به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
بطالت و ذلت -- دلقك
مرد دلقكي در مدينه بود كه خوار مینمود و مردم را با حركات مسخرهي خود ميخندانيد. اما تا آن روز نتوانسته بود با كارهاي بيهوده و مسخرهي خود جلب توجه امام سجاد علیه السلام را بنمايد و ایشان را بخنداند.
روزي امام سجاد علیه السلام را همراه دو غلامش ديد، به طرف آنها دويد، عباي حضرت را از دوش ايشان گرفت و فرار كرد. امام سجاد علیه السلام به او اعتنايي نكردند. ديگران به دنبال او رفتند و عبا را پس گرفتند. امام فرمودند: «او چه كسي بود؟» عرض کردند: «اين مردي دلقك و ياوهسراست كه مردم مدينه را با ياوهگويي ميخنداند.» امام سجاد علیه السلام فرمودند: «به او بگوييد: اِنَ لِله يوماً يُخْسَرُ فيهِ المُبطِلون. خداوند روزي دارد كه در آن روز، اهل بطالت و ياوهسرايان در خسران و زيانند (اشاره به آیه ۷۸ سورهغافر و آيه ۲۷ سوره جاثیه).» (داستانها و پندها، ج۳،ص ۳۲.)

شايد ما هم كساني را ديده باشيم كه عادت دارند سخنان ياوه و مسخره بگويند و خود را خوار و ذلیل کنند تا اطرافيان خود را بخندانند. شايد فكر ميكنند از اين طريق جلب توجه ديگران را ميكنند. اما به چه قيمت؟! به قيمت زير پا گذاشتن عزت نفس خود. در حالي كه در اسلام، مؤمن، محترم است و بايد با عزت زندگي كند. به سخن ديگر، اگر خود را در زمرهي مؤمنان ميشماريم، اجازهي خوار نمودن خود را نداريم.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «خداوند همهي امور را به مؤمن واگذار نموده است، ولي ذلت نفس او را به او واگذار نكرده است و براي او روا نيست كه خود را ذليل كند.» (داستانها و پند ها، ج۹، ص ۴۴.) از سوي ديگر وقت آدمي ارزشمند است. جايز نيست آنرا به بطالت و مسخرگي صرف كنيم و در آخر به عنوان يك دلقك شهرت پيدا كنيم. البته ميدانيم كه در اسلام به خوشرويي مؤمن و شاد نمودن ديگران نيز توجه شدهاست، اما شوخي نمودن در حدي كه مؤمن را مسرور كند، نه اينكه از حد بگذرد و به افراط بگرايد. در شوخي اگر حدود شرعي رعايت نشود، منجر به ذلت و از بين رفتن عزت ميشود. همچنين با انجام اينگونه كارهاي بيهوده و سبك، عمر آدمي كه از سرمايههاي ارزشمند است، هدر ميرود و دچار خسران ميشود.
بنابراين وقتي دور هم جمع ميشويم، حدود سخنان خود را رعايت كنيم و از لحظههاي عمر خود بهترين استفاده را بكنيم. حضرت اميرالمومنین علیه السلام ميفرمايند: «هر كس ديگران را مسخره كند، انصاف و كرامتش از بين ميرود.» (هزار حديث اميرالمومنين خلخالي،شماره ۳۱.)

|