این بحث را میخواهیم باز کنیم، بحث بسیار مفصلی است. خط امامت منتهی میشود به مهدویت و قائمیت؛ بنا به خاتمیت پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله که دین ایشان دین خاتم (1) است و تا قیام قیامت باقی است پس باید بعد از پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله، جاینشینان ایشان بُرد فعالیت وجودیشان تا قیام قیامت باقی باشد. از طرف دیگر تمام ملل و ادیان و حتی سیستمهای تفکری بشر، به وجود یک مصلح و ناجی بشارت دادهاند؛ از ابتدا و زمان آدم ابوالبشر! و آنی که ما به یاد داریم از زبان افلاطون و ارسطو، افلاطون مدینه فاضله افلاطونی تعریف کرده که در بین همهی دانشمندان معروف هم هست؛ حتی گروهها و سیستمهای ماتریالیستی که خدا و دین را قبول ندارند اما از نظر طبیعت بشریِ خودشان در انتظار یک صلح عمومی برای جهان و یک مدینهی فاضله هستند.
کمونیستها که نتوانستند نظام کمونیستی را در جهان حتی یک روز پیاده کنند! در این شصت،هفتاد سال که حاکم بودند بر روسیه و برخی کشورهای اروپای شرقی، توانستند مقداری سوسیالیسم را که بقول خودشان دالان کمونیست بود، پیاده کنند. ایدهآل آنها پیاده کردن کمونیست بود که در آن دیگر مالکیت خصوصی بکلی لغو شود و حقوقی که انسان میگیرد بر اساس احتیاجاتش باشد. آنها هم تمام تبلیغاتشان این بود که کمونیست واقعی درگستره زمین وعدهی ماست و موعود ماست با اینکه خدا را قبول نداشتند. میخواهم عرض کنم که شما از هر بشری، فردی یا جمعی بپرسید رویهای که برای تکامل طی میکنند، میخواهند به یک راحتی و رفاه عمومی برسند که در آن رفاه و راحتی عمومی، حقوق در جای خودش محفوظ باشد وَلو حقوق را برخلاف آن واقعیتی که ادیان تعریف کردهاند، تعریف کرده باشند. این مسئله افتخار شیعه و اهلبیت علیهمالسلام است که این مسئلهی مهدویت و صلح عمومی و رفاه جهانی و مدینه فاضله را با تعریف دقیق تمام آیتمها، در حکومت حضرت مهدی علیهالسلام میداند.
لذا پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله در خطابهی غدیر شیعی، ابعاد حکومت، علم، قدرت و شخصیت امام زمان علیهالسلام را پیشگویی کردهاند و اینکه عرض میکنم در بیستویک مورد در خطابهی غدیر، پیامبر صلیاللّهعلیهوآله صحبت کردهاند و پیشگویی کردهاند. -دو مورد در بخش ششم،یک مورد در بخش دهم و به طور مفصل در بخش هشتم- بخاطر این است که وقتی اینها را کنار هم میگذاریم، میبینیم پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله در آن سخنرانی عمومی با اینکه میخواستند فقط یک پُروپزال ارائه دهند توانستند راجع به امام زمان علیهالسلام خیلی دقیق صحبت کنند.
این دقت برای این است که در ذهن افرادی که در آن جا نشسته بودند و مسلمانها که آن جا بودند و زنان و مردان، آنقدر مسئله مهدویت و قائیمیت صحبت شده بود که حضرت حالا دارند یک تابلوی دقیق ارائه میدهند. این تابلوی دقیق مهدویت و قائمیت مربوط میشود به پروسهی خط امامت؛ خط امامت میرسد به خط مهدویت و قائمیت که عرض کردم شیعه افتخار دارد که حتی خالِ روی گونه راست صورتِ امام زمان علیهالسلام را هم در روایات تعریف کردهاند. (2)
این خیلی نکته مهمی است. هیچ گروهی و سیستمی در عالم به جز گروههایی که ساختگی هستند و به دروغ خواستند مهدی را معرفی کنند، حضرت مهدی علیهالسلام را اینقدر دقیق و خوب معرفی نکردهاند.
این مسئله را حضرت در چند جا صحبت میکنند که یکی از آنها این جاست که بخش ششم است. میفرمایند:
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُ مَا مِنْ قَرْیةٍ إِلَّا وَ اللّه مُهْلِكُهَا بِتَكْذِیبِهَا قَبْلَ یوْمِ الْقِیامَةِ (3)
در این جا یک نکته عمومی است که حضرت هم از قیامت اسم بردهاند، هم از حضرت مهدی علیهالسلام اسم بردند و هم از مالکیت حضرت مهدی علیهالسلام بر جهان اسم بردهاند. میفرمایند: هیچ قریه و شهری نیست مگر اینکه خداوند متعال بخاطر تکذیبش او را هلاک خواهد کرد و او مالک میکند برای آن قریهها امام مهدی علیهالسلام را و خدا حتما وعده اش را تصدیق و تاکید خواهد کرد.
یعنی این جزء وعدههایی است که بداء پذیر نیست. استاد ما هم که خدا رحمتشان کند میگفتند که، اصل ظهور امام زمان علیهالسلام جز وعدههای حتمی است اما وقت ظهورش، بداء پذیر است. بخاطر همین هم دعای ما در آن اثر گذار است. (4) این نشان میدهد که پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله خط امامت را صددرصد تا روز قیامت ادامه دهنده میدانند و برخلاف این شبههای که اخیراً پلورالیستها (5) مطرح کردهاند که خاتمیت با امامت نمیخواند! اتفاقاً خاتمیت تا امامت است و تا قیامت میماند یعنی این همه دغدغه و فکر و استرسی که پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله نسبت به معرفی ائمه و امامت انجام دادند به خاطر خاتمیت خودشان بوده است که تا روز قیامت باشد چون بُرد حکومت نبوّت انبیاء دیگر محدود بوده است لذا دغدغه نشان دادهاند اما نه به اندازه پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله.
امامت در قرآن
اسلام و پیغمبر و شیعه که اینقدر روی امامت کار میکند عجیب این است که امروزه یکی از اشکالات مطرح این است که اگر امامت اینقدر مهم است چرا در قرآن هیچ چیزی از آن نگفته نشدهاست؟ انتظار داشتند در قرآن پیغمبر بفرمایند: آهای! علی ابنابیطالب و حسن بن علی و ....-علیهمالسلام- آن وقت اینها هرکاری که میخواهند انجام دهند. من هم یک جواب خیلی دندانشکن دارم برای اینها! خداوند در قرآن فرموده است:
قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى (6)
مودت در قربی را، شیعه و سنی قبول دارند و اینکه حداقل جزء این قربی، امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه و حسنین علیهمالسلام قرار دارند. حالا آنها میگویند زنان پیامبر صلیاللّهعلیهوآله هم جزء قربی هستند که ما میگوییم جزء قربی نیستند. ولی این مسلم است که این قُربی، اینان هستند. در صریح آیه قرآن هم گفته شده است اجر رسالت، مودت در قربی است.
الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى
تاریخ نشان داده است که تمام کسانی که امیرالمؤمنین و ائمه علیهمالسلام را کشتهاند، ادعای مسلمانی میکردند و از این امت بودهاند. این خیلی جواب دندانشکنی است! اینکه میگویند: اگر در قرآن بود همه قبول میکردند، یک مثال نقضش این قضیهِی مودت در قربی است که در قرآن آمده اما این جوری شده است. داستان اختیار انسان در مقابل جبر و تفویض در قرآن بارها و بارها (7) بیان شده است اما آیا همهِی کسانی که قرآن قبول را دارند، قائل به اختیار هستند؟ خیر! خیلیها جبری هستند و خیلیها هم تفویضی هستند، این هم جواب دوم! یعنی مثال نقض دوم و در قرآن کریم راجع به رِبا و خیلی از گناهان اینقدر تاکید شده است؛ آیا همین امتهای اسلامی اینها را قبول کردهاند و عمل میکنند؟
میخواهم بگویم نشانههای زیادی هست که مردم روی هوای نفسشان عمل میکنند. یعنی این جوری نیست که در قرآن اگر یک چیزی بگوید، همهِی مردم بگویند: بله بله! چشم و قبول میکنیم و عمل میکنیم. اسم امیرالمؤمنین علیهالسلام در قرآن هست! یعنی در تفسیرِ آن قرآن که در دستان امیرالمؤمنین علیهالسلام هست و مکتب خلفا آن را قبول نکرد و از ابتدا نگذاشت که حضرت آن را عرضه کنند؛ آن قرآنی که در دستان امیرالمؤمنین علیهالسلام هست که در روز هشت یا نهم یا دهم (به بالا اختلاف) عرضه کردند به حکومت و خلیفه و آنها نگذاشتند و گفتند اختلاف میافتد. آن قرآن خاصیتش این است که تمام اسماء ایشان در آن هست و روایاتی هم که میگویند اسم ائمه علیهم السلام در قرآن بوده و حذف کردند (8) منظور این است که در تفسیر قرآن که امیرالمؤمنین علیهالسلام نوشته، همه چیز هست. اینان اینها را حذف کردند چون اسم ایشان نباشد. آن وقت خیلی راحت اگر در متن قرآن بود حذف میکردند و تازه بفرمایید:
إِنَّما وَلِیكُمُ اللّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا (9)
یعنی چه؟
أَطِیعُوا اللّه وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ (10)
یعنی چه؟
الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی (11)
یعنی چه؟
أَ فَمَنْ یهْدِی إِلَى الْحق أَحق أَنْ یتَّبَعَ أَمَّنْ لا یهِدِّی إِلَّا أَنْ یهْدى فَما لَكُمْ كَیفَ تَحْكُمُونَ (12)
یعنی چه؟ اینها را بیایند معنا کنند. امروزها من در جواب اینجور اشکالات میگویم اگر امامی نیست و مبیّنی نیست، آیه آیه قرآن را شما باید بتوانید معنا کنید و تفسیر کنید.
لزوم عصمت نبی و امام
شگردی که اخیراً خیلی برخورد کردهام این است که میگویند: لازم نیست ما همهی قرآن را بفهمیم اگر یک دوم و یا یک چهارم را نمیفهمیم، بعدیها میآیند و میفهمند! قرآن لازم نیست که همهاش مفهوم باشد! ما آنرا که میفهمیم عمل میکنیم و آنرا که نمی فهمیم، عمل نمیکنیم؛ یکی از شگردهایی که امروزه دارند و فقط به خاطر این است که عمر و عثمان و ابوبکر را که اینقدر خطاکار بودهاند به جای پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله بنشانند، میگویند پیغمبر چه لزومی دارد معصوم باشند! شما از یک نفر که پارچه میخرید اطمینان داشته باشید که پارچه خوب به شما میدهد کافیست اگر جای دیگر، دروغ هم بگوید اشکال ندارد.
چند روز پیش یک آقای دکتری با گروهی همراه آمده بودند خیلی راحت میگفتند: پیغمبر ممکن است جاهای دیگر هم اشتباهاتی بکند، یک جایی دروغ بگوید یک جایی گناه صغیر بکند چه اشکالی دارد! ولی در کار پیغمبریاش مورد اطمینان است. من هر چه میگفتم اگر این طور باشد ممکن است جاهای دیگر هم دروغ بگوید ما اطمینان نداریم، میگفت: نه تجربه نشان داده است، الان اگر به یک دکتر مراجعه کنیم ممکن است دکتر در جاهای دیگر خلاف هم کرده باشد ولی وقتی متخصص است به او مراجعه میکنیم.
خداوند به املکیت خود به امام عصر عجلاللّهتعالیفرجه تملیک میکند
یعنی مسائل وحیانی و ماورائی را پائین میآورند تا بتوانند آن هدف خودشان را توجیح کنند و عمر و ابوبکر و عثمان و معاویه و یزید و حجاج و... بنی عباس و بنی امیه را جای پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله بنشانند. این را میخواهم بگویم که پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله در این جا پیش گویی کردند که مهدویت و قائمیت و مصلح بودن و موعود ملل و ادیان و موعود بشر که بشر فطرتاً دنبال موعود و مصلح است، تمام اینها جمع شده در وجود حضرت مهدی علیه السلام. ایشان میفرمایند:
وَ مُمَلِّكُهَا الْإِمَامَ الْمَهْدِی وَ اللّه مُصْدِقُ وعده
یعنی معلوم میشود که مالک تمام قری (13) و حتی قرائی که تکذیب میکند هلاک میکند و حضرت مهدی علیهالسلام مالک آنها میشود. وقتی مالک شد، حکومت خدا مسلّم است. یک تعبیر ظریف دارد که معارفی است که میفرماید:
وَ مُمَلِّكُهَا
یعنی خدا تملیک میکند این ملک و پادشاهی را به امام مهدی علیه السلام. یعنی حکومت، حکومت خداست و خود خدا أملک است بر این حکومت و بر این شهرها، منتهی به أملکیت خدا، خداوند مالک کرده است حضرت مهدی علیهالسلام را همان طوری که در مورد داراییها ما این جوری است.
هلاک گذشتگان به خاطر تکذیب پیامبرشان
بعد حضرت میفرماید:
مَعَاشِرَ النَّاسِ قَدْ ضَلَ قَبْلَكُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِینَ وَ اللّه لَقَدْ أَهْلَكَ الْأَوَّلِینَ وَ هُوَ مُهْلِكُ الْآخِرِینَ قَالَ اللّه تَعَالَى أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِینَ (14) * ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِینَ* (15) كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ* (16) وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِینَ (17)
اینطور که پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله استدلال میفرمایند، کل این آیه برای مخالفانِ خط امامت و ولایت و وصایت و وراثت و جانشینی ایشان است. ملتهای گذشته، جاینشینان پیغمبرشان را تکذیب کردند و خداوند همهی ایشان را هلاک کرد، آخرین را هم خداوند متعال تابع آنها خواهد کرد و آنها هم از بین خواهند رفت اگر تکذیب کنند؛ یعنی ایشان میخواهند بفرمایند که این قانون است که اگر کسی تکذیب وعده خدا و سفارش خدا را کرد، هلاک میشود و این قانون این هم برای اولین یعنی گذشتگان و آخرین یعنی آیندگان جاری است.
مَعَاشِرَ النَّاسِ قَدْ ضَلَ قَبْلَكُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِینَ وَ اللّه لَقَدْ أَهْلَكَ الْأَوَّلِینَ وَ هُوَ مُهْلِكُ الْآخِرِینَ قَالَ اللّه تَعَالَى أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِینَ * ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِینَ* كَذلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ* وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِینَ
دانش امر و نهی نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام
نکته دیگری که عرض میکنم درباره یک آیتم خاص از علم ائمه مخصوصاً علم امیرالمؤمنین علیهالسلام است. پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند:
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ اللّه أَمَرَنِی وَ نَهَانِی وَ قَدْ أَمَرْتُ عَلِیاً وَ نَهَیتُهُ وَ عِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْی لَدَیهِ
دانش امر و نهی پیش پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله است. دانش امر و نهی یعنی چه؟ أمر زیر چتر خودش دوتا حکم دارد یکی وجوب و یکی استحباب. نهی نیز در زیر چتر خودش دو حکم دارد، کراهت و حرمت. نکات بسیار جالبی است. شاهکار پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله این است که با آن ادبیاتی که داشتند که قرآن را خدا به زبانش جاری کرده و آورده در اینجا اینقدر ساده، مطالب سخت را بیان کردهاند.
پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله در این جا فرمودهاند: علم أمر و نهی پیش من است. عبارت:
أَمَرَنِی وَ نَهَانِی
منظور فقط أمر و نهی خصوصی ایشان نیست و إلا این نتیجه را نمیداد.
إِنَّ اللّه أَمَرَنِی
یعنی به من گفته است نماز بخوان، به من گفته است دروغ نگو؛ غیر از این، علوم أمر و نهی را که کلاً برای مردم است پیش من گذاشته و فرمانهایی که خدا به من داده است، کپی کردهام در کتاب وجود علی علیهالسلام، حالا نتیجهاش این است:
وَ عِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْی لَدَیهِ
دانش أمر و نهی نزد علی علیهالسلام است یعنی دانش حلال و حرام، دانش أمر و نهی، دانش وجوب، استحباب، حرمت و کراهت و در نتیجه إباحه نزد اوست.
احکام پنج دسته هستند و إباحه به معنی عدمالحکم نیست
چون إباحه هم یکی از احکام است. البته بعضی از دانشمندان اهل تسنن چون در خانهی اهلبیت علیهمالسلام نیستند این حکم پنجم را که إباحه هست را عدم الحکم تعریف کردهاند. گفتهاند احکام خدا که میگویند پنج تاست در واقع چهارتاست، وجوب و استحباب و حرمت و کراهت؛ إباحه حکم نیست بلکه عدم حکم است.
به خاطر این عدم الحکم است خدا درباره اینکه تو چطور لباس ببوشی حکم نداده لذا اسمش را إباحه گذاشتهاند. دانشمندان ما خوب فهمیدهاند و گفتند همه اینها احکام است. خود ائمه علیهمالسلام فرمودهاند : احکام خمسه یعنی إباحه هم حکم است، حکم است به عدم وجوب و عدم حرمت. دقت بفرمایید! یعنی ما پنجتا حکم داریم. خدا حکم کرده است:
اینکار را حتماً انجام دهید.
اینکار را استحباباً انجام دهید.
اینکار را حتماً انجام ندهید.
اینکار را کراهت دارد انجام دهید.
برای انجام این کار آزاد هستید!
یعنی حکم کرده است و فرموده: آزادی!
اگر نگوید میشود عدم الحکم، ولی امام علیهالسلام بگوید: در انجام آن شما آزادید؛ این خیلی نکتهی دقیقی است! شما درباره انتخاب رنگ لباستان آزادید. مباح است پس إباحه هم حکم است بر عدم وجوب و حرمت نه عدم الحک که بگوییم: احکام چهارتا هستند. نتیجهاش فرق نمیکند ولی میخواهم بگویم خداوند فرموده است. بنابراین برای اینکه مثلاً این دستمال کاغذی را مصرف بکنیم یا نکنیم هم خداوند حکم دارد. در آن فرض، خداوند اصلاً در اینجا حکمی ندارد. تمام موضوعات و تمام افعال ما محکوم أمر و نهی خداست و محکوم حُکم خداوند است.
در این جا پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند:
وَ عِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْی لَدَیهِ.
یعنی کپی بعد از من، وجود مقدس علی بنابیطالب علیهالسلام است و وجود مقدس علی علیهالسلام مرکز إحصاء (18) حلال و حرام و امرو نهی است. از اینجا معلوم میشود یکی از مقامات امام و جانشین پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله این است که علمِ أمر و نهی داشته باشد و امیرالمؤمنین علیهالسلام
وَ عِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْی لَدَیهِ
هستند و اگر کسی ادعا کند جاینشین پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله است باید این فاکتور را داشته باشد که مهمترین فاکتور است! گفتیم که مهمترین فاکتور جانشینی پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله علم است، دوتای دیگر قدرت و کمالات اخلاقی است. پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله در خطابهی غدیر تمامی کمالات اخلاقی علی علیهالسلام را بصورت کلی بیان فرمودهاند. علم را هم گفتهاند در سه فاکتور علم کلی، علم گذشته و آینده فرمودهاند.
عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا یكُونُ (19) ما كان و ما هو كائن و ما سیكون (20)
تمام علومی که مربوط به آفرینش و فیزیک و متافیزیک است. علم قرآن و باطن قرآن و تفسیر و تأویل قرآن و علم حلال و حرامغ در اینجا پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند علم حلال و حرام و علم أمر و نهی پیش علی علیهالسلام است.
حرکت به سمت خواست امام
فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلَمُوا وَ أَطِیعُوا تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْیهِ تَرْشُدُوا وَ صَیرُوا إِلَى مُرَادِهِ وَ لَا تَتَفَرَّقُ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبِیلِهِ
میفرماید: حال که علم أمر و نهی نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام است پس بشنوید فرمان او را که مسلمان میشوید، سالم میگردید. اطاعت کنید از او که هدایتپذیر میشوید. نهیهای او را سعی کنید، نسبت به نهیهای او منتهی بشوید که رشید میگردید و راه رشد را پیدا میکنید و بروید به طرفی که او اراده کرده است و راههای مختلف شما را از راه علی -علیهالسلام- برنگرداند.
وَ لَا تَتَفَرَّقْ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبِیلِهِ
اینکه میگویند راههای رسیدن به خدا به عدد انفس است، دروغ است دروغ!
جواب کسانی است که در امروز میگویند:
و الطرق إلى اللّه بعدد أنفاس الخلائق (21)
این حرف دروغ است! دروغ است! دروغ است! برای خاطر اینکه عرفا این را ساختند که هر قلندر درویشی از جایش بلند شد و هر دستور سیر و سلوکی داد، مردم متعهد بشوند عمل کنند و کمکم روش ائمه علیهمالسلام و روشی که دین مشخص کرده است از بین برود؛ امروز این موضوع خیلی پُر رنگ شده است.
تمام گروههای عرفان کیهانیها ، راماللّهیها ، تمام دراویش و تصوّف پیرو همین راه هستند حتی اینهایی که امروزه میگویند ما فقط خدا را قبول داریم و ادیان را قبول نداریم و به دلمان رفتار میکنیم که صحبتشان این است که چه لزومی دارد ما دین داشته باشیم، خدا به ما عقل داده است و ما با عقلمان راههای عبادت خدا را پیدا میکنیم.
وَ أَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبیلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (22) (انعام153)
میفرماید:که راههای مختلف شما را از راه او باز ندارد و متفرق نکند. چه این عبارت:
عَنْ سَبیلِهِ
به علی علیهالسلام برگردد که بر میگردد! در اینجا پیغمبر اکرم به علی علیهالسلام برگرداندهاند و چه به او برنگردد و به خود خدا هم برگردد، بازهم این درست است؛ یعنی راهِ خدا فقط یک راه میّباشد و راههای مختلف شما را از راهِ خدا باز ندارد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام عالِم و عامِل به امر و نهی الهی
یک نکته ظریف این جا پنهان است. اینکه میفرماید:
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ اللّه أَمَرَنِی وَ نَهَانِی وَ قَدْ أَمَرْتُ عَلِیاً وَ نَهَیتُهُ وَ عِلْمُ الْأَمْرِ وَ النَّهْی لَدَیهِ
با توجه به اینکه علم ائمه علیهمالسلام مساوی یا قدرت است و با توجه به اینکه علم ایشان که مساوی با عمل آنان است، دربارهی سیر و سلوک، به طور ضمنی پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله اشاره میکنند که علی علیهالسلام غیر از اینکه علم أمر و نهی دارد، به تمامی اوامر و نواحی هم عمل میکند.
چون از جمعیت و جوّ اینطور برمیآید وقتی من أمر و نهی کردم علی را به واسطه فرمان خدا هم اوامر و نواحی عمومی را داشتم هم امر و نهی که مربوط به شخص جمعی بود. علی صبر کن، علی اگر یاری نداشتی درخانه بنشین، علی قرآن را بنویس و کامل کن، علی در جنگها مراقب باش، علی اصحاب خود را مواظب باش. اینها هم امر و نهی است آن وقت اینکه پیغمبر صلیاللهعلیهوآله میفرمایند من امرو نهی کردم به خدا پس علم امر و نهی پیش اوست بطور ضمنی میفرماید:که علی علیهالسلام به امرو نهی خدا عمل میکند.
رسیدن به کمالات در گِرو اطاعت از امیرالمؤمنین علیهالسلام
نکته بعدی این است که نتیجه طبیعی اطاعت و شنیدن از علی علیهالسلام و منتهی شدن از نهیهای او، ما را به تمام خواستهها و کمالات میرساند. این جملهها باید تابلو بشود:
فَاسْمَعُوا لِأَمْرِهِ تَسْلَمُوا وَ أَطِیعُوا تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْیهِ تَرْشُدُوا وَ صَیرُوا إِلَى مُرَادِهِ
برای اینکه بفهمید که مرادِ علی علیهالسلام چیست، یک عبارتی داشتیم که:
هُوَ رَاكِعٌ یرِیدُ اللّه فِی كُلِّ حَالٍ
وقتی آیهی
إِنَّما وَلِیكُمُ اللّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (23) (55 مائده)
را پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله درباره علی علیهالسلام خواندند، فرمودند: علی -علیهالسلام- اراده میکند خداوند را در کلِّ حال! یعنی همیشه علی علیهالسلام در فکر خداست و تمام حرکات علی علیهالسلام بسوی خداست. پس مرادِ علی میشود خدا؛ حالا که مرادِ علی علیهالسلام بسوی خداست
وَ صَیرُوا إِلَى مُرَادِهِ
شما هم با علی همگام، همسو و هماهنگ شوید. بههمان سویی که علی علیهالسلام حرکت میکند شما هم به همان سو حرکت کنید.
منظورم این است که از باب
و كلام الملوك ملوك الكلام (24)
که پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله مُلوک است، ملک است، ملک تمام پادشاهان دنیاست و خداوند او را گل سَر سبد آفریده است. کلمات پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله هم ابعاد مختلفی دارد که ما هر چقدر تلاش کنیم تازه به یک ذره از آنهایی که معصومین علیهمالسلام در شرح کلمات فرمودهاند و بزرگان محدث ما در شرح کلمات ائمه علیهمالسلام ارشاد کردهاند و گفتهاند میرسیم. زیرا پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله کلماتش مانند کلمات قرآن ابعاد مختلفی دارند. (25)
آیات قرآن ظاهر و باطن دارد و ظاهرش هم ظاهر و باطن دارد و باطنش هم ظاهر و باطن دارد این مسئله در احادیث هم هست (26) پس بنابراین از شئون امامت این است که باید دانش امر و نهی نزدش باشد. گفتیم که أمر شامل وجوب و استحباب و نهی شامل حرمت و کراهت میشود و از احکام خمسه چهارتا را پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله در اینجا فرمودهاند و آن پنجم را اشاره نکردهاند که از دلائل دیگر معلوم میشود. معلوم میشود که پیغمبراکرم صلیاللّهعلیهوآله در این فرمایشات خودشان، هم امامت را بیان میکنند و هم ائمه را معرفی میکنند یعنی هم مفاهیم را میگویند و هم کسانی که متجسم این مفاهیم هستند را معرفی میکنند که مردم بعدا گمراه نشوند. اینکه میفرمایند: حدیث ثقلین، در خطابهی غدیر به ثقلین دو جا رسماً اشاره کردهاند و بقیه این مطالب تشریح حدیث ثقلین است، میخواهند بفرمایند: قرآن و اهل بیت علیهمالسلام را باید به هر دویِ شان تمسک کنید تا قیام قیامت.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
منابع
1) وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليما؛ الاحزاب(33) آیه 40
2) فَقَالَ ارْفَعِ السِّتْرَ فَرَفَعْتُهُ فَخَرَجَ إِلَيْنَا غُلَامٌ خُمَاسِيٌّ لَهُ عَشْرٌ أَوْ ثَمَانٌ أَوْ نَحْوُ ذَلِكَ وَاضِحُ الْجَبِينِ أَبْيَضُ الْوَجْهِ دُرِّيُّ الْمُقْلَتَيْنِ شَثْنُ الْكَفَّيْنِ مَعْطُوفُ الرُّكْبَتَيْنِ فِي خَدِّهِ الْأَيْمَنِ خَالٌ وَ فِي رَأْسِهِ ذُؤَابَة؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 407
3) العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة: ص 177، خطبة النبی ص یوم غدیر خم
4) وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُم؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 485
5) واژه پلورالیسم (pluralism) از «پلورا» (plural) به معنای «تجمع» و «کثرت» میباشد به نقل از فرهنگ حیّم
6) الشورى(42): 23
7) وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر؛ الکهف(18) آیه 29/ إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا؛ الانسان(76) آیه3
8) احتجاجه علیهالسلام على جماعة كثیرة من المهاجرین و الأنصار لما تذاكروا فضلهم بما قال رسول اللّه ص من النص علیه و غیره من القول الجمیل ؛ وَ فِی رِوَایةِ أَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِی أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا تُوُفِّی رَسُولُ اللّه ص جَمَعَ عَلِی علیهالسلام الْقُرْآنَ وَ جَاءَ بِهِ إِلَى الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ عَرَضَهُ عَلَیهِمْ لِمَا قَدْ أَوْصَاهُ بِذَلِكَ رَسُولُ اللّه ص فَلَمَّا فَتَحَهُ أَبُو بَكْرٍ خَرَجَ فِی أَوَّلِ صَفْحَةٍ فَتَحَهَا فَضَائِحُ الْقَوْمِ فَوَثَبَ عُمَرُ وَ قَالَ یا عَلِی ارْدُدْهُ فَلَا حَاجَةَ لَنَا فِیهِ فَأَخَذَهُ علیهالسلام وَ انْصَرَفَ ثُمَّ أَحْضَرُوا زَیدَ بْنَ ثَابِتٍ وَ كَانَ قَارِیاً لِلْقُرْآنِ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ إِنَّ عَلِیاً جَاءَ بِالْقُرْآنِ وَ فِیهِ فَضَائِحُ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ قَدْ رَأَینَا أَنْ نُؤَلِّفَ الْقُرْآنَ وَ نُسْقِطَ مِنْهُ مَا كَانَ فَضِیحَةً وَ هَتْكاً لِلْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَار؛ الإحتجاج ج1 155
9) المائدة(5) : 55
10) النساء(4): 59
11) المائدة (5): 3
12) یونس(10) : 35
13) هر جائی که مسکن و مأوای مردمان باشد و دارای بناهای چندی بود متصل و پیوسته به هم؛ به نقل از فرهنگ لغت دهخدا
14) المرسلات(77): 16
15) المرسلات(77): 17
16) المرسلات(77): 18
17) المرسلات(77): 15
18) شمردن، ضبط کردن، آمار گرفتن، سرشماری کردن؛ به نقل از فرهنگ فارسی معین
19) الكافی (ط - الإسلامیة): ج1، ص 260، باب أن الأئمة علیهالسلام یعلمون علم ما كان و ما یكون و أنه لا یخفى علیهم الشیء صلوات اللّه علیهم
20) الكافی (ط - الإسلامیة) / ج1 / 252 / باب فی شأن إنا أنزلناه فی لیلة القدر و تفسیرها
21) منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى): ج17، ص 319، نكتة
22) الأنعام(6): 153
23) المائدة(5): 55
24) منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى): ج1، ص131، و منها العكس
25) مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ فَمَا وَرَدَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَدِيثِ آلِ مُحَمَّدٍ ص فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ وَ مَا اشْمَأَزَّتْ مِنْهُ قُلُوبُكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّمَا الْهَالِكُ أَنْ يُحَدِّثَ أَحَدُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْهُ لَا يَحْتَمِلُهُ فَيَقُولَ وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا وَ الْإِنْكَارُ هُوَ الْكُفْرُ؛ الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 401
26) عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللّهعلیهوآله ............ ٍ وَ هُوَ كِتَابٌ فِيهِ تَفْصِيلٌ وَ بَيَانٌ وَ تَحْصِيلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُكْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُوم؛ الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 598 / و بصائر الدرجات مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ هَذِهِ الرِّوَايَةِ مَا مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَقَالَ ظَهْرُهُ تَنْزِيلُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِيلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ يَجْرِي كَمَا يَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ كُلَّمَا جَاءَ تَأْوِيلُ شَيْء؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج89، ص: 97
