به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
آن هنگام که سالار مطلق، همراه پیک حق عازم ملکوت گردید در بیت وحی یگانه دخت رسول خدا تاب و توان از کف داد، امیرمؤمنان از پا فتاد و تمام عرشیان گردیدند نالان از بحر فراق روح قرآن؛ اما گویی که در شهر خبر دیگری بود. زمزمههایی از سقیفه به گوش میرسید و ندای میثاق صحیفه ملعونه سرتاسر یثرب را فرا گرفته بود: "اگر محمد بمیرد یا کشته شود خلافت از اهلبیت او باز ستانیم و تا ما زنده هستیم احدی از آنان به خلافت نخواهند رسید."
آری این فریاد اصحاب صحیفه ملعونه بود که از برای تحقق آن به سوی بیت شیر یزدان روانه گردیدند. شیاطین گرداگرد بیت نبی، پشت درب یگانه یاس جوانِ علی علیهالسّلام. شمشیرها را آختند، هیزمها را گداختند، هریک فریادی کشیدند و حرمت ناموس کبریا را دریدند. "یا علی بیرون بیا و با خلیفهی پیغمبر بیعت کن وَ گرنه خانه را با اهلش به آتش میکشم." در آن هنگام کلام خورشید حقیقت از پشت درب ولایت طنین افکند" ای فلان! تو را با ما چه کار؟ از خدا نمیترسی که میخواهی بی إذن من وارد خانهام شوی؟ آیا مرا از حزب شیطان میترسانی؟ حزبی که همواره مغلوب است" اما دریغ، دریغ از اندک خوفی از خدا و شرم و حیا از مصطفی، دریغ از تابش ذرهای نور هدایت بر قلب آن محب عداوت....
با آرزوی تعجیل در امر فرج حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف، از شما مخاطبین ارجمند، دعوت میکنیم مجله الکترونیک ۱۸۴۱ را در نود و چهارمین شمارهاش مطالعه نمایید.
|