به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
درس چهاردهم: امیرالمؤمنین نماد رضایت خداوند متعال و پیامبر صلیاللّهعلیهوآله
مَعَاشِرَ النَّاسِ هَذَا عَلِی أَنْصَرُكُمْ لِی وَ أَحقكُمْ بِی وَ أَقْرَبُكُمْ إِلَی وَ أَعَزُّكُمْ عَلَی وَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا عَنْهُ رَاضِیانِ وَ مَا نَزَلَتْ آیةُ رِضًى إِلَّا فِیهِ وَ مَا خَاطَبَ اللّه الَّذِینَ آمَنُوا* إِلَّا بَدَأَ بِهِ وَ لَا نَزَلَتْ آیةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلَّا فِیهِ وَ لَا شَهِدَ بِالْجَنَّةِ فِی هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ إِلَّا لَهُ وَ لَا أَنْزَلَهَا فِی سِوَاهُ وَ لَا مَدَحَ بِهَا غَیرَهُ
هان مردمان! این علی است یاورترین، سزاوارترین، نزدیکترین و گرانقدرترین شما نزد من؛ و خداوند عزوجل و من از او خشنودیم. آیهی رضایتی در قرآن نیست مگر درباره او و هرگاه خداوند ایمانیان را خطابی نموده به او آغاز کرده و آیهی ستایشی نازل نگشته مگر درباره ی او و در سورهی:
هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ (1)
گواهی بر بهشت نداده مگر برای او و آن را در حق غیر او فرود نیاورده و به وسیله آن آیه جز او را نستوده است.
رضایت امام از خداوند متعال و رضایت خداوند متعال از امام
یکی از عنوانهای عمومی و کلّی مقام امام این است که خدا از او راضی است و او هم از خدا راضی است.
منظور از النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة در سورهِی فجر، امام حسین علیهالسلام است
این مسئله در قرآن هم چند جا آمده است. از جمله:
یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة* ارْجِعی إِلى رَبِّكِ راضِیةً مَرْضِیة* فَادْخُلی فی عِبادی* وَ ادْخُلی جَنَّتی (2)
که این سورهی فجر را سورة الحسین علیهالسلام هم مینامند. (3) روایات متعدد دارد که این سوره درباره امام حسین علیهالسلام است. عبارت:
النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة
منظور امام حسین علیهالسلام است.
راضِیةً مَرْضِیة
راجع به ایشان است.
مَرْضِیة
همانی است که اینجا پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله از طرف خود و خدا راجع به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودهاند:
وَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا عَنْهُ رَاضِیانِ
خدای عزّوجلّ و من از او راضی هستیم.
این اظهار رضایت پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله وسلم و خدای متعال - یعنی خدا از زبان پیغمبر و پیغمبر از زبان خودش - یکی از نکات برجسته کمالِ امام است؛ امام مقام عصمت و مقام انسان کامل دارد، که عرفا از امام به کدبانوی عالم طبیعت تعبیر کردهاند! یعنی عالم طبیعت را مدیریت و اداره میکند که اشاره به همان ولایت در تکوین و تصرف دارد. آنها خیلی خوب توجیه کردهاند. در انسان کامل باید همه صفات در حد صد باشد. رضایت خدا از انسان کامل باید کامل باشد. نتیجه این است که او به درجه صد رسیده که مورد رضایت و خشنودی مطلق خدا قرار گرفته است. یکی از آن کمالات هم این است که انسان کامل خودش از خدا راضی است! یعنی رضایت او از خداوند هم، یکی از کمالات برتر است! برای اینکه اگر انسانی به تمام تقدیرات و امتحاناتی که از جانب خداوند میآید، راضی باشد، این از کمالات بسیار بالاست.
قرآن کتاب هدایت و تربیت
قرآن کریم، کتاب هدایت و تربیت است نه کتاب دیگر! این نکته را در پرانتز بگویم که خیلی مهم است؛ قرآن کتاب هدایت و نور و تربیت است. اگر بهعنوان مثال از تاریخ مثال بزند، یا یک پالسِ علمی از علوم طبیعی و دانشهای غیر الهی بیاورد و مثلا بگوید: زمین دور خورشید میچرخد یا صحبتی کند که به چرخش کرات اشاره نماید، چون کتاب هدایت و نور و انسانسازی است، وظیفهاش نبوده که تئوریها یا اصول ثابت شده علمی را بگوید، اما اگر مثال زد و گفت، حتماً باید به اصلهای ثابت شدهِای که دو دو تا چهار تا هستند، اشاره کند!
فرض بفرمایید که در مکتب تکامل یا غیر تکامل در عالم طبیعت که ترانسفرمیسم (4) میگویند، قرآن وظیفهاش نیست که به هر کدام از اینها اشاره کند یا مثلا اگر دو تا مکتب جامعه شناسی بود که مثلاً یکی تکامل زیگزاکی و یکی تکامل هرمی را دنبال میکرد، این وظیفه کتاب خدا نیست که بگوید؛ اما اگر بهعنوان نمونه اشاره کرد، باید به آنکه یک اصل ثابت شده است، اشاره نماید.
گروههای بسیاری ابتدا به اثبات فرضیه خویش و سپس استشهاد به قرآن پرداختهاند
در طول تاریخ کسانی بودهاند که ابتدا یک فرضیه علمی را ثابت کردهاند و بعد دنبال آیهاش گشتهاند. مثلا سوسیالیستها (5) از آیات قرآن دنبال اثبات فرضیه و تئوری سوسیالیسم میگشتند. کاپیتالیستها (6) یا کمونیستها (7) دنبال آن میگشتند و میگردند! همان طوری که جبریها و یا تفویضیها دنبال آیاتی میگردند که تئوری خودشان را اثبات کنند. ولی جبر و تفویض و اینها چون مسائل دینی و تربیتی است، قرآن باید صریح دربارهی آنها سخن گفته باشد و گفته است:
إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا (8)
راه را به او نشان داده ایم، خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس که این دلیل بر اختیار است و همین تکلیفی که بر گردن انسان هست، دلیل بر اختیار است.
قرآن به عنوان کتاب تربیتی، الگوها را معرفی کرده است
در قرآن که کتاب تربیت دینی و اعتقادی است باید در مسائل تربیتی، بخاطر لطفی که خدا بر مردم برای تعیین کردن الگوی تربیتی دارد، الگوهای تربیت را نشان دهد؛ باید بهطور عموم یا خصوص به این مطلب اشاره کند؛ بطور خصوص بگوید که الگوهای تربیتی، زید، عمرو و بَکر هستند یا بطور جمعی بگوید الگوی تربیتی، اینها هستند.
إِنَّما وَلِیكُمُ اللّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (9)
جز این نیست كه ولىّ شما خداست و رسول او و مؤمنانى كه نماز مى خوانند و در حال ركوع انفاق مى كنند. اینها میشوند الگوهای تربیت؛ یا مثلاً بفرماید:
إِنَّ وَلِیی اللّه الَّذی نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ یتَوَلَّى الصَّالِحین (10)
یاور من اللّه است كه این كتاب را نازل كرده و او دوست شایستگان است.
صالحین را قرآن معرفی میکند که چه کسانی هستند. همهی اینها را که جمع کنیم، آنوقت سیکلِ انسان کامل، تکمیل میشود و انسان کامل را معرفی میگردد. لذا اگر انسان کامل هر کدام از ابعاد شخصیتاش در قرآن معرفی شد، حتماً مصداق أتم و أفضل و اول، صفات اوست.
معنای رضایت پیامبر صلیاللّهعلیهوآله از امیرالمؤمنین علیهالسلام
در این جا پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله صفاتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام را بیان میکنند و چند تاکید و نکته فرمودهاند که فوق العاده است! فرمودهاند:
وَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا عَنْهُ رَاضِیانِ
خوب، این چه صفتی است که برای علی علیهالسلام بیان میکنید یا رسول اللّه!
این صفت برجستهی انسان کامل است. امام به دلیل اینکه امام است و الگو و پیشوا است، عقلاً و فطرتاً میفهمیم که باید انسان کامل باشد و همه صفات را در حد صد و بالاتر از صد داشته باشد. که این رضایت خدا از او هم یکی از این صفات است.
آیه رضایتی در قرآن نیست مگر اینکه در مورد علی علیهالسلام نازل شده است
یا اینکه میفرمایند:
وَ لَا نَزَلَتْ آیةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلَّا فِیهِ
غیر از اینکه من و خدا از او راضی هستیم، هر آیهی رضایتی هم که در قرآن وارد شده، درباره علی است!
رَضِی اللّه عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یبایعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِینَةَ عَلَیهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً (11)
خدا از مؤمنان آن هنگام كه در زیر درخت با تو بیعت كردند، خشنود گشت و دانست كه در دلشان چه مىگذرد. پس آرامش بر آنها نازل كرد و به فتحى نزدیك پاداششان داد.
خود امیرالمؤمنین علیهالسلام که به معاویه لعنةاللّهعلیه نامه مینویسند، میفرمایند: من هستم آن کسی که
تَحْتَ الشَّجَرَةِ
در بیعت رضوان با پیغمبر بیعت کردم و خداوند متعال به من اشاره میکند.
وَ لَا نَزَلَتْ آیةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلَّا فِیهِ
تمام آیاتی که راجع به رضایت خدا از آن بحث شده، دربارهی علی علیهالسلام بحث شده است یعنی فرد أتم، أفضل و بالاترین آن، علی علیهالسلام است و درجات بعدی شامل دیگران میشود! تمام کمالات، کلاً مقول به تشکیک است یعنی دارای درجههای شدت و ضعف هست که أشد آن انسان کامل است و درجات پائینتر آن، اصحاب و یارانِ اوصیاء و انبیاء هستند.
قرآن و مدح اهلبیت علیهمالسلام
وَ لَا نَزَلَتْ آیةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلَّا فِیهِ
آیه رضایتی در قرآن نازل نشد مگر درباره علی، لذا ائمه علیهمالسلام آن طوری که روایاتش هم در مقدمه تفسیر صافی آمده و در کتاب هفده گفتار ترجمه شده است، فرمودهاند قرآن سه ثلث است، یک ثلث آن توحید و یک ثلث راجع به ما و دشمنان ما و ثلث دیگرش درباره احکام است.
عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام یقُولُ نَزَلَ الْقُرْآنُ أَثْلَاثاً ثُلُثٌ فِینَا وَ فِی عَدُوِّنَا وَ ثُلُثٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ ثُلُثٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَامٌ (12)
بیان ثلثها در روایات مختلف کمی فرق دارد، ولی آن که بیشتر از همه است میفرماید: که ثلث قرآن درباره ما، دوستان و دشمنان ماست و وقتی که آیه رضایتی نازل میشود منظور امیرالمؤمنین علیهالسلام در فرد أتم آن است و وقتی آیه عدم رضایت نازل میشود منظور دشمنان ایشان هستند.
آیهی سیوپنجم سوره نور
لذا وقتی میفرماید:
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليم (13)
ائمه و پیغمبر علیهمالسلام خودشان را مصداق آیه میدانند.(14)
آیهی چهلم سوره نور
و زمانی که میفرماید:
أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور (15) اهلبیت علیهمالسلام در اینجا نیز میفرمایند: اینان دشمنان ما هستند.(16)
در همه آیات که کمالات بالای انسانی ذکر شده خودشان مصداق هستند، جاهایی که ضد کمال ذکر شده میفرمایند: دشمنان ما هستند. بعضی وقتها صریح میفرمایند و بعضی وقتها که تقیه است، میفرمایند: فلان و فلان و فلان! (17) با همین لفظ فلان و یا میفرمایند: اولی و دومی! رسول اکرم صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند:
وَ مَا خَاطَبَ اللّه الَّذِینَ آمَنُوا إِلَّا بَدَأَ بِهِ وَ لَا نَزَلَتْ آیةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلَّا فِیهِ
آیهی رضایتی در قرآن نیست مگر درباره او -حضرت علی علیهالسلام- و هرگاه خداوند ایمانیان را خطابی نموده به او آغاز کرده، و آیهی ستایشی نازل نگشته مگر دربارهی او؛ هر وقت خداوند با:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا
شروع میکند مثل اینکه اول به علی علیهالسلام نگاه میکند!
وقتی میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، صدر نشینان و لُژ نشینان آن امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین علیهمالسلام هستند.
سورهی هل أتی پرچمدار رضایت از امیرالمؤمنین علیهالسلام
و این حقّ تفسیر و تأویل و تعیین مصداقی که پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله دارد، خودشان این جا بیان میکنند.
وَ مَا خَاطَبَ اللّه الَّذِینَ آمَنُوا إِلَّا بَدَأَ بِهِ وَ لَا نَزَلَتْ آیةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلَّا فِیهِ
آیهی رضایتی در قرآن نیست مگر درباره او و هرگاه خداوند ایمانیان را خطابی نموده به او آغاز کرده است. و آیهی ستایشی نازل نگشته مگر دربارهی او و مؤمنان را مخاطب قرار نداده مگر اینکه با علی علیهالسلام شروع کرده است. یعنی در صفت رضایت و در صفت ایمان و کلاً در صفات مدح و صفات شهادت به بهشت، علی علیهالسلام لُژ نشین و صدرنشینِ بهشت است، سپس حضرت میفرمایند:
وَ لَا نَزَلَتْ آیةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلَّا فِیهِ
کامل و أتم بودن الگو، یک مسألهی عقلی و نقلی
در قرآن کریم هر آیهی مدحی که وارد شده، مصداق أتم و أکمل آن امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است. این هم عقلی است و هم نقلی، بهخاطر اینکه کسی که الگو هست باید مصداق کامل همه صفات باشد؛ کسی که پیشوا است و مردم میخواهند از او تقلید بکنند باید مورد اطمینان باشد و مردم با رضایت و اطمینان کامل، دنبالش روند و این در صورتی است که آن فرد در همه صفات، سرآمد باشد و در قلّهی این صفات و کمالات نشسته باشد. لذا میفرمایند:
وَ لَا نَزَلَتْ آیةُ مَدْحٍ فِی الْقُرْآنِ إِلَّا فِیهِ
سورهی انسان، سورهی عجیبی است! از آن سورههایی است که شاید بتوان گفت آیاتش جاب جا نشده است! چون بسیاری از آیات ترتیب نزولشان در سورهها جابجا گشته است. ولی از نحوهی آیات سوره انسان به نظر میرسد که باید همه با هم نازل شده باشند.
هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یكُنْ شَیئاً مَذْكُورا * إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً * إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً * إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرینَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعیراً * إِنَّ الْأَبْرارَ یشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً * عَیناً یشْرَبُ بِها عِبادُ اللّه یفَجِّرُونَها تَفْجیرا (18)
منظور از ابرار، اهلبیت علیهمالسلام هستند
میفرماید:
إِنَّ الْأَبْرارَ
ابرار مدح است و فرمودند: هیچ آیه مدحی در قرآن نازل نشده إلا درباره علی؛ یکی از آن مدحها، ابرار است که جمع بَّر است. بَّر یعنی نیکی، بَّر یعنی نیک؛
ابرار از کاسهای که مخلوط آن کافور بهشتی است، مینوشند. تمام روایات شیعه نشان میدهند که منظور از ابرار ائمه علیهالسلام هستند (19) و شأن نزول آیه، داستانی است که سه شب امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهمالسلام روزه بودند فقیر آمده و این طور شده که
وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكیناً وَ یتیماً وَ أَسیراً (20)
و طعام را درحالى كه خود دوستش دارند به مسكین و یتیم و اسیر مى خورانند.
یک شب مسکین، یک شب یتیم و شب دیگر اسیر. بعد میفرماید:
إِنَّ الْأَبْرارَ یشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً (21)
نیكان از جامهایى مى نوشند كه آمیخته به كافور است.
عَیناً یشْرَبُ بِها عِبادُ اللّه یفَجِّرُونَها تَفْجیرا (22)
چشمهاى كه بندگان خدا از آن مى نوشند و آن را به هر جاى كه خواهند روان سازند.
تمام این سوره تا آخر، شهادت بر کمالات اهل بیت علیهمالسلام میدهد. (23) پس اینها اولاً ابرارند، ثانیاً اینکه از کاسهای که مخلوط آن کافور است، مینوشند.
این چشمهای است که عباداللّه از آن مینوشند. عباد الرب، عباد الرئوف، عباد ستار، عباد رحیم نیستند، بلکه عباداللّه اند! یعنی بندگانی که تماس آنها با ولایت خدا به عنوان جامهی الوهیت است، عباداللّه اند؛ در تمام شئون بندگان خدا هستند و نشان دهندهی اسماء وصفات الهیاند، این جا شهادت داده برای امیرالمؤمنین علیهالسلام به بهشت؛ میفرماید:
اللّه بِالْجَنَّةِ فِیهَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ إِلَّا لَهُ
که در سوره هَلْ أَتَى خداوند متعال به سه درجه از درجات بهشت اشاره میکند. بهشت هم درجات مختلف دارد که اسامی آن مختلف است. در این جا خداوند، هر سه بهشت را شهادت میدهد برای امیرالمؤمنین علیهالسلام!
یک: یکی آن بهشتی است که خودشان از کاسه مخلوط با کافور مینوشتند.
یفَجِّرُونَها تَفْجیرا (24)
خودشان میروند چشمه را میشکافند.
دو: مرحله دومش مرحلهای بالا تر است که میفرماید:
وَ یسْقَوْنَ فیها كَأْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبیلاً (25)
در مرحله دوم کاسه به دستشان میدهند. سقایت (26) میشوند و سیراب میشوند از کاسههایی که مزاجش زنجبیل است.
عَیناً فیها تُسَمَّى سَلْسَبیلاً (27)
و مرحله بالاترش سلسبیل نام دارد. در آن جایی که
یفَجِّرُونَها تَفْجیرا (28)
کلاسش پائینتر است بخاطر اینکه خودشان میروند و چشمهها را میشکافند و از آنها مینوشند، مرحله دوم بالاتر است چون خودشان نمی روند بشکافند بلکه کاسه را به آنها میدهند و آنها از آن مینوشند.
سه: در مرحله بالاتر
عالِیهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً (29)
خدا به دستشان نوشیدنی میدهد.
نوشیدنی اول
مِزاجُها كافُوراً (30)
نوشیدنی دوم
مِزاجُها زَنْجَبیلاً (31)
و نوشیدنی سوم
شَراباً طَهُوراً
است.
وصف شراب طهور از لسان مبارک امام صادق علیهالسلام
که در ذیل این آیه امام صادق علیهالسلام میفرمایند: شَراب طهور را وقتی میخورند هیچ محبّتی جز محبت خدا در دلشان نمیماند! (32) خالصِ خالص میشوند و کسانی میشوند که در وجودشان جز محبّت خدا نیست و مقام
رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً
بالاترین مرتبه است.
در مهمانیها، گارسونها از میهمانان پذیرایی میکنند ولی اگر کسی مهمان ویژه باشد یا خود میزبان و یا یک نفر مخصوص از او پذیرایی میکند. بعضی وقتها هم خود میزبان، میهمان ویژه را با ماشین خود حمل میکند که این را هم در قرآن دارد:
سُبْحانَ الَّذی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ (33)
أَسْرى که میگویند بهخاطر اینکه خود خدا سیر داده است. یعنی خدا راهنما شده و او را سوار کرده و بُرده به عوالم ملکوت؛
این سه مرتبهی بهشت، درجات مختلف بهشت است و خداوند متعال شهادت داده در سوره انسان برای امیرالمؤمنین علیهالسلام؛ بعد میفرماید:
إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْیكُمْ مَشْكُوراً (34)
خطاب میکند به امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و حسنین علیهمالسلام؛ به هر حال پیغمبر اکرم میفرمایند که از سورههایی که شهادت میدهند به بهشت، سورهی انسان است و میفرماید:
وَ لَا شَهِدَ اللّه بِالْجَنَّةِ فِی هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ إِلَّا لَهُ وَ لَا أَنْزَلَهَا فِی سِوَاهُ وَ لَا مَدَحَ بِهَا غَیرَهُ
با سه جمله تاکید میکنند، سه جملهی نفی و استثنا؛ میفرمایند: شهادت نداده خداوند به بهشت در سورهی هَلْ أَتَى مگر برای علی علیهالسلام و در غیر علی علیهالسلام نازل نکرده است؛ آن قدر انحصار نزول این سوره در مورد امیرالمؤمنین علیهالسلام واضح است که حضرت با نفی کلی میفرمایند:
لَهُ وَ لَا أَنْزَلَهَا فِی سِوَاهُ
روایات اهل تسنن هم بالاتفاق منظور از سورهی انسان را خانوادهی پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله دانستهاند. این توصیفات چه همان جریانی که گفته شد و تمام اینها، وصف مشیر هستند و نه وصف مقوّم ؛ یعنی اگر کس دیگری هم بیاید این کار را انجام دهد و اطعام مسکین و یتیم و فقیر بکند آیه شامل او نمیشود چون وصف مقوّم نیست و وصف مشیر است یعنی اشاره به قضیهی خاصی دارد که در بیرون اتفاق افتاده است.
وَ لَا مَدَحَ بِهَا غَیرَهُ
به وسیلهی سوره انسان کس دیگری را مدح نکرده است! علی و خانواده علی علیهالسلام را مدح کرده پس در اینجا پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله به صفات اختصاصی امیرالمؤمنین علیهالسلام اشاره میکنند. برای چیدمان صفات برجسته و کمالات برجستهای که در وجود امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است، کمالات یک امام را بیان میکنند.
معرفی امیرالمؤمنین علیهالسلام با پنج صفت
چون پیغمبر اکرم میخواهند علی علیهالسلام را با پنج صفت معرفی کنند:
امام و امامت، وصی و وصایت، ولی و ولایت، خلیفه و خلافت، وارث و وراثت؛
پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله در این خطابه روی این پنج صفت خیلی تأکید کردهاند. البته راجع به أخوت و برادری هم صحبت فرمودهاند ولی ارکان اصلی تشکیل دهندهی جانشینی پیامبر صلیاللهعلیهوآله، این پنج صفت هستند که حضرت چندین بار بر آن اشاره میکنند و از آیات هم استفاده میکنند. داشتن کمالات در حد اعلاء که بیان کننده نیابت و جانشینی به حقِ پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است، در این آیات به نحو کامل برای علی علیهالسلام بیان شده و شهادت داده شده که ایشان این کمالات را در حد عالی دارند.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
منابع
1) الإنسان(76): 1
2) الفجر(89): 27 - 30
3) 6- وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ صَنْدَلٍ عَنِ ابْنِ فَرْقَدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اقْرَءُوا سُورَةَ الْفَجْرِ فِي فَرَائِضِكُمْ وَ نَوَافِلِكُمْ فَإِنَّهَا سُورَةُ الْحُسَيْنِ وَ ارْغَبُوا فِيهَا رَحِمَكُمُ اللَّه؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج24، ص: 93
4) نظریه تحول انواع یا ترانسفورمیسم Trans Formism
5) جامعهخواهی یا سوسیالیسم (به انگلیسی: Socialism)، (به فرانسوی: Socialisme)؛ سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – بطور کلی، و ادارهی آنها به سود همگان است.
6) کپیتالیسم (به انگلیسی: Capitalism) یا سرمایهداری،[۱][۲][۳] سرمایهمحوری[۴] یک نظام اقتصادی است که در آن پایههای یک سیستم اقتصادی بر روی مالکیت خصوصی ابزارهای تولیدِ اقتصادی است و در دست مالکان خصوصی است.
7) اصطلاح کمونیسم از ریشه لاتینی (کمونیس-Communis) به معنای «اشتراکی» گرفته شده است و دسته ای از ایده های اجتماعی را در بر می گیرد که غایت آن مالکیت اشتراکی همه دارایی هاست.
8) الإنسان(76): 3
9) المائدة (5): 55
10) الأعراف(7): 196
11) الفتح(48): 18
12) الكافی (ط - الإسلامیة): ج2، ص627، باب النوادر.؛ تفسیر الصافی، ج1، ص: 24؛ المقدمة الثالثة فی نبذ مما جاء فی أن جل القرآن إنما نزل فیهم و فی أولیائهم و أعدائهم و بیان سرّ ذلك_ ر.ک: کتاب هفده گفتار در علوم قرانی سید حسین حسینی
13) النور(24): 35
14) وَ تَصْدِيقُ ذَلِكَ مَا حَدَّثَنَا بِهِ إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَارُونَ الْهِيتِيُّ بِمَدِينَةِ السَّلَامِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي الثَّلْجِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ الذُّهَلِيِّ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ قُلْتُ مَثَلُ نُورِهِ قَالَ مُحَمَّدٌ ص قُلْتُ كَمِشْكاةٍ قَالَ صَدْرُ مُحَمَّدٍ ص قَالَ قُلْتُ فِيها مِصْباحٌ قَالَ فِيهِ نُورُ الْعِلْمِ يَعْنِي النُّبُوَّةَ قُلْتُ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ قَالَ عِلْمُ رَسُولِ اللَّهِ ص صَدَرَ إِلَى قَلْبِ عَلِيٍّ ع قُلْتُ كَأَنَّها قَالَ لِأَيِّ شَيْءٍ تَقْرَأُ كَأَنَّها فَقُلْتُ فَكَيْفَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ قُلْتُ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ قَالَ ذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع لَا يَهُودِيٌّ وَ لَا نَصْرَانِيٌّ قُلْتُ يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ قَالَ يَكَادُ الْعِلْمُ يَخْرُجُ مِنْ فَمِ الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَنْطِقَ بِهِ قُلْتُ نُورٌ عَلى نُورٍ قَالَ الْإِمَامُ فِي إِثْرِ الْإِمَامِ ع؛ التوحيد (للصدوق)، ص: 157
15) النور(24) : 40
16) عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى- اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فَاطِمَةُ ع فِيها مِصْباحٌ الْحَسَنُ- الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الْحُسَيْنُ- الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَاطِمَةُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ بَيْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْيَا ........................ قُلْتُ أَوْ كَظُلُماتٍ قَالَ الْأَوَّلُ وَ صَاحِبُهُ- يَغْشاهُ مَوْجٌ الثَّالِثُ- مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ ظُلُمَاتٌ الثَّانِي- بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ مُعَاوِيَةُ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ فِتَنُ بَنِي أُمَيَّةَ- إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ الْمُؤْمِنُ فِي ظُلْمَةِ فِتْنَتِهِمْ- لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً إِمَاماً مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ ع- فَما لَهُ مِنْ نُورٍ إِمَامٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَالَ فِي قَوْلِهِ- يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ أَئِمَّةُ الْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَسْعَى بَيْنَ يَدَيِ الْمُؤْمِنِينَ وَ بِأَيْمَانِهِمْ حَتَّى يُنْزِلُوهُمْ مَنَازِلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ؛ الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 195
17) برای نمونه: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ قَالَ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ ص مِنَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يَخْلِطُوهَا بِوَلَايَةِ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ فَهُوَ الْمُلَبَّسُ بِالظُّلْمِ؛ الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 413
18) الإنسان(76) : آیات 1 الی 6
19) قب، المناقب لابن شهرآشوب الشِّيرَازِيُّ فِي كِتَابِهِ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الْهُذَيْلِ عَنْ مُقَاتِلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ: كُلُّ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ الْأَبْرارَ فَوَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهِ إِلَّا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ فَاطِمَةَ وَ أَنَا وَ الْحُسَيْنَ لِأَنَّا نَحْنُ أَبْرَارٌ بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ قُلُوبُنَا عَلَتْ بِالطَّاعَاتِ وَ الْبِرِّ وَ تَبَرَّأَتْ مِنَ الدُّنْيَا وَ حُبِّهَا وَ أَطَعْنَا اللَّهَ فِي جَمِيعِ فَرَائِضِهِ وَ آمَنَّا بِوَحْدَانِيَّتِهِ وَ صَدَّقْنَا بِرَسُولِه؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج24، ص: 3
20) الإنسان(76): 8
21) الإنسان(76): 5
22) الإنسان(76) : 6
23) تفسير فرات بن إبراهيم عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً نَزَلَتْ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ فَاطِمَةَ ع أَصْبَحَا وَ عِنْدَهُمْ ثَلَاثَةُ أَرْغِفَةٍ فَأَطْعَمُوا مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً فَبَاتُوا جِيَاعاً فَنَزَلَتْ فِيهِمْ ع؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج35، ص: 254 و تفسير فرات الكوفي، ص: 529
24) الإنسان(76) : 6
25) الإنسان(76): 17
26) پیشۀ کسی که به دیگران آب بدهد. به نقل از فرهنگ فارسی عمید
27) الإنسان(76): 18
28) الإنسان(76) : 6
29) الإنسان(76): 21
30) الإنسان(76): 5
31) الإنسان(76): 17
32) يُطَهِّرُهُمْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سِوَى اللَّهِ إِذْ لَا طَاهِرَ مِنْ تَدَنُّسٍ بِشَيْءٍ مِنَ الْأَكْوَانِ إِلَّا اللَّهُ رَوَوْهُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج8، ص: 113
33) الإسراء(17) : 1
34) الإنسان(76): 22

|