به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
خَبّاب بن اَرَتّ
نام کاملش خبّاب بن ارت بن جَنْدَلة بن سعد بود. قریشیان او را عرب نمیدانستند چون زبان عربی را با لهجه سخن میگفت. میگفتند که از نبطیهای عراق یا از ایرانیان ساکن کسکر است. در یکی از جنگهای زمان جاهلیت اسیر شده و به عنوان برده از ایران آورده شده بود. با این حال قبل از اسلام آزاد شده بود و در ان سالها خود با ساختن و فروختن شمشیر زندگی میکرد.
هنگامی که پیامبر صلیاللهعلیهواله دین اسلام را به مردم عرضه کردند، خباب بن ارت جزو پانزده نفر اولی بود که اسلام را پذیرفت. او که در سالهای بردگی، سختی فراوانی کشیده بود، کلام زیبای اسلام در برابری مردمان را شنید و با رغبت اسلام را پذیرفت.
خباب جزو اولین کسانی بود که اسلام خود را علنی کرد. در آن هنگام خباب تعداد زیادی شمشیر ساخته و به عاص بن وائل فروخته بود. وائل هنگامی که از اسلام آوردن او با خبر شد به نزدش رفت و گفت که پول شمشیرها را به او نمیدهد تا دست از اسلام خود بشوید.
خباب بن ارت با صدایی بلند گفت که از اسلام خود دست بر نمیدارم تا بمیرم و دوباره برانگیخته شوم.

عاص که از این جواب تند خباب در جلوی جمع شرمسار شده بود با عصبانیت گفت: پس پولت را همان وقت به تو پس خواهم داد (ابن ابی الحدید- جلد اول).
خباب که حالا همهی سرمایهی خود را در راه اسلام از دست داده بود در صف فقیرترین مسلمانان آن زمان قرار گرفت و از آن جایی که حامی و خانوادهای در مکه نداشت به سختی شکنجه میشد و با این که ساعتهای طولانی بر بدنش آهن و سنگِ تفدیده میگذاشتند دست از اسلام بر نداشت و به توصیهی پیامبر صلی الله علیه و آله صبر پیشه میکرد. جای شکنجهها تا بیش از دو دهه بر بدنش مانده بود. چنانچه روایت میکنند که خلیفهی دوم از او درخواست کرد که جای زخم هایش را به او نشان دهد و از تازگی آن زخمها دچار حیرت شد (ابن سعد – جلد سوم).
بعد از هجرت به مدینه، خباب در خانهی کلثوم بن هدم ساکن شد و با جبر بن عتیک عقد برادری بست. او در آن سالها به تعلیم قرآن مشغول بود و همواره همنشین رسول خدا صلی اله علیه و آله و شیفتهی آن حضرت بود. خباب در جنگهای بدر و احد و خندق در کنار پیامبر شمشیر زد. نام پسرش را شخص پیامبر عبدالله نهاد، فرزندی که بعدها یکی از با فضیلتترین شیعیان امیرالمومنین علیه السلام شد.
خباب بعد از رحلت رسول خدا صلی اللهعلیهوآله یکی از مطیع ترین شیعیان امیرالمومنین علیه السلام بود و به همراه ایشان در جنگ صفین و به روایتی جنگ نهروان شرکت کرد ولی در همان سالها به دلیل عارضهی شدید پوستی که یادگار شکنجههای عصر جاهلیت بود در سن ۷۳ سالگی در کوفه از دنیا رفت.
امیرالمومنین علیه السلام او را به عنوان اولین شیعه در کوفه به خاک سپرده و بر او نماز خواندند. سپس دربارهی او فرمودند: «خداوند رحمت کند خاب بن ارت را، با رغبت اسلام آورد و از روی رضایت هجرت کرد. به زندگی ساده قناعت نمود، حال آن که از خداوند خویش راضی بود و مجاهدانه زندگی کرد.» (اسدالغابه- ابن اثیر- جلد اول).

|