پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله در ابتدای بخش هفت که فرمودند:
أَنَا صِرَاطُ اللّه الْمُسْتَقِیمُ
در فارسی وقتی میگویند مستقیم، یعنی جاده پیچ ندارد، در مورد خداوند ولی معنایش این است که فراز و نشیب هم ندارد. در عربی واژهی مستقیم یعنی هم پیچ و هم فراز و نشیب ندارد، لذا میگویند:
الطَّرِیقُ الْمُسْتَوِی
راهی که صاف و هموار است.
أَنَا صِرَاطُ اللّه الْمُسْتَقِیمُ
یعنی من هستم صراط اللّه که پیچ راست و چپ ندارد.
غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ (1)
هم مستوی یعنی صاف است و هم از اینجا که نگاه میکنید مثل شیشه است تا آخر جاده هر چه چشم کار میکند پیداست! مثل جادههای کویری مستقیم است؛ وقتی نگاه میکند آخرش هوا میبیند ولی هر چه نگاه میکند باز هم جاده است.
ائمه سلاماللّهعلیهماجمعین در رابطه با صراط المستقیم سه تعبیر برایشان هست:
اول، ائمه علیهمالسلام روی صراط مستقیم حرکت میکنند.
دوم اینکه ائمه علیهمالسلام خودشان صراط مستقیم هستند.
سوم هم اینکه ائمه علیهمالسلام صراط مستقیمساز هستند.
این سومی مهمتر است و همان خالق
فَالْحق مَا رَضِیتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا سَخِطْتُمُوهُ (2)
است؛ یک ماشینهایی در زمان جنگ بود که اینها پل میساختند! خودشان پل میشدند یعنی ماشین یک قسمتی داشت آن را باز میکرد و میشد پُل و همه از روی آن عبور میکردند. من همهاش یاد این روایاتی بودم که ائمه علیهمالسلام صراط مستقیم ساز هستند. این صراط مستقیم ساز، جملات زیادی دارد که یکی از آنها اینجاست. بعد فرمودند:
الَّذِی أَمَرَكُمْ بِاتِّبَاعِهِ
أمر خدا به پیروی از صراط مستقیم است چون در قرآن فرمودهاند:
وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ (3)
من را عبادت کنید که این یعنی عبودیت و عبادت، صراط مستقیم است. خداوند أمر کرده است، أمر به پیروی از صراط المستقیم در واقع همان ارسال انبیاء و اولیاست؛ بعد میفرمایند:
ثُمَّ عَلِی مِنْ بَعْدِی
ادامه صراط مستقیم پس از من، علی علیهالسلام است.
ثُمَّ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ
فرزندان من از صلب علی و با وساطت حضرت فاطمه سلاماللّهعلیهوآله
أَئِمَّةَ الْهُدَى
که گفتیم و بیان کردیم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام با گفتار و کردار به حق دعوت میکند
اصل متریال جهان، علم است ! اما خداوند اول عالِم را آفریده است. عالِم را آفریده و به او علم داده است! اصل متریال جهان رحمت است ولی خدا رحیم آفریده، رحمان آفریده و تحویل داده است، این خیلی نکتهِی مهمی است! یعنی خداوند، ارزشها را در ارزشمندها آفریده است و اینطور نبوده که اول ارزش را بیافریند و بعد ماهیتی بیافریند که ارزش را به ارزشمند بدهد بلکه از ابتدا ارزشمند را آفریده است. در روایات هم داریم که:
خَلَقَ اللّه الْمَشِیةَ قَبْلَ الْأَشْیاءِ ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْیاءَ بِالْمَشِیةِ (4)
مشیت چه کسی است؟ مقام نورانی حضرت خاتم الانبیاء صلیاللّهعلیهوآله است. یعنی اول خاتم الأنبیاء نورانی آفریده شده است! این نکته را به ذهن داشته باشید که خیلی جاها به درد میخورد! بعد فرمودند:
یهْدُونَ إِلَى الْحق وَ بِهِ یعْدِلُونَ
عبارت:
یهْدُونَ إِلَى الْحق
تئوریک است! اما عبارت:
وَ بِهِ یعْدِلُونَ
عملی است. لذا از نظر تئوری، ائمه طاهرین علیهمالسلام
یهْدُونَ إِلَى الْحق
دعوت به حق میکنند. این دعوت به حق تئوریک یعنی جز به حق نمیگویند. اینکه امیرالمؤمنین علیهالسلام دعوت به حق میکند را پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله در جاهای مختلف خطابهی غدیر توضیح دادهاند.
عصمت نتیجهی دعوت به حق با کردار است
علی علیهالسلام کسی است که به حق دعوت میکند، به حق سخن میگوید، حق میگوید و غیر از حق نمیگوید. لذا این عبارت:
یهْدُونَ إِلَى الْحق
خودش میتواند تفسیر میباشد برای عبارت بعدی است که:
وَ بِهِ یعْدِلُونَ
که تفسیر دوباره میباشد زیرا خود هدایت به حق نیز دو جور است، یکی هدایت گفتاری و دیگری هدایت کرداری؛
در مبحث عبودیت نیز بحث کردیم که یکی را گذاشتیم اندیشهی عبودت، یکی را گذاشتیم کردار عبودیت و دیگری را گفتیم آثار عبودیت. اصل هم اصلاً همین است که شخص وقتی کلام خداوند را برخودش قاهر و مراقب ببیند، اندیشه و گفتار و کردارش هم تابع عبودیت میگردد.
یهْدُونَ إِلَى الْحق
یعنی ایشان فقط به حق هدایت میکنند با چه چیزی؟ با گفتارشان و کردارشان، یعنی ائمه علیهمالسلام کسانی هستند که کردارشان هدایت به حق میکند و از این، عصمت در میآید؛ وقتی با کردارشان هدایت به حق میکنند معنایش این است که کردارشان دقیق و سالم و گارانتی شده است. پس کردارشان حق است و وقتی کردارشان حق است یعنی مقام عصمت دارند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام صدیق و فاروق و...
إِنَّما یریدُ اللّه لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهیرا (5)
یهْدُونَ بِالْحق وَ بِهِ یعْدِلُون (6)
این دو آیه نشان میدهد که ایشان فقط به حق هدایت میکنند یعنی هم با اعمالشان و کردارشان و هم با گفتارشان.
یهْدُونَ إِلَى الْحق
یعنی دعوت به سوی حق میکند پس گفتار و کردارشان با اعتقادشان منطبق است، این را صدیق میگویند؛ اصل لقب صدّیق برای امیرالمؤمنین علیهالسلام است ولی تئوریسینهای اهل تسنن آنرا دزدیدهاند و جعل کردند برای خلیفهی اول! اصل واژهی فاروق نیز برای امیرالمؤمنین علیهالسلام است. (7) یعنی امیرالمؤمنین علیهالسلام با کردارشان، با اعمال و با فکرشان بین حق و باطل فاصله میدهند، تئوریسینهای اهل تسنن آنرا هم دزدیدند و گذاشتند برای خلیفهی دوم! (8) تمام القابی که پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله برای امیرالمؤمنین علیهالسلام فرموده بودند، در آن هیأتهای جعل حدیث که بیشتر در زمان معاویه شکل گرفته بود، جعل شد؛ (9) معاویه هیأت تحریریهای درست کرده بود و برای تثبیت خودش، فضائلی برای آنها میساخت. (10) لذا شخصی که هم با عملش هدایت میکند، هم با گفتارش و هم با اعتقاداتش هدایت میکند و در واقع اعتقادش در اعمال و گفتارش تجسم پیدا کرده است، میشود صدیق.
آنوقت دقت کنید! پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله به دخترش حضرت زهرا سلاماللّهعلیها، لقب صدیقه دادهاند؛ واژهی صدیق، صیغهی مبالغه است، صادق اسم فاعل است، صدیق صفت مشبهه است و صدیق، صیغهِی مبالغه است یعنی کسی که بسیار راستاعتقاد، راستکردار و راستگفتار است؛ تطبیق میکند اعتقاداتش با عمل و گفتارش که این میشود صدیق؛ لذا وقتی این دیکته هیچ غلطی نداشته باشد نمرهی بیست میگیرد، پس میشود معصوم است و تمام اعمالش مورد تایید خواهد بود.
عرضه اعتقادات شاهکار زیارت ال یس
یهْدُونَ إِلَى الْحق
که هم با عملشان و هم با گفتارشان است.
یهْدُونَ إِلَى الْحق
را میشود تفسیر کرد؛ یکی از شاهکارهای زیارت ال یاسین این اقرارها میباشد:
أُشْهِدُكَ یا مَوْلَای أَنِّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه (11)
خیلی جالب است و جایی دیگر نیست. یکی از کسانی که در تاریخ در پیش امام زمان خودش به اعتقاداتش اقرار کرده است، حضرت عبدالعظیم حسنی (12) علیهالسلام است که در محضر امام جواد علیهالسلام و امام دهم علیهالسلام اقرار کرده به اعتقاداتش ؛ افراد دیگری هم این کار را کردهاند ولی این ابتکار ایشان بوده است که در یک مجلس اعتقاداتش را عرضه کرده به محضر مبارک امام جواد علیهالسلام؛ باز از شاهکارهای زیارت ال یاسین این است که امام زمان عجلاللّهتعالیفرجهالشریف به ما یاد میدهند که هر روز هنگام زیارت ایشان در زمان غیبت، اعتقاداتمان را چک کنیم و تکرار نماییم.
این زیارت هم تکرار اعتقادات صحیح است و هم عرضهِی آن بر امام زمان عجلاللّهتعالیفرجهالشریف؛ میدانید که شیعه معتقد است طبق روایات قطعی که بعد از حج باید اعتقاد خود را بر پیغمبر و ائمه طاهرین صلواتاللّهعلیهاجمعین عرضه کند. لذا فلسفه زیارت مدینه حتماً بعد از حج است یعنی مدینه بعد، اصل فلسفه حج است نه مدینه قبل! ولی چون الان تراکم زائران زیاد است عدهای قبل میروند و عدهای بعد؛ امام زمان علیهالسلام در زمان غیبت به ما دستور میدهند که اعتقادمان را به ایشان بگوییم. به این مناسبت یادم افتاد که میگوییم:
فَالْحق مَا رَضِیتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا سَخِطْتُمُوهُ (13)
امیرالمؤمنین علیهالسلام دعوت کننده به حق
عبارت:
یهْدُونَ إِلَى الْحق
در واقع یعنی
یهدون الی اللّه
یهدون الی القران
یهدون الی المعاد
یهدون الی الامام
چون تمام اینها حق است. هر چه که حق است ایشان به آن هدایت میکنند. آن وقت حق بر دو قسم است یکی حقّ مطلق که خداوند است و دیگری حقّ نسبی که نسبت به خداوند حق است، نسبت به ائمه علیهمالسلام و معاد و قرآن حق میشود و حقانیت اینها به وسیله خداوند است.
عبارت
یهْدُونَ إِلَى الْحق
به طور مطلق است.
الحق
چیزی است که ایشان به آن هدایت میکنند. خدا و قرآن میشود و در جای دیگر داشتیم که پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در مورد امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
فَهُوَ الَّذِی یهْدِی إِلَى الْحق وَ یعْمَلُ بِهِ (14)
اینها جزء صفات امیرالمؤمنین علیهالسلام است.
یهْدُونَ إِلَى الْحق
یک جنبهِی دیگری هم دارد؛ وقتی هدایت به حق میکنند، گفتیم که حوزهِی امامت ائمه علیهمالسلام در سه حوزه اخلاق، علم و قدرت است یعنی جانشینی امیرالمؤمنین علیهالسلام نسبت به پیغمبر در این سه حوزه است. ایشان جانشین هستند در کمالات اخلاقی، در کمال علم و در کمال قدرت؛ لذا این عبارت
یهْدُونَ إِلَى الْحق
همهِی اینها را شامل میشود یعنی ایشان هدایت به حق میکنند با اخلاق، با علم و با قدرت یعنی میخواهم بگویم این
الحق
که در این جا آمده، دایرهاش به وسعت تمام عالم است! أعم از خداوند و موجودات، یا خداست و یا غیر خدا، یا خداست و یا خلق خدا، یا ممکنات هستند و یا خدای متعال؛ وقتی میفرمایند:
یهْدُونَ إِلَى الْحق
هر چه حق است، چه خود خداوند باشد و چه مخلوقات خدا باشد که بهشت و جهنم هم یکی از آنها است!
اختیار لازمه عدل الهی
عرض کنم خدمت شما که عدل دو تا تعریف دارد که هر دو بر هم منطبق میشوند. یک تعریف عدل:
إِعْطَاءِ كُلِّ ذِی حق حقهُ (15)
و تعریف دیگر عدل:
وضع كلّ شیء فی موضعه (16)
هر چیزی را در جایگاه خودش گذاشتن
وَ بِهِ یعْدِلُون
به واسطهی حق عدالت میورزند یعنی با مِلاک حق هر چیزی را سر جای خود میگذارند، سر جایِ حقّ خودش میگذارند. با حق، حق را نشر میکنند! به وسیله حق، عدالت میورزند. عدالت میورزند در همه چیز و همه جا؛ این جملهی خطابهی غدیر راجع به امام زمان علیهالسلام آمده است:
أَلَا إِنَّهُ یسِمُ كُلَّ ذِی فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ كُلَّ ذِی جَهْلٍ بِجَهْلِهِ
آگاه باشید! که او نشاندار میکند، نیکی میکند، سمت میدهد، مقام میدهد. همهی اینها معنای واژهی
یسِمُ
است چون حکومت معادل (17) از آنِ امام زمان علیهالسلام است.
یک روایت دیگر داریم که
بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ (18)
به وسیله عدل، آسمانها و زمین برپا هستند. یعنی خداوند متعال به عدالتش آسمانها و زمین را برپا نگهداشته است چون هر چیزی را سرجای خودش گذاشتند.
خوشبختی شیعه یعنی اسلام امیرالمؤمنین علیهالسلام این است که عدل را جزء اصول اعتقادات قرار داده است، میدانید چرا؟ در حالی که فراگیرتر از عدل، علم خداوند است. فراگیرتر از عدل، رحمانیت خداوند است؛ ربوبیت خداوند است، حیات خداوند است ولی عدل شده جزء اصول اعتقادات! پُر رنگ کردن عدل برای این است که یک گروهی در اسلام پیدا شدند به نام اشاعره یا اشعریها (19) که قائل به جبر هستند و میگویند: خدا ما را مجبور میکند! در حالی که اگر خدا ما را مجبور کند و در عین حال جهنم هم ببرد که عادل نیست، ظالم است! اگر خداوند ما را مجبور کند و در عین حال ما را به بهشت هم ببرد از عدالت میافتد! برای اینکه بگوییم جهنم، بهشت و معاد درست است و ثواب و عقاب جای خودش است. پس انسان دارای اختیار است نه اجبار، پس خداوند عادل است لذا عدل شده جزء اصول اعتقادات. حتی شما میدانید در روایت نداریم که جایی بگویند اصول اعتقادات چند تاست و حضرت بفرمایند: پنج تا! توحید، عدل، نبوّت، امامت و معاد، این طوری نداریم. جورهای مختلفی داریم که یکی از مهمترین آنها این است:
إِنَّ أَسَاسَ الدِّينِ التَّوْحِيدُ وَ الْعَدْلُ (20)
اصول دین عدل و توحید است. چون از توحید، نبوّت در میآید و مغز نبوّت، امامت است! از عدل نیز معاد در میآید. خود عدل، ضمیر توحید است و معاد نتیجهی عدل است. پس عدل، فراگیر تمام جهان است.
عدل مبنای حکومت امام عصر عجلاللّهتعالیفرجهالشریف
وَ بِهِ یعْدِلُون
یعنی به حق هدایت میکنند و به وسیلهی حق، عدالت میورزند. ظهور کامل
وَ بِهِ یعْدِلُون
در حکومت امام زمان علیهالسلام است برای اینکه عدل، فراگیر میشود و تمام جهان را میگیرد چون وقتی توحید تمام جهان را گرفت؛
إِذَا قَامَ الْقَائِمُ لَا تَبْقَى أَرْضٌ إِلَّا نُودِی فِیهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه (21)
که در برخی روایات داریم که امام عصر علیهالسلام به وسیله عدل حکومت میکنند و به وسیلهی عدل، فونداسیون میریزد و به وسیلهِی عدل، حکم میکند. (22) پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله که اشرف مخلوقات است، اگر دو نفر دعوا میکردند و خدمت ایشان میآمدند و یک نفر حتی به دروغ اقامه بیّنه میکرد و برای دروغ خودش نیز دو تا شاهد عادل میآورد پیغمبر به همین ظاهر، حکم میکردند با اینکه علم نبوّت ایشان میگوید که مطلب دروغ است!
اما امام زمان علیهالسلام که حکم میکند به حکم داود نبی (23) حکم میکند به علم امامت خودشان یعنی عدل واقعی برقرار میشود لذا
وَ بِهِ یعْدِلُون
تجسماش در حکومت امام زمان علیهالسلام است. ایشان در زندگیشان که
وَ بِهِ یعْدِلُون
هستند! و همه چیز را در جای خودش میگذارند. یکی از مصادیق عدل
یسِمُ كُلَ ذِی فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ كُلَّ ذِی جَهْلٍ بِجَهْلِهِ
یکی دیگر از مصادیق عدل
أَلَا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِینَ
و یکی دیگر از مصادیق آن
أَلَا إِنَّهُ مُدْرِكٌ بِكُلِّ ثَارٍ لِأَوْلِیاءِ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ
انتقام تمام خونها را میگیرد و خونخواهی میکند.
تمام اینها مصادیق عدلی است که در زمان حکومت ایشان پیاده میشود.
سوره حمد، نماد توحید و ولایت
پس از مقامات ائمه این است آنها حقاند و حق دنبال آنها است.
وَ بِهِ یعْدِلُون
که به حق هدایت میکنند و به وسیلهی حق در جهان عدالت میورزند. مخصوصاً حکومت خاص امام عصر ارواحنا لهفداه؛ پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله وقتی این را فرمودند:
ثُمَّ قَرَأَ: «بِسْمِاللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِالْعالَمينَ ، الرَّحْمن الرَّحیمِ ، مالِکِ یَوْمِ الدّینِ ، اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعینُ ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ ، صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ و لَا الضّالّینَ»
میدانید که این سوره به نام فاتحه الکتاب است یعنی اول کتاب است. فاتحه دوبار نازل شده یک بار روز دوشنبه نازل شده است در روز اولی که پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهصلیاللّهعلیهوآلهصلی الله علیه و آله به پیغمبری رسیدهاند در غار حرا؛ یکبار هم بعداً برای سورهی نماز نازل شده است. لذا میگویند: سبع المثانی. یعنی هفت آیهای که تکرار شده است. دو بار دوبار آمده چون تمام این هفت آیه یا به لفظ یا به مضمون تکرار شده است.(24)
سنیها هم نوشتهاند که امیرالمؤمنین علیهالسلامعلیه علیه السلام میفرمایند روز دوشنبه پیغمبر به پیغمبری رسید و از (همان) روز به بعد من با ایشان نماز خواندم اولین مؤمن به پیغمبر که ایمان آورده امیرمؤمنین علیهالسلام است و اولین کسی که همراه با خدیجه صلیاللّهعلیهوآله و زید با پیغمبر نماز خوانده امیرالمؤمنین علیهالسلام است. سورهی حمد یک جایگاه اختصاصی دارد زیرا که هم توحیدش تمام است و هم ولایتش تمام است. در سورهی حمد هم بستر توحید کامل است و هم بستر ولایت!
بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین (25)
که
الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
دو باره آمده و توحید در کمال خودش آمده است. بعد ولایت که از
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ * صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لاَ الضَّالِّین (26)
در روایت دارد که خداوند در حدیث قدسی فرمودهاند که نصف سورهی حمد مال من است و نصف آن مال بنده من است. (27) نصفش مال من است چون بندهام مرا توصیف میکند به تمام صفاتم
بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مالِكِ یوْمِ الدِّین إِیاكَ نَعْبُدُ وَ إِیاكَ نَسْتَعین (28)
نصفش مال بندهام است زیرا که میگوید:
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ
از من میخواهد که مرا به صراط مستقیم هدایت کن
صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لاَ الضَّالِّین (29)
وَ لاَ الضَّالِّین (30)
در
أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ (31)
تمام انبیا گنجانیده شدهاند! (32) چون
وَ مَنْ یطِعِ اللّه وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللّه عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفیقاً (33)
تمام اینها تعبیر شده به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین، به حسنین و بقیه ائمه علیهمالسلام. یعنی میخواهم بگویم سورهی حمد را که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خواندند در این جایگاه، به خاطر این است که بفرمایند سورهِی حمد بستر امام شناسی است. لذا فرمودند:
وَ قَالَ فِی نَزَلَتْ
این آیه در باره حسن نازل شده من صراط المستقیم هستم.
وَ فِیهِمْ وَ اللّه نَزَلَتْ
دربارهی ائمه، به خدا نازل شده است! دربارهی خودشان قسم نخوردند چون مردم باور میکنند خودشان هستند.
وَ فِیهِمْ وَ اللّه نَزَلَتْ وَ لَهُمْ شَمَلَتْ
عمومات آیه در باره آن هاست.
وَ إِیاهُمْ خَصَّتْ
خصوصیات آیه هم در باره آن هاست.
أُولَئِكَ أَوْلِیاءُ اللّه الَّذِینَ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ (34)
ایشان اولیاء اللّه هستند که نه ترسی برآنها هست و نه خوفی
حتما دوستان اگر نتوانستند برای امام شناسی به سوره حمد مراجعه کنند آن وقت آن روایت معروفی که ابنعباس (35) میگوید شب تا طلوع فجر نشستم از علی علیهالسلام خواستم که تفسیر حمد بفرماید که هنوز در باء بسم اللّه مانده بود و این در همین تفسیر صافی که مختصر است، آمده و در تفسیر کنزالدقائق (36) تفسیر علی بن ابراهیم قمی، تفسیر فرات کوفی و تفسیر عیاشی که اینان همه تفسیر سورهی حمد دارند را ببینند؛ در تفسیر عیاشی یک قسمتی از قرآن را دارد. تفسیر علی بن ابراهیم همه قرآن را دارد و تفسیر فرات کوفی با اینکه یک جلد است ولی همه قرآن دارد! تفسیر سورهی حمد را ببینید غوغا کرده، نوع تفاسیر در سوره حمد غوغا کردهاند! گویا خدواند متعال در سورهی حمد دو تا نکته بیشتر نمیخواهد بگوید، یک نکتهی اساسی توحید است و نکته اساسی دیگر ولایت و سرپرستی پیغمبر و ائمه علیهمالسلام است لذا میفرماید:
فِی نَزَلَتْ وَ فِیهِمْ وَ اللّه
یعنی این سوره حمد برای آنها عام است و تمام ایشان را فرا میگیرد.
وَ إِیاهُمْ خَصَّتْ
خصوصیات این سوره برای آنهاست.
أُولَئِكَ أَوْلِیاءُ اللّه الَّذِینَ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ
آن وقت بعد از این پیغمبر صلی الله علیه و آله شروع میفرمایند که دوستان و دشمنان ائمه علیهمالسلام را در ضمن آیات کریمهی قرآن معرفی کردن، در جلسه بعد توضیح میدهیم.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمین
منابع
1) الفاتحه (1): 7
2) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی): ج2، ص 494، ذكر طرف مما خرج أیضا عن صاحب الزمان علیهالسلام من المسائل الفقهیة و غیرها فی التوقیعات على أیدی الأبواب الأربعة و غیرهم
3) یس(36) : 61
4) التوحید (للصدوق): ص 339، باب المشیئة و الإرادة
5) الأحزاب(33): 33
6) الأعراف (7) : 181
7) بحارالأنوار:ج 38 ،ص 112 ؛ عیونأخبارالرضا(ع):ح 2 ، ص 13؛ لِكُلِّ أُمَّةٍ صِدِّیقٌ وَ فَارُوقٌ وَ صِدِّیقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ فَارُوقُهَا عَلِی بْنُ أَبِی طَالِب
8) البته در کتب اهلسنت آمده است که این لقب اولین بار توسط یهودیان به خلیفه دوم داده شده است. "قال ابن شهاب بلغنا ان أهل الكتاب كانوا أول من قال لعمر الفاروق" أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 4 - ص 57
9) و قد روى ابن عرفة المعروف بنفطويه و هو من أكابر المحدثين و أعلامهم في تاريخه ما يناسب هذا الخبر و قال: إن أكثر الأحاديث الموضوعة في فضائل الصحابة افتعلت في أيام بني أمية تقربا إليهم بما يظنون أنهم يرغمون به أنف بني هاشم؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج33، ص: 194
10) . ر.ک: نقش ائمه علیهم السلام در دین تالیف مرحوم علامه عسکری
11) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی): ج2، ص 494، ذكر طرف مما خرج أیضا عن صاحب الزمان علیهالسلام من المسائل الفقهیة و غیرها فی التوقیعات على أیدی الأبواب الأربعة و غیرهم
12) عبدالعظیم حسنی ۱۷۳-۲۵۲ هجریقمری مشهور به شاه عبدالعظیم و سیدالکریم از عالمان سادات حسنی و از راویان حدیث. نسب او با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیهالسلام میرسد. او را مردی با تقوا، معروف به امانت داری، صداقت در گفتار، عالم به امور دین، قائل به اصول دین شیعه ومحدث دانستهاند. شیخ صدوق، مجموعه روایات وی را با عنوان جامع اخبار عبدالعظیم گردآوری کرده است. عبدالعظیم حسنی، امام رضا علیهالسلام و امام جواد علیهالسلام را درک کرد. حرم حضرت عبدالعظیم واقع در شهر ری، زیارتگاه شیعیان است. در برخی روایات ثواب زیارت قبر او برابر با ثواب زیارت قبر امام حسین علیهالسلام دانسته شده است.
13) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی): ج2، ص 494 ، ذكر طرف مما خرج أیضا عن صاحب الزمان علیهالسلام من المسائل الفقهیة و غیرها فی التوقیعات على أیدی الأبواب الأربعة و غیرهم
14) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی): ج1، ص 60، احتجاج النبی ص یوم الغدیر على الخلق كلهم و فی غیره من الأیام بولایة علی بن أبی طالب علیهالسلام و من بعده من ولده من الأئمة المعصومین صلوات اللّه علیهم أجمعین
15) دعائم الإسلام: ج1، ص367، ذكر ما یجب للأمراء و ما یجب علیهم
16) شرح الكافی-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندرانی): ج5، ص 193، الحدیث الأول
17) برابر؛ همارز؛ همتا؛ به نقل از فرهنگ فارسی عمید
18) عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة:ج4، ص 103، الجملة الثانیة فی الأحادیث المتعلقة بالعلم و أهله و حاملیه
19) اَشاعِره ، از گروههای کلامی اهل سنت که پیرو مکتب کلامی ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (۲۶۰-۳۲۴ه.ق) است
20) بحار الأنوار (ط - بیروت): ج4، 264، باب 4 جوامع التوحید. «إِنَّ أَسَاسَ الدِّینِ التَّوْحِیدُ وَ الْعَدْلُ» و التوحيد (للصدوق)، ص: 96
21) بحار الأنوار (ط - بیروت): ج65، ص 231، الفرق بین الإیمان و الإسلام و بیان معانیهما و بعض شرائطهما
22) وَ وَضَعَ مِيزَانَ الْعَدْلِ بَيْنَ النَّاس؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص: 372
23) بصائر الدرجات عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ حَرِيزٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَنْ تَذْهَبَ الدُّنْيَا حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ يَحْكُمُ بِحُكْمِ دَاوُدَ وَ آلِ دَاوُدَ لَا يَسْأَلُ النَّاسَ بَيِّنَة؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج52، ص: 319
24) بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج82 / 60 / باب 23 القراءة و آدابها و أحكامها..... ص: 1
25) (1) الفاتحة: 1 ـ 2
26) (1) الفاتحة: 6 ـ 7
27) حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْأَسْتَرْآبَادِيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَيَّارٍ عَنْ أَبَوَيْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَسَمْتُ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَبْدِي فَنِصْفُهَا لِي وَ نِصْفُهَا لِعَبْدِي....؛ الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 174
28) الفاتحة (1): 5
29) (1) الفاتحة: 6 ـ 7
30) (1) الفاتحة: 6 ـ 7
31) (1) الفاتحة: 6 ـ 7
32) وَ أَمَّا قَوْلُهُ صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ فَتِلْكَ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَنْ كَانَ قَبْلَنَا مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ فَنَسْأَلُ اللَّهَ رَبَّنَا أَنْ يُنْعِمَ عَلَيْنَا كَمَا أَنْعَمَ عَلَيْهِم....؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج10، ص: 61
33) النساء(4): 69
34) البقرة (2): 62
35) عبداللّه بن عباس بن عبدالمطلب مشهور به ابن عباس (۳ سال پیش از هجرت-۶۸هجریقمری)، فرزندعباس بن عبدالمطلب و پسر عموی پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امام علی علیهالسلام، از صحابه پیامبر صلیاللهعلیهوآله و یاران سه امام اول شیعیان
36) تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، به زبان عربى، اثر ميرزا محمد قمى مشهدى، از علماى حديث و مفسران اماميه در قرن دوازدهم مى باشد
