوش که خبری در راه است. امشب آسمان را جشنی برپاست و ملائک هلهله کنان در میان زمین و آسمان به.... |
مجله شماره صد و شصت و چهار |
152 |
همه چیز او با دیگران فرق میکرد. ظاهراً خدا تافتهی او را جدا بافته بود! قبل از تولدش همه باید میدانستند که او از تبار آسمانیان است و.... |
مجله شماره صد و شصت وپنج |
153 |
ماه شعبان رسید، ماه رحمت خداوندگار بر بندگانش. ماهی که به برکت اعیاد مبارکش، امید داریم همچون بارانی، تیرگی گناه را از قلب و روحمان بشوید.... |
مجله شماره صد و شصت و شش |
154 |
رمضان بار دیگر میهمان خانههایمان شد. بیصدا و سَر زده نیامد. دو ماه بود نغمهی آمدنش به گوش میرسید. آوای خوش آمدنش را در رجب و شعبان شنیده بودیم و.... |
مجله شماره صد و شصت و هفت |
155 |
خدایا! خستهام، خسته از بار گناه، خسته از بندگی تَن و امشب، تو با همهی عظمت و بزرگیات به بندهی حقیرت مژدهی بخشیدن گناهان را میدهی؟ با کوله بار اُمید به سویت میآیم و.... |
مجله شماره صد و شصت و هشت |
156 |
میدانی؛ گوش زمان پُر است از صدای غیر تو، از دنیا، از آوای ناخوش غنا، از نجواهای شیطانی. اما تو آخرتی، تو مِهری، مهتابی، نوری. اما گوش زمان هنوز.... |
مجله شماره صد و شصت و نه |
157 |
وقتی در هیاهوی زمان گم میشوی. وقتی دل مشغولیهای دنیا، تو را خسته و درمانده میكند.وقتی قراری برای دل بی قرارت نمییابی.... |
مجله شماره صد و هفتاد |
 |