به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
این دختر، از تبار علی علیهالسّلام است؛ یا در شناختش زحمتی بِکِش، سَر و مویی سپید کن که سر و موی کَنْدَن هنر نیست؛ یا رحمتی کن و از مرکب معرفتش فرود آی و راه خویش گیر...
اینک تو میآیی...
ای بانوی زلال تر از آب روان! تو میآیی و غنچههای باغچه، آمدنت را در گوش هم نجوا میکنند.
ای کوه تنها مانده در میان نیزههای شکسته...
جز تو چه کسی با کمر خمیده به داغی و فراقی، فریاد «ما رَأَیتُ اِلاَّ جَمیلا...» سر میدهد؟
تو پناه آهوان گمگشتهی خرابهی شامی...
تو همان پروانهی پَر و بال سوخته بر بالین شمعِ مقتلی...
تو اینک میآیی و دلها، خرسندند از آمدنت...
دُرّ غلتان وجودت را فرشتگان، در حریرِ قنداقهایی از جنس بالهای آسمانی شان میپیچند...
عطر روح افزای وجود مقدّست، از پس ستیغ کوههای تاریخ، در دشتِ کنون از هنوز تا همیشه به مشام میرسد...
یا زینب کبری سلاماللهعلیها! ما اهالی شهر چهارده ستارهایم...
ضمن آرزوی تعجیل أمر فرج امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف از خدای متعال، از شما مخاطبین ارجمند دعوت مینماییم که مجله الکترونیک ۱۸۴۱ را در صدوسیونهمین شمارهاش مطالعه نمایید.
|