به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
ای بانوی آفتاب! تو همشیرهی ماه و دخت خورشیدی و ایران سالیانی است که روشنیاش را وامدار تو و برادر رئوف توست.
بانو! تمام کشور ما خاک زیر پایت مردان شهر نوکر و زنان کنیزکانت
سالهاست که بوی مدینه را از بارگاه تو استشمام میکنیم و هر زمان دلمان هوای مادرت را میکند، سری به دیار تو میزنیم.
بوی مدینه میوزد از شهر قم بیا ما در جوار حضرت زهرا نشستهایم
قم سالهاست با نفست زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشستهایم
ما در کنار دختر موسی نشستهایم عمریست محو او به تماشا نشستهایم
دل ما در کنار صحن آیینهای تو صیقل خورده و آیینهای میشود و زلال اشک، دل سیاه مان را میشوید.
ما در پناه تو آرام می شویم وقتی که با ملائکه همگام می شویم
بندِ دل ما به شبکههای ضریحت گره خورده، آن گونه که به پنجره فولاد برادرت گره خورده است.
اعجاز این ضریح که همواره بی حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است
ای فاطمهی خفته در قم!
تو معنای زندانی بودن پدر را خوب درک میکنی، پدر تو سالیانی دراز اسیر زندان بود، پس برای ما که پدرمان سالیانی است در زندان غیبت است دعا کن و از خدا پایان اسارتش را بخواه. آمین
با آرزوی تعجیل در امر فرج حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف، از شما مخاطبین ارجمند دعوت میکنیم مجله الکترونیک ۱۸۴۱ را در صد وچهارمین شمارهاش مطالعه نمایید.
|