به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
درس سیزدهم: امیرالمؤمنین علیهالسلام یاورترین و نزدیکترین به پیامبر صلیاللّهعلیهوآله
ابتدا چند نکته مقدماتی عرض میکنم بعد شرح میدهم.
امامت، جانشینی در همه ابعاد به جز قانون آوری است
امامت را به یک تعبیر جانشینی پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله در تمامی شنون و ابعاد شخصیت پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله است إلا در قانون آوری. عبارت:
إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِی بَعْدِی
را ما قانون آوری گفتیم زیرا منظورمان وحی به معنی نبوی و تشریعی است. الفاظ ناقل معانی هستند. اگر هم صددرصد نباشند ولی ناقل مقامی هستند. یعنی القاء معنا به وسیله لفظ میشود. اخیراً به این نتیجه رسیدم که باید در الفاظ و معانی دقت کرد تا بتوانیم مفاهیم معارفی را با الفاظ به مردم القاء کنیم.
لذا تشیع را این طور معنا میکنم. تشیع یعنی اعتقاد به جانشینی امیرالمؤمنین تا امام زمان علیهم السلام که اینها جانشین پیغمبرند در همه شئون و ابعاد شخصیت پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله از ولایت تکوینی و ولایت در تصرف و انشقاق در نور وخلقت تا مسئله رسالت و تبلیغ و اخلاق.
بعد حوزههای شخصیت پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله را دوسه بخش تقسیم کردیم، حوزه علم که نود و چند درصد شخصیت پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله حوزه علم است. لذا پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله در حوزه علم، امیرالمؤمنین علیهالسلام را خیلی تعریف کردهاند و بیشتر به حوزه علم اشاره نمودهاند. حوزه اخلاق که صحبت شده و حوزه قدرت که ولایت تکوینی و تصرف را در این حوزه قدرت جای دارد و گفتیم ائمه در این سه حوزهی علم، قدرت و اخلاق جانشینان پیغمبراند.
پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله در طول خطابهی غدیر این سه حوزه را در مورد شخصیت امیرالمؤمنین علیه السلام به صورت برجسته اشاره کردهاند.
چون دین پیامبر صلیاللّهعلیهوآله، دین خاتم بود لذا همواره فرمودهاند خدا را عبادت کنید و علی علیهالسلام را بشناسید
بنابراین اینکه یک شخصیت دینی، تجاری یا علمی هر چه حوزه بُرد کارش بیشتر باشد، دغدغهاش هم برای بعد از خودش بیشتر است. مثلا اگر یک سرمایه دارد صد قطعه زمین داشته باشد و هر کدام یک میلیارد میارزد. برای بعد از مرگ خودش یک دغدغه دارد و کسی که یک خانه صد متری دارد یک دغدغه دیگری دارد که دغدغه اولی خیلی بیشتر است. لذا وصیتنامه تنظیم میکند، سند به اسم بچهها و زنش میکند، بعضی را میفروشد. پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله وقتی احساس میکند که قرار است، رحلت کنند و اعلام هم میکنند که:
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أَقُومُهُ فى هذا الْمَشْهَدِ
لذا دغدغه دارند به خاطر اینکه پیغمبر خاتم هستند. در سورهی احزاب آمده است:
ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ (1)
و نیز در سورهی فصلت:
لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ (2)
یعنی باطل در قرآن نفوذ نمیکند، نه از جلو نه از پشت سر! و این دلیل بر خاتمیت قرآن است.
این قرآن بر من نازل شده تا شما را انذار کنم و هر کسی که این قرآن به او برسد؛ در اینجا عبارت: هر کسی، یعنی پایان زمانی و مکانی ندارد. چون پیامبر هم پیغمبر خاتم الانبیاء است لذا جانشین خودش را از اولین لحظه بعثت همراهش داشته (3) تا آخرین لحظهای که چشمان مبارکش را بسته است و آخرین نفری که دیدهاند، علی علیهالسلام بوده است.(4) این خیلی نکته مهمی است در تمام طول این بیستوسه سال در سفر و حضر، امیرالمؤمنین علیهالسلام را معرفی کردهاند.
من میگویم پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله از ابتدای بعثت تا آخر شهادت و رحلت خودشان دو کلمه گفتهاند، یکی فرمودند: خدا را عبادت کنید و علی را بشناسید!
خدا را گفتهاند چون انبیاء برای توحید آمدهاند و علی علیهالسلام را گفتهاند چون مبیّن و معلم توحید است.
لذا امامت در اسلام مهمتر از امامت و جانشینی در مسیحیت و یهودیت و سایر ادیان است. چون ادیان دیگر همگی منطقهای و محدود بودهاند. مثلا دین حضرت موسی علیهالسلام هزار وپانصد سال و آیین حضرت عیسی علیهالسلام حدود ششصد سال بوده است. دین حضرت ابراهیم علیه السلام نیز بی پایان است به خاطر توحید! ایشان چون بنیانگذار توحید بوده است لذا تمام انبیاء بعد، از ابراهیم علیهالسلام گفتهاند و تبعیتِ از ابراهیم و ادیان دیگر از نظر توحیدی زیر مجموعه توحید ابراهیم علیهالسلام بودهاند ولی بقیه ادیان منطقهای بودند؛ ولی دین پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله نامحدود بوده و جهانی بودهاند.
چرا روشنفکران در اسلام این همه نسبت به امامت که تاکید شده است، اشکال میکنند؟ و میگویند: چرا شما شیعیان اینقدر غلو میکنید! اینقدر راجع ولایت صحبت میکنید؟!
دلیل این است به خاطر اینکه پیغمبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله، آخرین نبی بودهاست و چون عُمر و بُرد و پایه دینش بسیار زیاد است وend less است، لذا دغدغهی پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله هم نسبت به جانشین خودش بیشتر است.
جایگاه امام نسبت به پیامبر صلیاللّهعلیهوآله دو بُعد دارد
جایگاه امام و امامت نسبت به پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله چیست؟ امامت دو مقام است، دو بُعد دارد:
پیامبر صلیاللّهعلیهوآله آورندهی قانون و امام مجری قانون است
یکی مقامِ چارت تشکیلاتی است. در چارت تشکیلات اداره مدیریت دین پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله، مدیر کل است و امام معاونش است. در واقع پیامبر صلیاللّهعلیهوآله آورندهی قانون است و امام مجری قانون است. او رسالت و نبوّت دارد و امام نگهبان دین است. تمام این تعبیراتی که میگویم در روایات راجع به امام و امامت هست (5). در چارت تشکیلاتی دین در آفرینش، امام بعد از پیغمبر است و بعد از نبوّت و رسالت، امامت است. به خاطر اینکه پیغمبر قانون و دین و کتاب را میآورد و امام نگهبان و حافظ و مجری دین است و آخرین مجری که بزرگترین ماموریت را دارد و جزء ائمه است، امام زمان عجلاللّهتعالیفرجهالشریف می باشند. یعنی امام زمان علیهالسلام، قانون نبوّت پیغمبر و قرآن و اسلام را در گستره کل زمین پهن میکنند.
امام در خزائن خدا دست و حقّ تصرف دارد
امام یک مقام دیگر دارد که آن مقامی است که ابراهیم خلیل علیهالسلام در هفتاد وچند سالگی پیدا کرده و همانی است که پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله هم دارد و این مقام معنوی در چارت تشکیلاتی نیست. خدا رحمت کند حاج آقا یک مثالی زدند که من همیشه از آن استفاده میکنم، گفتند: الان! منظور در زمان شاه، مملکت یک شاه دارد و بعد از شاه، نخست وزیر است و در ارتش، ارتشبد بزرگترین مقام ارتشی است و پایینتر از آن سر لشکر است و بعد سپهبد است تا پایینتر به سرباز میرسد. اما این ارتشبد که بالاترین مقام ارتشی است وقتی میخواهد شاه را ببیند باید وقت بگیرد، چه کسی وقت را تنظیم میکند؟ رئیس دفتر شاه؛ رئیس دفتر شاه در چارت تشکیلاتی درجهای ندارد اما برنامه دارد، رئیس دفتر شاه است ممکن است دیپلم باشد ولی ارتشبد بخواهد وقت بگیرد باید از او وقت بگیرد.
مقام معنوی امام غیر از آن چارت تشکیلاتی، در زیر پرده عالم در خزائن خدا دست دارد و حق تصرف دارد یعنی مثل رئیس دفتر شاه نسبت به خود شاه است. اینان رئیس دفترهای خداوند هستند که برای انبیاء بزرگی که اگر در درگاه خدا کاری داشته باشند، اینان وقت میدهند. این مسلم و قطعی است از روایات و آیات ما (6).
آیه صدو بیستوچهار سوره بقره به هر دو بُعد شخصیت امام اشاره دارد
وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ (7)
این آیه هر دو بُعد را بیان میکند و بیشتر جنبهی مقام معنوی امام را بیان میکند. تا حالا در این جلسه این را به این روشنی نگفته بودم!
امام علیهالسلام مقام ولایت در تکوین در آن جایی که میگویم امیرالمؤمنین تا امام زمان علیهمالسلام مقام معنویشان در تکوین و تصرف و همچنین در عالم نور و خلقت و در عبادت و در سیر نزولی و در سیر صعودی، بالاتر از ابراهیم خلیل علیهالسلام است! این مقام خیلی مهم است و وهابیها این را نمی فهمند! نمیخواهند بفهمند که مقام معنوی امام مقامی است که یک دستش در عالم خلق است و یک دستش در عالم رب!
امام یک مقامات معنوی دارد که ترک اولی نمیکند، این فوق العاده است و بحثی است که پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله در حَدیکه آن صدوسی هزار نفر مستمع عمومی در داستان غدیر میفهمیدند، از این مقامات گفتهاند.
پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله راجع به امیرالمؤمنین علیهالسلام در اینجا از این سه حلقه به حلقه قدرت اشاره کردهاند به وسیله علم که ولایت در تصرف است. اما بیشتر مطالب متمرکز شده روی دو حلقه، حلقه علم و حلقه اخلاق؛ در همین جایی که ما الان میخوانیم هم حلقه اخلاق و هم حلقه علم گفته شده است. آن جاها که به حلقه قدرت اشاره کردهاند إن شاءاللّه توضیح میدهم.
فایده امام غایب
میگویند: اگر مسئله امامت این قدر مهم است، چرا امام زمان علیهالسلام غایب است و شما به ایشان دسترسی ندارید و فایده امام زمان علیهالسلام در زمان غیبت چیست؟ آن که گفتم مقام امام دوتاست یکی در چارت تشکیلاتی و یکی در حالت معنوی؛ مقام امام، چه غایب باشد و چه حاضر، مردم ایشان را ببینند و یا نبینند، در مقام معنوی ایشان تفاوتی نمیکند. یعنی امام زمان علیهالسلام عالم را اداره میکنند، استفادهشان به عالم میرسد، کارشان را به طور مستقیم و غیر مستقیم انجام میدهند و اینرا خودشان تشبیه کردهاند.
قال حجّة اللّه عجّل اللّه فرجه: «و أمّا وجه الانتفاع بي فكالانتفاع بالشمس إذا غيّبتها عن الأبصار السحاب» (8)
زمانی که ابرهای تیره آفتاب را از چشم بپوشانند. یعنی آفتاب پشت ابر، کار خودش را انجام میدهد در حالی که مردم با چشم فیزیکی، آفتاب را نمیبینند. علامه مجلسی (9) در جلد پنجاهودوم کتاب شریف بحار الانوار (10) که جلد توقیعات است. هشت نکته در تشبیه امام زمان علیهالسلام خودشان را در زمان غیبت به آفتاب پشت ابر را میآورد. (11) میخواهم این را بگویم که وقتی اشکال میکنند فایده امام غایب چیست و مردم نمیبینند، میخواهیم بگوییم: فایده مردم از امام، آن حلقه قدرت تکوینی است، تصرف در اعمال است و بقول آقای طباطبایی امامت در باطن اعمال؛(12) امام کاروان سالار حرکت معنوی بشریت است إلی اللّه در باطن اعمال! امام زمان علیهالسلام ما را به نتیجه میرساند یعنی اینکه شما دو رکعت نماز میخوانید، نماز بالا میرود در یک جایی میشود شیشههای پنجرههای اتاق بهشت! این حرکت به دست امام انجام میشود، قطعا طبق روایت مسلم!
این است که در شیعه، مسئله امامت مثل تار و پود یک فرش در همه نقاط دین خود را نشان میدهد! اینکه امام زمان علیهالسلام غایب است یا حاضر، در آن جهت فرق نمیکند. این را برای این گفتم که در جواب آنها که میگویند: مسئله دیگری نیست که مهمتر از امامت یا خطابهی غدیر باشد. خطابهی غدیر به عنوان تجسم و نوشته نشان میدهد. حدیثی است که منصف است و نوع مطالب در آن گفته شده است. در بخش پنجم آن میفرماید:
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّمَا أَكْمَلَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ
اکمال دین با امامت امیر المؤمنین علیهالسلام
در بحث قبلی صفحه هشتادودو فرمودند:
اَللَّهُمَّ إِنَّكَ أَنْزَلْتَ الْآيَةَ فى عَلِىٍّ وَلِيِّكَ
خیلی این چیدمان منطقی و دقیق است؛ این ترتیب صد در صد درست است. فرمودند: امروز خدایا! تو نازل کردی آیه در مورد ولایت علی و موقعی که تثبیت کردی در بر پا کردن، گفتی:
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ
این آیه را دو جور ممکن است تعبیر کرد:
یک: بگوییم: امروز با ولایت علی علیهالسلام دین را کامل کردی؛ یک پیغمبر در دین مانده بود که آن را گذاشتیم ودین کامل شد در روایات هم دارد که آخرین آجری که در ساختمان دین، پیغمبر گذاشت، آجر ولایت علی علیهالسلام و امامت بود.
دو: فرض کنیم یک نمایشگاهی برپاست. همه قفسهها و اجناس چیده شده، برق هم کشیدهاند و نور به همه ما داده شده است. دم در احتیاج است دو تا سیم بهم متصل شود، در سالن همه چی مرتب شده اما اگر این دو تاسیم به هم وصل نشود، نه برق است و نه کسی میتواند وارد شود! نه هوا دارد نه سرمایش،گرمایش دارد. خداوند در تمام لا به لای این نمایشگاه، برقها را کشیده که همان امامت است! آخرین بخش این است پیامبر صلیاللّهعلیهوآله این دو سیم را بهم وصل کنند.
الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ (13)
اگر این را وصل نکنند، بعدش فروشگاهی نیست.
وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ (14)
پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله در طول زمان هم گفتهاند چراغها را روشن کردهاند و گفتهاند همه جا برق هست، یخچال هست و.... اما اگر این دو تا سیم آخر را امروز روشن نمیکرد، میشد:
فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ
شیعه که اینهمه استرس دارد روی سند امامت، به خاطر این است.
دین در نزد خداوند، اسلامی است که ولایت، آن را تکمیل کند
شما ببینید پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله بعد از اینکه فرمودهاند: دین را کامل کردم، نعمت را تمام کردم و راضی شدم که اسلام برای شما دین باشد، فرمودهاند این را هم بدانید که:
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّه الْإِسْلامُ (15)
یعنی دین در نزد خداوند، اسلامی است که ولایت، آن را تکمیل میکند.
چطور میشود کسی بگوید: ولایت را قبول ندارد ولی توحید را قبول دارد؟!
وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلامِ دیناً (16)
در واقع همان اسلامی است که با ولایت تکمیل شده.
إِنَّمَا أَكْمَلَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ دِینَكُمْ بِإِمَامَتِهِ
خداوند متعال تکمیل کرده دین شما را (یعنی اسلام ) را به امامت علی
اگر این دو تا سیم را بهم وصل نکند همه چیزهایی که برای نمایش چیدهاید، خراب میشود. دیگر نه روشنایی دارید و نه سرما نه گرما و نه هوا تمام این فروشگاه و نمایشگاه مرهون روشنایی برق است. خیلی از وسایل باید با برق امتحان شود یعنی ایمان مردم با ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام امتحان میشود و آنهایی که قبول نکنند:
حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ (17) فِى الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ
یعنی بالاترین تنبیه را گفتهاند یعنی هیچ کدام از اعمال شما اگر این را قبول نکنید، قبول نیست و به شما فرصت داده نمیشود و کاری در قیامت نمیتوانید انجام دهید.
این جا از نظر اعتقادی درباره امامت در ساختار دین صحبت فرمودهاند. صحبت پبغمبر صلیاللّهعلیهوآله هم در مورد امیرالمؤمنین و دین به روش قرآن است. روش ادبیات قرآن مثل ادبیات کتابهای ما نیست که یک موضوعی را در یک فصل بگوید و رها کند تا در فصل دیگر موضوع دیگری بگوید! روش قرآن این است که در تمام فصول، آیات و سورهها، مطالب مختلفی را میگوید. در یک آیه کوتاه هم در مورد توحید میگوید و هم در مورد قیامت داستانی را میگوید؛ یعنی هم تذکر میدهد هم هشدار میدهد.
پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله در آن زمانی که عرب فصیحترین قوم بودند، معجزهای آوردند که این معجزه خالد (18) در ادبیات، تک بوده است! یکی از خصوصیات این است که در مطالبش فصلبندی ندارد. یک دانشمند فرانسوی بنام ژول لابوم (19) حدود هشتاد سال پیش، قرآن را موضوعی کرده ولی خیلی کم، این کار گرفته است! مثلا آیات توحید را آورده ولی در آیات توحیدی آیات مربوط به قیامت هم هست. آیات قیامت آورده که در آن، آیات اخلاق هم هست.
فقیه کسی است که در تمام ابواب فقهی تسلط داشته باشد
یک نکته: فقیه کسی است که در تمام ابواب فقهی تسلط داشته باشد و بتواند اجتهاد بکند، چرا؟ چون روایتی که مربوط به نماز است، در مورد حج هم هست! آن که مربوط به حج است، در مورد زکات هم آمده است پس اگر مجتهدی بگوید من فقط در باب نماز مجتهد هستم، به درد نمیخورد! لذا مجتهد باید جامع الشرایط باشد یعنی تمام ابواب فقهی را دارا باشد. در قرآن کریم، خداوند در آیات مختلف مطالب مختلفی را گفته است.
مثلاً سوره یوسف که صدویازده آیه است به نظر من مرتبترین سوره است! چه مقدار از خطاب به خود پیغمبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله است؟ خداوند داستان حضرت یوسف علیهالسلام را بیان میکند اما خطابِ به پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله، مطالب اخلاقی میگوید. پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله هم تا حدود زیادی در خطابهی غدیر به این روش عمل کردهاند. فقط در بحث حمد و ثنا، إستثناء است. در بقیه جاها همه موضوعات را فرمودهاند. در این چند جملهای که گفتم، راجع به جایگاه امامت در دین فرمودهاند که امامت، ستون دین است.
فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَبِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ (20)
هم در دنیا اسلامشان، اسلامِ کاملی نیست و هم در آخرت اعمالشان از بین میرود و همشأن دین ال سلام نیست که قبول شود.
بیان ابعاد شخصیت امیرالمؤمنین علیهالسلام
ایشان بعد وارد حوزه اخلاقی شده و در حوزه اخلاق فرمودهاند:
مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِىٌّ، أَنْصَرُكُمْ لى وَأَحَقُّكُمْ بى وَأَقْرَبُكُمْ إِلَىَّ وَأَعَزُّكُمْ عَلَىَّ، وَاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَأَنَاعَنْهُ راضِيانِ
این چهار جمله فوق العاده است! تمام ابعاد شخصیت امیرالمؤمنین علیه السلام را بیان فرموده به نحو کلی فولدر را گفتهاند و بعد سابفولدرها، یعنی جزئیات اشاره کردهاند.
علی علیهالسلام، یاور ترین نسبت به پیامبر صلیاللهعلیهوآله
فرمودهاند:
هَذَا عَلِی أَنْصَرُكُمْ لِی
مجاز هم نیست، حقیقت است! این علی یاورترین شما نسبت به من است. منی که پیامبر هستم!
وَ إِنَّهُ خَلِیفَةُ رَسُولِ اللّه صلیاللّهعلیهوآله
یعنی او جانشین رسول اللّه است.
جانشینِ فقط محمّدبنعبداللّه صلیاللّهعلیهوآله نیست بلکه جانشین نبی اللّه هم فقط نیست! جانشین رسول اللّه است یعنی رسالت پیغمبر را جانشینی میکند.
هَذَا عَلِی أَنْصَرُكُمْ لِی
در تمام این مقامات هم علی یاورترین شماست نسبت به من، یعنی علی علیهالسلام هم عبودیت را، هم نبوّت را و هم رسالت را یاری میکند! (21) اینهایی که میگویم طبق متن آیات در روایات فراوان است. از اینها، یکیاش را علما فهمیدهاند! و از فراوان فهم علما یکی را من، شکستهبسته فهمیدم که برای شما میگویم.
این علی یاورترین شماست نسبت به من که این مقامات را دارم.
حقّ امیرالمؤمنین علیهالسلام نسبت به پیامبر صلیاللهعلیهوآله
وَ أَحقكُمْ بِی
بیشتر از همه شما علی به من حق دارد. حقش چیست؟ حقّ ایمان، حقّ همکاری، حقّ یاوری، حقّ صحبت، حقّ کمک، حقّ امتداد، حقّ عبودیت، حقّ تبلیغ، حقّ رسالت، حقّ دفاع، حقّ دامادی، حقّ پسر عمویی، حقّ مربا (22) بودن!
یکی از نکاتی که بعد از خطابهی غدیر به آن رسیدهام که از نکتههای بسیار اورجینال است! این است که میگویم پیغمبراکرم صلیاللهعلیهوآله اینقدر در مورد جانشین خود دغدغه داشت که جانشین خود را از سه سالگی به خانه خود آورد و تربیت کرد! (23) همخو، همسو، همرنگ و هم اعتقاد خودش تربیت کرد که فرمود:
لَمْ یشْرِكْ بِاللّه طَرْفَةَ عَینٍ (24)
به اندازه چشم بهم زدنی به خدا شرک نورزیده است.
این شامل کل شخصیت علی علیهالسلام میشود از سه سالگی و قبل از بلوغ! این خیلی نکته مهمی است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام نزدیکترین فرد نسبت به پیامبر صلیاللهعلیهوآله
وَ أَقْرَبُكُمْ إِلَی
نزدیکترین شماست به من.
در چه چیز نزدیک است؟ در همه ابعاد! چون نفرموده در چهچیزی ایشان نزدیکترین به من است. یعنی مثلاً در تسلط به محصولات غدیر ایشان نزدیکترین به من است! یا در مسئله فرمولها ایشان نزدیکترین شما به من است! در محتوای سیدیها؟ هر کدام یک بُعدی دارد اما ایشان فرمودهاند:
وَ أَقْرَبُكُمْ إِلَی
در کدام حوزه؟ حوزه ندارد، ایشان مطلق فرمودهاند. یعنی در تمام زمینهها، علی علیهالسلام نزدیکترین شماست به من؛ هر چه که من دارم یعنی ولایت در تکوین و تصرف در نور دهی در هدایت، در حقّ بلایی، در مع الحق بودن، در دانش ئعلم ، چقدر در خطابهی غدیر پبغمبر صلیاللهعلیهوآله فرمودهاند:
وَ كُلَ عِلْمٍ عَلِمْتُ فَقَدْ أَحْصَیتُهُ فِی إِمَامِ الْمُتَّقِینَ
در هارد وجود امیرالمؤمنین علیهالسلام تمام اطلاعات ریز و درشت من ریخته شده است.
علم الاهی مساوی با قدرت است
مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا عَلَّمْتُهُ عَلِیاً
یک نکتهای به شما گفتم، علم الاهی مساوی با قدرت است در صورتی که علمهای اکتسابی مساوی با قدرت نیستند. در آیهی:
قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِیكَ (25)
عبارت:
أَنَا آتِیكَ
قدرت است و عبارت:
عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ
علم است. یعنی وقتی اینها را میگوید، دارد قدرت پیامبر صلیاللهعلیهوآله را هم بیان میکند.
قرآن علی علیهالسلام را نفس پیامبر صلیاللهعلیهوآله معرفی میکند
وَ أَقْرَبُكُمْ إِلَی
یعنی در حوزه اخلاق، در حوزه علم، در حوزه قدرت، اینقدر به من نزدیک است که دیگر من و علی نداریم! یعنی علی علیهالسلام خودِ من است!
در آیهی:
تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّه عَلَى الْكاذِبینَ (26)
اگر این را در قرآن تببین کنید که علی هست خودِ منِ پیامبر! دیگر اصلاً لازم نیست امامت را اثبات کنید! شما این را اثبات کنید که سنی و شیعه نوشتهاند (27) و گفتهاند که این:
أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ
علی علیهالسلام است.
خداوند میخواهد برای پیغمبر صلیاللهعلیهوآله، جانشین مشخص کند. جانشین عقلاً باید شبیهترین مردم باشد. اگر صد شباهت داشته باشد، بهتر از نَود و نُه است اگر نَود و نُه باشد بهتر از نَود و هشت است. علی علیهالسلام اگر صد شباهت باشد یعنی کپی برابر با اصل است و کپی برابر اصل را میتوان گفت: همان است. این همانی، یعنی این با آن، یکی است.
عبارت:
أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ
و عبارت:
وَ أَقْرَبُكُمْ إِلَی
اینها یک کتابِ هفتصد صفحهای مطلب دارد!
پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آیا شما ترک اولی میکنید؟ نه!
آیا شما:
وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیم (28)
هستید؟ بله!
آیا شما:
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّه لِنْتَ لَهُمْ (29)
هستید؟ بله!
آیا شما بالاترین بنده هستید؟ بله و علی هم، همینطور است.
من اولین صادر از خدا هستم و کپیِ من، علی است! علی علیهالسلام اولین صادره از خداست. این صادر اول اصطلاح فلسفه و عرفان است. اولین صادر از خدا، پیغمبر و علی صلواتاللّهعلیهما هستند .
اینقَدری که من از خدا میترسم، علی هم همین طور است.
إِنَّما یخْشَى اللّه مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ (30)
صدر نشین بالای هِرم هستی خدا، بندهای که از خدا میترسد من هستم و بعد از من علی است. در خُلق عظیم من بالاترین هستم و کپیِ من، علی علیهالسلام است.
این عبارت:
وَ أَقْرَبُكُمْ إِلَی
حَد ندارد! آخر ندارد. هر چقدر بروی، باز هست.
یا علی! تو را نشناخت مگر خداوند و من.
یا علی! مرا نشناخت جز خداوند و تو.
یا علی! خدا را نشناخت جز من (31) و تو.
این روایت در بحار هم هست این خیلی حرف بزرگی است.
علی علیهالسلام نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآله عزیز است
آن وقت دیگر مسئله علم، عصمت و ولایت در تبیین، و مسئله تبلیغِ وسائل اخلاق و همهی اینها میرود زیرا دایرکتوری این مسئله که:
وَ أَقْرَبُكُمْ إِلَی وَ أَعَزُّكُمْ عَلَی
عزیز یعنی کمیاب، ارزشمند؛ یک چیزی که کمیاب است را میگویند عزیز الوجود. ابریشم اصل پیدا میشود و عزیز الوجود است. قالی پانصدساله کاشان پیدا میشود، عزیز الوجود است یعنی خیلی گران قیمت است. یعنی نفوذ در آن سخت است. خداوند عزیز است یعنی در آن نمیشود نفوذ کرد. ارض عزاز یعنی زمین سخت که آب در آن نفوذ نمیکند.(32)
وَ أَعَزُّكُمْ عَلَی
یعنی گرانقیمت است نزد من؛ چرا؟ برای اینکه:
وَ أَقْرَبُكُمْ إِلَی
چرا؟ برای اینکه:
وَ أَحقكُمْ بِی
چرا ؟ برای اینکه:
مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِىٌّ، أَنْصَرُكُمْ لى وَأَحَقُّكُمْ بى وَأَقْرَبُكُمْ إِلَىَّ وَأَعَزُّكُمْ عَلَىَّ
خدا و رسول صلیاللهعلیهوآله از علی علیهالسلام راضی هستند
وَاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَأَنَاعَنْهُ راضِيانِ.
خداوند و من، از علی راضی هستیم.
چه کسی گفته، خداوند از علی علیهالسلام راضی است؟ پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرموده است. این پیغمبر کیست؟ ایشان زبان خداست. لسان اللّه، یداللّه، علم اللّه، عین اللّه است.(33)
پیغمبر صلیاللهعلیهوآله که نماینده خداوند است، فرموده: خدا و من از علی راضی هستیم. چقدر راضی هستیم؟ چقدر ندارد! مطلقاً از عملش راضی هستیم.
از اخلاقش، از رفتارش، از ارتباطش با خداوند و خانواده و مردم راضی هستیم.
از تلاش و جنگ و صلحاش راضی هستیم.
از خواب و بیداریاش راضی هستیم.
از قیام و قعودش راضی هستیم.
در تمام شئون، خداوند و من از او راضی هستیم.
یعنی علی علیهالسلام مهر شده است اگر خداوند از من راضی است به عنوان پیغمبر شما، بدانید من و خداوند هم، از علی راضی هستیم. خدای متعال از علی راضی است. عبارت:
وَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا عَنْهُ رَاضِیانِ
عصمت امیرالمؤمنین علیهالسلام را در همهی ابعاد امضاء میکند. قرآن میفرماید:
لَقَدْ رَضِی اللّه عَنِ الْمُؤْمِنینَ إِذْ یبایعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ (34)
وقتی امیرالمؤمنین علیهالسلام نامه مینویسد به معاویه لعنتاللّهعلیه، میفرماید: من همانی هستم که دربارهی من این آیه نازل شده و من همانی هستم که آیه بیعت رضوان (35) یا بیعت
تَحْتَ الشَّجَرَةِ
را با پیغمبر کردیم و خداوند متعال از من راضی است.
صحبتهای پیامبر صلیاللهعلیهوآله در مورد امیرالمؤمنین علیهالسلام از نظر عمق و سطح بعد از مسئله توحید بالاترین است
پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در کلماتش بسیار از توحید استفاده کردهاند از توحید تنزیهی و نه تشبیهی یعنی آن توحیدی که برندش:
لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ (36)
است. بعد از توحید در هیچ مسئلهای به اندازه عمق و وسعت معرفی امیرالمؤمنین و ائمه علیهم السلام صحبت نکردهاند. این را قاطع میگویم هم از نظر کیفیت و هم از نظر کمّیت صحبتهایی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودهاند از نظر عمق و از نظر سطح بعد از مسئله توحید بالاترین است.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
منابع
1) الأحزاب(33): 40
2) (41) فصلت: 42
3) امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبهی قاصعه میفرمایند: وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَإ فَأَرَاهُ وَ لَا يَرَاهُ غَيْرِي وَ لَمْ يَجْمَعْ بَيْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذ فِي الْإِسْلَامِ غَيْرَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ خَدِيجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ ص فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ؛ نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 300 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج14، ص: 475 و شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج13، ص: 197
4) مسند احمد: 6/300، المستدرك على الصحيحين: 3/138، البدايه والنهايه: 3/16
5) سروش آفتاب صفحه 48؛ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي مُنْذِرٌ وَ عَلِيٌ هَادٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ أَلَا إِنِّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيِّي مَعَاشِرَ النَّاسِ أَلَا إِنِّي رَسُولٌ وَ عَلِيٌّ إِمَامٌ وَ الْأَئِمَّةُ بَعْدَهُ وُلْدُهُ الْأَئِمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ وُلْدِهِ أَلَا وَ إِنِّي وَالِدُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِه
6) مراجعه شود به شرح زیارت جامعه کبیره ، سید حسین حسینی انتشارات منیر
7) البقرة(2): 124
8) كمال الدين للصدوق: 485، الغيبة للطوسي: 291، الاحتجاج للطبرسي 2: 284، الخرائج و الجرائح لقطب الدين الراوندي 3: 1115، الدرة الباهرة للشهيد الأوّل: 48. و انظر: بحار الأنوار 52: 92/ 7 و 53: 18/ 10 و 75: 380/ 1
9) محمد باقر بن محمد تقی بن المقصود علی المجلسی (۱۰۳۷ – 1۱۱0هجریقمری.) معروف به علامه مجلسی یا مجلسی دوم مؤلف مجموعه روایی بحارالانوار، از مشهورترین فقیهان و محدثان شیعه ایرانی است. وی از عالمان دینی با نفوذ در دولت صفویه و شیخ الاسلام (بالاترین مقام مذهبی کشور) در آن دوره بود. گفتهاند که او در علوم مختلف اسلامی مانند حدیث، تفسیر، فقه، اصول، تاریخ اسلام، رجال و درایه تبحر داشته است. مجلسی آثار مکتوب بسیاری در رشتههای مختلف علوم اسلامی از خود به جا گذاشته است از جمله: بحارالانوار، مرآة العقول، حق الیقین، زاد المعاد، تحفة الزائر، عین الحیات، حیاة القلوب، جلاء العیون، حلیة المتقین. استادان وی: محمدتقی مجلسی • ملا صالح مازندرانی • فیض کاشانی • سید علی خان مدنی • ملا خلیل قزوینی و... و شاگردانش: افندی اصفهانی • سید نعمت الله جزایری • ملا محمد رفیع گیلانی • میر محمد حسین خاتون آبادی و... بودهاند.
محمد بن عزّالدین حسین (۹۵۳ق ـ۱۰۳۱/۱۰۳۰قمریهجری) متخلص به بهائی و معروف به شیخ بهائی و بهاءالدین عاملی، فقیه، محدث، حکیم و ریاضیدان؛ شیخ بهائی بیش از ۱۰۰ کتاب در زمینههای مختلف تالیف کرده است. استادان وی: ملا عبدالله یزدی، ملا علی مُذَهّب، ملا علی قائنی، ملا محمدباقر یزدی و...
10) بِحارُالاَنوار الجامِعَةُ لِدُرَرِ أخبارِ الأئمةِ الأطهار مشهور به بحارالانوار، مفصلترین مجموعه حدیثی شیعه است که با نظارت علامه مجلسی تألیف شده است. تألیف این کتاب که مجموعهای از آموزهها و تعالیم شیعه است، بیش از ۳۰ سال طول کشیده و گروهی از شاگردان علامه مجلسی او را در این کار یاری کردهاند.
11) أقول: تمامه فی باب نص الرسول علیهم ع. «1» بیان التشبیه بالشمس المجللة بالسحاب یومی إلى أمور.
الأول أن نور الوجود و العلم و الهدایة یصل إلى الخلق بتوسطه علیهالسلام إذ ثبت بالأخبار المستفیضة أنهم العلل الغائیة لإیجاد الخلق فلولاهم لم یصل نور الوجود إلى غیرهم و ببركتهم و الاستشفاع بهم و التوسل إلیهم یظهر العلوم و المعارف على الخلق و یكشف البلایا عنهم فلو لا هم لاستحق الخلق بقبائح أعمالهم أنواع العذاب كما قال تعالى وَ ما كانَ اللّه لِیعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ «2» و لقد جربنا مرارا لا نحصیها أن عند انغلاق الأمور و إعضال المسائل و البعد عن جناب الحق تعالى و انسداد أبواب الفیض لما استشفعنا بهم و توسلنا بأنوارهم فبقدر ما یحصل الارتباط المعنوی بهم فی ذلك الوقت تنكشف تلك الأمور الصعبة و هذا معاین لمن أكحل اللّه عین قلبه بنور الإیمان و قد مضى توضیح ذلك فی كتاب الإمامة.
الثانی كما أن الشمس المحجوبة بالسحاب مع انتفاع الناس بها ینتظرون فی كل آن انكشاف السحاب عنها و ظهورها لیكون انتفاعهم بها أكثر فكذلك فی أیام غیبته علیهالسلام ینتظر المخلصون من شیعته خروجه و ظهوره فی كل وقت و زمان و لا ییأسون منه.
الثالث أن منكر وجوده علیهالسلام مع وفور ظهور آثاره كمنكر وجود الشمس إذا غیبها السحاب عن الأبصار. الرابع أن الشمس قد تكون غیبتها فی السحاب أصلح للعباد من ظهورها لهم بغیر حجاب فكذلك غیبته علیهالسلام أصلح لهم فی تلك الأزمان فلذا غاب عنهم. الخامس أن الناظر إلى الشمس لا یمكنه النظر إلیها بارزة عن السحاب و ربما عمی بالنظر إلیها لضعف الباصرة عن الإحاطة بها فكذلك شمس ذاته المقدسة ربما یكون ظهوره أضر لبصائرهم و یكون سببا لعماهم عن الحق و تحتمل بصائرهم الإیمان به فی غیبته كما ینظر الإنسان إلى الشمس من تحت السحاب و لا یتضرر بذلك. السادس أن الشمس قد یخرج من السحاب و ینظر إلیه واحد دون واحد فكذلك یمكن أن یظهر علیهالسلام فی أیام غیبته لبعض الخلق دون بعض.
السابع أنهم علیهالسلام كالشمس فی عموم النفع و إنما لا ینتفع بهم من كان أعمى كما فسر به فی الأخبار قوله تعالى مَنْ كانَ فِی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِیلًا «1» الثامن أن الشمس كما أن شعاعها تدخل البیوت بقدر ما فیها من الروازن و الشبابیك و بقدر ما یرتفع عنها من الموانع فكذلك الخلق إنما ینتفعون بأنوار هدایتهم بقدر ما یرفعون الموانع عن حواسهم و مشاعرهم التی هی روازن قلوبهم من الشهوات النفسانیة و العلائق الجسمانیة و بقدر ما یدفعون من قلوبهم من الغواشی الكثیفة الهیولانیة إلى أن ینتهی الأمر إلى حیث یكون بمنزلة من هو تحت السماء یحیط به شعاع الشمس من جمیع جوانبه بغیر حجاب.
فقد فتحت لك من هذه الجنة الروحانیة ثمانیة أبواب و لقد فتح اللّه علی بفضله ثمانیة أخرى تضیق العبارة عن ذكرها عسى اللّه أن یفتح علینا و علیك فی معرفتهم ألف باب یفتح من كل باب ألف باب. _ رجوع کنید به کتاب مهر محبوب تالیف سید حسین حسینی
12) کتاب شیعه در اسلام؛ مرحوم علامه طباطبایی
13) المائدة(5) : 3
14) المائدة (5): 67
15) آل عمران (3): 19
16) آل عمران(3): 85
17) آل عمران(3) : 22
18) پاینده؛ جاوید؛ جاودان؛ همیشگی؛ دائمی به نقل از فرهنگ فارسی عمید
19) ژول لابوم (Jull La baume)؛ اين دانشمند فرانسوى آيات قرآن كريم را در ابتدا با تحمل زحمات فراوان از حيث موضوع طبقه بندى و به نام Lekoran analyse انتشار كرد. اين كتاب در مصر به وسيله استاد محمد فؤاد الباقى كه عضو انجمن شوراى مجامع علمى مستشرقين بود با حفظ همان اسلوب عين آيات را به همان نظم و تحت فصولى مجتمع و به نام "تفصيل آيات القرآن الكريم" انتشار داد. در سال 1334 شمسى آقاى كيكاوس ملك منصور ترجمه آن را به فارسى در تهران به حليه طبع آراست اين كتاب مشتمل بر فصولى است كه هر فصل متضمن موضوعات متشابه و مربوط به هم است و بعد از مقدمه فهرستى براى مندرجات ابواب هيجده گانه نوشته شده است كه به ترتيب حروف تهجى تنظيم و براى هر يك از موضوعات در ذيل فصول مذكور شماره اى ترتيب و در مقابل آن مطالب قيدگر ديده است و كليه مطالب در ذيل 18 باب و در تحت 334 عنوان ذكر شده است.
20) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی): ج1، ص 61، احتجاج النبی ص یوم الغدیر على الخلق كلهم و فی غیره من الأیام بولایة علی بن أبی طالب علیهالسلام و من بعده من ولده من الأئمة المعصومین صلوات اللّه علیهم أجمعین
21) وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: مَكْتُوبٌ عَلَى الْعَرْشِ- لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ- مُحَمَّدٌ عَبْدِي وَ رَسُولِي أَيَّدْتُهُ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ فِي كِتَابِهِ- هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهالسلام؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج36، ص: 54
22) تربیت شده به نقل از فرهنگ فارسی معین
23) أَنَا وَضَعْتُ فِي الصِّغَرِ بِكَلَاكِلِ الْعَرَبِ وَ كَسَرْتُ نَوَاجِمَ قُرُونِ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالْقَرَابَةِ الْقَرِيبَةِ وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِيصَةِ وَضَعَنِي فِي [حَجْرِهِ] حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ [وَلِيدٌ] يَضُمُّنِي إِلَى صَدْرِهِ وَ يَكْنُفُنِي فِي فِرَاشِهِ وَ يُمِسُّنِي جَسَدَهُ وَ يُشِمُّنِي عَرْفَهُ وَ كَانَ يَمْضَغُ الشَّيْءَ ثُمَّ يُلْقِمُنِيهِ وَ مَا وَجَدَ لِي كَذْبَةً فِي قَوْلٍ وَ لَا خَطْلَةً فِي فِعْلٍ وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِه؛ نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 300 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج14، ص: 475
24) شواهد التنزیل لقواعد التفضیل: ج1، ص 86، [سورة البقرة(2): آیة 2]
25) النمل(27): 40
26) آل عمران(3): 61
27) شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج1، ص: 158
28) القلم(68): 4
29) آل عمران (3): 159
30) فاطر(35): 28
31) إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی) ؛ ج2 ؛ ص209؛ وَ قَالَ ص مَا عَرَفَكَ یا عَلِی حق مَعْرِفَتِكَ إِلَّا اللّه وَ أَنَا
32) سرزمین صلب و سخت، که سیل در آن بسرعت جاری شود به نقل از فرهنگ لغت دهخدا
33) عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَسْوَدَ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَأَنْشَأَ يَقُولُ ابْتِدَاءً مِنْهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ أَسْأَلَهُ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ؛ الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 145
34) الفتح(48): 18
35) رضوان میگوید چون لقد رضی اللّه دارد؛ بیان سخنران محترم
36) الشورى(42): 11

|