به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
ابوفراس حمدانی
إذ قال یوم «غدیر خمّ» معلنا: من کنت مولاه فذا مولاه
هذا وصیّته إلیه فافهموایا من یقول بأنّ ما أوصاه
هنگامیکه روز غدیر خم فرمود: «من کنت مولاه فهذا مولاه» این مولای کسی است که من مولای اویم
این است وصیّت پیامبر در امر خلافت او، ای کسیکه میگوئی پیامبر وصیّت نکرده است.
حارث بن سعید حمدان در سال ۳۲۰ هجری قمری در شهر موصل به دنیا آمد. پدرش حکمران شهر موصل بود. ولی زمانی که حارث تنها سه سال داشت به خاطر اختلافات حکومتی به قتل رسید. از ان جایی که پدرش از سران آل حمدان بودند به او، ابوفراس حمدانی نیز میگویند.
حارث و مادرش که کنیزی رومی بود مدتی آواره شدند تا خود را به شهر حلب رساندند. سیف الدوله حاکم شهر حلب که با مادر حارث، خویشاوند بود آنها را حمایت نمود. ابوفراس در حمایت سیف الدوله به آموختن فنون علمی و رزمی مشغول شد و آموختن شعر و ادبیات را از همان سالها آغاز نمود.
از او علاوه بر اشعار حماسی و عاشقانه به زبان عربی، اشعار بسیاری در مدح ائمه علیهم السلام آورده شده است.
ابو فراس، شیعهای پاک اعتقاد و شاعر آل محمّد علیهم السلام بود و با صراحت و شجاعت فضائل امیرالمؤمنین علی علیه السلام و مناقب ائمه معصومین علیهم السلام را شرح داده و نیز از ظلم بنی عباس و سایر دشمنان ایشان شعر سروده است.

۸۵ بیت سرودهی او بنام قصیدهی «شافیه»، اشاره به حقّ غصبشدهی امام موسی کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام و تخریب قبر مطهر امام حسین علیه السلام توسط متوکل دارد و از قصائد جاویدانی است که کلیهی مآخذ، آن را نقل کرده و یا به آن اشاره نمودهاند. قصیدهی شافیه به خاطر لطف سخندانی، صفای فصاحت، حسن انسجام، نیروی استدلال، بلندی معنی و روانی الفاظ بهم پیوسته است. غیر از قصیده شافیه، قصیده «هائیهای» است که اهل بیت علیهمالسلام را در آن مدح کرده است:
«بنابراین آیا آنان امر خلافت را به ناحق ادعا میکنند یا پیشوایانشان در تصاحب آن ستمگرند.
شما بد پاداشی به بنی حسن از نعمت پدرشان، بزرگوار رهنمای بشریت، و مادرشان دادید
نه بیعتی شما را از ریختن خون آنها بازداشت، نه سوگندی، نه قرابتی و نه عهد و پیمانی».
در سالهای جوانی ابوفراس در جنگ با رومیان شرکت و اسیر شد و سالهای بسیاری را در اسارت بود. در همان سالهای اسارت مادر خود را از دست داد سرانجام در سال ۳۵۵ هجری قمری در مبادلهی اسرا آزاد شد و در سال ۳۵۶ هجری قمری در دربار سیف الدوله به قتل رسید.
«چه کسی را جبرئیل از طرف خداوند بزرگ، به تحیّت و درود گرامی داشت
آیا گمان کردید فرزندانش را بکشید، در روز قیامت در زیر پرچم او باشید؟
یا از دست او از حوض کوثر آب بنوشید و حال آنکه حسین را به خونش آب دادید
خوشا به حال کسیکه روز تشنگیاش، او را ملاقات کند و در زندگی کاری کرده باشد که سیرابش نماید
پیش از من در شعر گویندهای گفته بود: وای به کسیکه شفیعانش فردای محشر دشمنانش باشند
آیا روز واقعهی کساء را فراموش کردید و ندانستید او یکی از اصحاب کساء است؟
بار پروردگارا! من به هدایت آنان، راه یافتهام و روز هدایت به راه دیگران نروم
من همیشه دوستدار کسی هستم که پیامبر و آل او را دوست دارند و هرکه را آنان بد شمرند، بد میدانم».

|