به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
درس دوازدهم: امیرالمؤمنین علیهالسلام مِلاک امامت
در این جلسه من امامت و امام را میگفتم چون امامت با امام کمی فرق دارد. یعنی سعی کردم که هم راجع به مشخصات امام صحبت کنم و هم اصل امامت را که پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله در جملاتی میفرمایند، بگویم. در این قسمت خطابه پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله فرمودهاند:
خَلِیفَةُ رَسُولِ اللّه وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْإِمَامُ الْهَادِی مِنَ اللّه بِأَمْرِ اللّه
امیرالمؤمنین علیهالسلام لقب اختصاصی است
چند روز پیش سوالی پرسیدند در مورد اینکه مدرک این مطلب که امیرالمؤمنین علیه السلام به کس دیگری گفته نمیشود چیست؟
پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در خطابه فرمودهاند:
أَلَا إِنَّهُ لَیسَأَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ غَیرَ أَخِی هَذَا وَ لَا تَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنِینَ بَعْدِی لِأَحَدٍ غَیرِهِ
در پایان قسمت سوم فرمودند: امیرالمؤمنینی غیر از این برادرم نیست، جایز نیست امیرالمؤمنینی برای کسی غیر از ایشان؛ در آخر خطابه فرمودند:
قُولُوا الَّذِی قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلَى عَلِی بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ
و سلام کنید بر علی علیهالسلام با لقب امیرالمؤمنین
وقتی در نرمافزار نور جست وجو کردم، دیدم که ذیل آیه کریم:
وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى (1)
که مربوط به عالم ذر میباشد که خداوند از انسانها در توحید پیمان گرفته است. این مطلب جدیدی بود برای من که یکی از چیزهایی که خداوند در عالم ذر پیمان گرفته، این است که فقط علی علیهالسلام امیرالمؤمنین است و این نشان میدهد که لقب امیرالمؤمنینی طبق این روایات از عالم عهد و ألست آمده است! در کتاب بحارالانوار جلد بیستوششم صفحه293، جلد بیستوهفتم صفحه 306، جلد سیوهفتم صفحه 332، جلد سیوهفتم صفحه 311، پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله در واقع خبر دادهاند و نقل کردهاند از عالم الست که یکی از تعهداتی که خداوند در عالم الست از انسان گرفته این است که فقط به علی علیهالسلام بگویند: امیرالمؤمنین و این نشان میدهد که خداوند متعال یک نظر خاصی دارد راجع به امیرالمؤمنینی علی علیهالسلام در این لقب امیرالمؤمنینی؛ این مسئله مطرح است که امیرالمؤمنین علیه السلام، فرمان فرمای ایمانیان است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام تقسیم کننده بهشت و جهنم
در روایات با کمک احادیث مربوط به
عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَسِیمَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ (2)
که گفتوگوی بن عمر با امام صادق علیهالسلام آمده که چطور
عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَسِیمَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ
است از دلائلی که امام صادق علیه السلام میفرماید: این است که علی علیهالسلام، حتی نسبت به پیامبران قبل هم امیرالمؤمنین است! چون به تمام پیامبران قلب اسارت دارد لذا:
عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَسِیمَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ
است و یک به یک باید به کسانی که به بهشت میروند برات بهشت بدهد. در کتاب تفسیر صافی، ذیل آیه
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ (3)
آمده است که امیرالمؤمنین علیهالسلام، لواء را روز قیامت بر میدارد بعد تمام کسانی که بهشتی میشوند زیرا این لواء جمع میشوند و تکتک به آنها برگ بهشت میدهند و جهنمیها را سَد میکنند. (4) تمام اینها نتیجه مقام امیرالمؤمنینیِ علی علیهالسلام است چون در ایمان میزان است و اینکه میگویند:
السَّلَامُ عَلَى مِیزَانِ الْأَعْمَالِ (5)
مربوط به همین میشود که چون علی علیهالسلام میزان الأعمال هستند. و از طرفی چون:
عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَسِیمَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ
هستند و بهشت ما ایمانیان است پس علی علیهالسلام هست امیرالمؤمنین یعنی فرمان فرمایِ ایمانیان.
این المؤمنین هم فقط پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله را استنا میکند که امیر او نیست که عقلی و نقلی است. علی علیهالسلام بر تمام پیغمبران و تمام اولیاء و قدیسین، امیر است و آیه
وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیم (6)
که مسیر را به علی علیه السلام بر میگردانند در تأویل و حتی در تفسیر هم تأییدی است بر این مسئله که علی علیهالسلام امیرالمؤمنین است.
الف، لام "المؤمنین" الف لام استغراق است یعنی کل المؤمنین یعنی امیر همه مؤمنین و طبق قاعده هیچ عامی نیست مگر اینکه تخصیص میخورد تخصیص میخورد به وجود پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله! معنای امیرالمؤمنینی این خواهد شد که ایشان مِلاک ایمان است نه اینکه ایشان ایمانشان مِلاک ایمانیهای دیگر است بلکه خودش مِلاک ایمان است یعنی جلوتر از ایمان حرکت میکند!
ائمه علیهمالسلام امام هدایت
یک جمله در زیارت جامعه داریم:
السَّلَامُ عَلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى
اگر به جای آن بود:
السَّلَامُ عَلَى الأَئِمَّةِ الْهُدَى
یعنی " أَئِمَّةِ " الفولام بگیرید، معنایش زمین تا آسمان فرق میکند!
الأَئِمَّةِ الْهُدَى
صفت و موصوف میشوند. یعنی ائمهای که خودشان عین هدایت هستند، در حالی که این نیست!
أَئِمَّةِ الْهُدَى
مضاف ومضاف الیه است. یعنی ائمهی پیشوایان!
به عبارتی اینها ائمه علیهمالسلام هستند و هُدی به دنبالشان است!
امامها هستند و هدایت دنبال اینهاست!
اینها امام هدایت هستند نه امام مهدیون و هدایت شدگان!
یعنی امام زمان علیهالسلام، امام هستند و هدایت دنبالش حرکت میکند!
علی علیهالسلام امیر است و ایمان دنبالش حرکت میکند!
که البته از مدارک دیگر هم این مطلب بر میآید.
در زیارت آل یاسین داریم:
فَالْحق مَا رَضِیتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا سَخِطْتُمُوه (7)
یعنی اول رضایت شماست و حق دنبال آن است.
و الْبَاطِلُ
طبق آن است که شما آن را دشمن میدانید پس اول ائمه علیهم السلام حرکت میکنند و هدایت دنبال آنها حرکت میکند. اول ائمه علیهم السلام حرکت میکنند و عدل دنبالشان حرکت میکنند. اول ائمه علیهم السلام حرکت میکنند و حق به دنبال ایشان حرکت میکند یعنی اینها نه اینکه عدلشان مِلاک عدل است که خودشان مِلاک عدل است.
در این صورت سه مرحله پیدا میکند:
1- یک اینکه ائمه عادل یا هادی هستند.
2- یک اینکه ائمه عدلاند یا هدایت هستند.
3- اینکه ائمه پیشوای عدالت و هدایت هستند.
امام زمان علیهالسلام، عالم است. امام زمان علیهالسلام، علم است. امام زمان علیهالسلام پیشوای علم است و این در روایات آمده است. پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله رحیم است، رحمت است و پیشوای رحمت است. امیرالمؤمنین علیه السلام است یعنی پیشوای ایمانیان است. پیشوای ایمان است و او مِلاک است. چرا این جوری شد؟ به ما چه! خداوند این طور آفریده است؛ تا چشم دشمنانشان کور شود! چون خیلی مقام بالایی است.
ما در زیارت آل یاسین میخوانیم:
السَّلَامُ عَلَیكَ أَیهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (8)
امام زمان علیه السلام عالم است. هم علم است و هم پیشوای علم است.
وَالْإمامُ الْهادي مِنَاللَّهِ
در اینها
الْإمامُ الْهادي
صفت و موصوف است. یعنی علی الامام است. یعنی علی الهادی است و مِن اللّه است. هم امامتش مِن اللّه است و هم هدایت کنندگیاش، مِن اللّه است.
الْإمامُ مِنَ اللَّهِ
است یعنی من تعیین نکردم علی را، بلکه خداوند تعیین کرده است. من اعلام میکنم:
الْهادي مِنَ اللَّهِ
یعنی وقتی راهنمایی میکند، یک دستش در خزائن خداست و هر چه هدایت میکند از آن جانب است. استثنا هم ندارد.
یهْدُونَ إِلَى الْحق وَ بِهِ یعْدِلُونَ
هدایت بحق میکنند و بهوسیله حق عدالت میورزند. هیچ کدام از جملات و سخنان پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله خارج از عدل نیست.
بعد که میفرماید:
وَ قَاتِلُ النَّاكِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ بِأَمْرِ اللّه
این پیشگویی است که ایشان با این سه دسته را به امر اللّه، مبارزه میکنند. ضمناً وقتی پیشگویی میکند حکم ناکثین و قاسطین ومارقین را هم که کافر شدهاند میدهد وَلو به حسب ظاهر مسلمان هستند. اینها وقتی با:
الْإِمَامُ الْهَادِی مِنَ اللّه
جنگ میکنند، در واقع روشن میشود که اینها مخالفت با خدا کردهاند. جالب این جاست بعد از اینکه فرمودند:
وَ الْإِمَامُ الْهَادِی مِنَ اللّه
میفرماید:
وَ قَاتِلُ النَّاكِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ
خصایص امیرالمؤمنین علیهالسلام مِلاک امامت است
یک نکتهای عرض کنم که هر چه پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله راجع به امام امیرالمؤمنین علیهالسلام گفتهاند، صفت امامت است نه فقط وصف امام! برای اینکه اولین امام را معرفی میکنند. یعنی پیغمبر وقتی مِلاک امام را میفرماید در حقیقت مِلاک امامت را میفرماید. یعنی امیرالمؤمنین علیهالسلام خصیصهای ندارد که پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله گفته باشند و مِلاک امامت نباشد. مثل این است که یک تندیس را بیاورند بگویند این تندیس یک صنعت کامل است و صنایع دیگرتان را که در این باره است با این صنعت مطابقت دهید. در واقع پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله درمورد امیرالمؤمنین علیهالسلام این طور میفرماید: که تمام مِلاکهای امامت را در وجود مقدس امیرالمؤمنین علیهالسلام بیان میکنند:
ما یبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَی (9)
این آیه قرآن است؛ قول حتماً به معنای گفتار لفظی نیست. به معنای حکم است، به معنای فرمان و آن چیزی است که خدا امر میکند. حتا امر تکوینی خداوند هم در قرآن کریم تعبیر به قول شده است. خدا این طور گفت؛ در اینجا مذاکرهی گفتاری که نبوده است، بلکه یعنی حکم در نزد من عوض نمیشود. حکم این است که امیرالمؤمنین علیهالسلام خلیفة رسول اللّه است و امیرالمؤمنین است.
سپس ایشان می فرمایند: خدایا! به فرمان تو، من این را میگویم:
اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ
یکی از جنبههای اثبات عصمت پیغمبر و ائمه طاهرین علیهمالسلام بعد پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله این است که پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله این قدر مراقب و مواظب بوده در نگهداری وحی که حتی وقتی خداوند فرموده است:
قُلْ هُوَ اللّه أَحَد (10)
ایشان "قُل" را هم آورده است. حتا با خود پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله بعضی جاها، خداوند تُند صحبت کرده است آن جاها را هم آورده است. یک جاهایی تعریف کرده، آنها را هم آورده است. چرا؟ برای اینکه صداقت مطلق و کامل اقتضا میکند هر چه از عالم وحی آمد، عین آن را بیاورد.
حتا دعاهایی را که برای علی علیهالسلام میکنم به امر توست! یک احتمال میدهم که همانطور که میدانید الفاظ خطابهِی غدیر را خود پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله انشاء کردهاند. محتوای آن، وحی است اما الفاظ را خودشان فرمودهاند. حدیث هم به همین معناست یعنی محتوا از خداست و الفاظ از خود ایشان البته به غیر از حدیث قدسی، که محتوا و الفاظ از خود خداوند است.
دعا بر یاران و نفرین بر تَرککنندگان امیرالمؤمنین علیهالسلام
این که میفرماید:
اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ
این الفاظ هم الفاظ خداست چون میفرماید:
بِأَمْرِكَ يارَبِّ أَقولُ
همه فرمایشاتی که در خطابهی غدیر فرمودند همهاش به امر خداست. اینکه میفرماید:
بِأَمْرِكَ يارَبِّ أَقولُ
احتمال دارد که این الفاظ دعا و نفرین از جانب خود ایشان باشد. که یعنی ما لُبِّ آن را هم از خدا گرفتم و حتی نحوه دعا و نفرین را از خدا گرفتم که این دعا خیلی مهم است همه جا آمده وسنیها هم نقل کردهاند.
اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ (11)
خدایا! دوست بدار کسی را که او را دوست دارد. خدایا! پذیرای ولایت او را دوست بدار!
و عادِ مَنْ عاداهُ
دشمنی کن با کسی که با او دشمنی میکند.
وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ
یاری کن کسی را که او را یاری میکند.
واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ
تنها بگذار کسی را که او را تنها بگذارد.
آقای شیخ محمد تقی شریعتمداری که این جمله را اولین بار سه،چهار سال پیش به من گفتند. به من گفتند: دعای پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله مستجاب است هم در مورد کسی که علی علیهالسلام را یاری کند و هم درباره کسی که عالماً و عامداً (12) علی علیهالسلام را تنها بگذارد. لذا کسی که بفهمد علی علیهالسلام تنهاست و او را یاری نکند خدا او را تنها میگذارد که نفرین پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله است.
وَ الْعَنْ مَنْ أَنْكَرَهُ
لعنت کن بر کسی که حق او را منکر شود.
بعد میفرمایند:
اَللَّهُمَّ إِنَّكَ أَنْزَلْتَ الْآيَةَ فى عَلِىٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَتَبْيينِ ذالِكَ وَنَصْبِكَ إِيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ
امیرالمؤمنین علیهالسلام شأن نزول آیه اکمال
که در حقیت شأن نزول آیه را پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله میفرماید که علی علیهالسلام است.
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً (13)
شأن نزول این آیه را پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله، روز غدیر معرفی میفرمایند.
میخواهند بفرمایند: اکمال دین و اتمام نعمت یعنی دین اسلام امروز کامل شد. در واقع اتمام نعمت و اکمال دین، این کار شماست که تسلیم ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام شوید و آنوقت است که اسلام میشود دین شما!
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّه الْإِسْلامُ (14)
دین فقط اسلام است. اسلام هم با معرفی امیرالمؤمنین علیهالسلام کمال و تمام پیدا میکند.
هر کس علی ولایت علی علیهالسلام را نپذیرد، اسلام را قبول نکردهاست
و خدایا! خودت فرمودی:
وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَالْإِسْلامِ
که این اشاره دارد به مخالفینی که آن جا هستند. یعنی اگر علی علیهالسلام را قبول نکنید، اسلام را قبول نکردهاید. خواندن این سه آیه در این قسمت، معنایش این است که اگر اسلام را قبول دارید و مسلمان هستید باید حرفهای مرا قبول کنید چون اکمال دین و إتمام نعمت امروز انجام شده است.
پیامبر صلیاللّهعلیهوآله وظیفهای به جز بلاغ مُبین ندارد
گویا پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله یک حالت سخت و فوق العاده پیمان گیری برایشان پیش میآید لذا بعد میفرمایند:
اَللَّهُمَّ إِنِّى أُشْهِدُكَ أَنِّى قَدْ بَلَّغْتُ
خدایا تو را شاهد میگیرم من آنچه را برگردنم بود ابلاغ کردم.
در خطابهی غدیر چند جا پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله فرمودهاند:
وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّالْبَلاغُ الْمُبينُ (15)
بلاغ به عهده رسول، بلاغ مبین (16) است و این جا یعنی من بلاغ مبین را انجام دادم یعنی من إتمام حجت کردم.
فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ (17)
برای خداست که حجت رسای خودش را به مردم برساند.
یعنی هر که قبول نکرد خودش مسئول است.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
منابع
1) الأعراف(7): 172
2) علل الشرائع: ج1، ص 162
3) نوشته ای که بدان دولت بر خزانه یا بر حکام حواله ٔ وجهی دهند. به نقل از فرهنگ فارسی معین
4) الفتح (48) آیه 29
5) تفسیر الصافی: ج5، ص 46
6) بحار الأنوار (ط - بیروت): ج97، ص 287، زیاراته صلوات اللّه علیه المطلقة التی لا تختص بوقت من الأوقات
7) الصافات(37): 83
8) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج2 / 494 / ذكر طرف مما خرج أیضا عن صاحب الزمان علیهالسلام من المسائل الفقهیة و غیرها فی التوقیعات على أیدی الأبواب الأربعة و غیرهم..... ص: 479
9) بحار الأنوار (ط - بیروت): ج99، ص 93، زیارة الإمام المستتر عن الأبصار الحاضر فی قلوب الأخیار المنتظر فی اللیل و النهار الحجة بن الحسن صلوات اللّه علیهما فی السرداب و غیره
10) ق(50) : 29
11) الإخلاص(112): 1
12) إثبات الهداة ج3 288 الفصل الثالث و الثلاثون
405- و روى صاحب كتاب فتح المطالب فی سیرة علی بن أبی طالب من علماء أهل السنة حدیث الغدیر بأسانید كثیرة جدا یطول بیانها، منها عن أبی الطفیل، قال: جمع علی الناس فی الرحبة، ثم قال أنشد اللّه كل من سمع رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم یقول یوم غدیر خم ما سمع لما قام. فقام ناس كثیر فشهدوا حین أخذ بیده، فقال: أ تعلمون أنی أولى بالناس من أنفسهم؟ قالوا: بلى یا رسول اللّه قال: من كنت مولاه فهذا مولاه، اللّهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و فی روایة أخرى: فقام اثنا عشر بدریا، ثم ذكر بهذا اللفظ. و رواه بطریق آخر، إلا أنه قال فقام ثلاثة عشر، و فی روایة أخرى فقام ثلاثون (أسد الغابة: 3/ 343، و كنز العمال: 13/ 158)
و رواه بإسناد آخر عن النبی صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قال: من كنت ولیه، فعلی ولیه، ثم قال: هذا حدیث صحیح ثم رواه بلفظ آخر: من نت مولاه، فعلی مولاه ثم قال: هذا حدیث صحیح. و رواه بسند آخر، نقلا من الجزء الأول من حدیث غدیر خم، لأبی جعفر محمد بن جریر و رواه أیضا نقلا من مسند أحمد بسند آخر، و رواه أیضا نقلا من كتاب النسائی، و زاد: اللّهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و أحب من أحبه، و أبغض من أبغضه، و انصر من نصره، و رواه بطرق مختلفة و أسانید كثیرة جدا تزید على مائتین و عشرین لم أذكرها خوفا من الإطالة و كثرة التكرار.
406- و فی بعضها قال قال علی لعثمان، و طلحة، و الزبیر، و سعد، و عبد الرحمن، و ابن عمر: أنشدكم باللّه هل فیكم أحد قال له رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: من كنت مولاه، فعلی مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه غیری؟ فقالوا: اللّهم لا () مستدرك الصحیحین: 3/ 371)
407- و فی بعضها: أن النبی صلّى اللّه علیه و آله و سلّم قال: أیها الناس من ولیكم؟ قالوا: اللّه و رسوله قالها ثلاثا ثم أخذ بید علی علیه السّلام ثم قال: من كان اللّه و رسوله ولیه فإن هذا ولیه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه، ثم قال المصنف إسناده قوی غریب، ثم رواه بإسناد آخر نحوه (سنن الترمذی: 5/ 633.)
13) از روی قصد؛ عمداً به نقل از فرهنگ فارسی عمید
14) المائدة(5): 3
15) آلعمران(3): 19
16) العنكبوت(29): 18
17) رساندن خبر یا پیام به کسی؛ پیامرسانی/ واضح؛ روشن؛ به نقل از فرهنگ فارسی عمید
18) الأنعام(6): 149

|