در ادامه بخش هفت رسیدیم به جایی که پیامبر صلیاللّهعلیهوآله سوره حمد را قرائت کردند و به این مناسبت اشاره کردهاند به صراط المستقیم؛
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ
در تفسیر صافی (1) روایات جالبی در ذیل این آیه مرحوم فیض (2) آورده است و مطالبی هم که خودشان توضیح دادهاند جالب است:
فی المعانی و تفسیر الامام عن الصادق علیه (3)
ایشان از تفسیر امام خیلی نقل میکنند از تفسیر امام حسن عسکری علیهالسلام؛ (4) تفسیر امام حسن عسکری علیهالسلام همه قرآن را ندارد یک مقداری از آن را دارد ولی شیعه آن را خیلی معتبر میداند. در گذشته روایاتی که از امام حسن عسکری علیهالسلام بوده است را جمع کردند که شد یک جلد تفسیر امام حسن عسکری علیهالسلام. معانی هم یعنی معانی الاخبار صدوق (5) که یکی از شاهکارهای شیخ صدوق این کتاب است که در آن اخبار مشکل را با اخبار دیگر و روایات معنا کرده است. در آنجا از امام حسن علیهالسلام این روایت را نقل کردهاند:
درخواست توفیق ماندن در صراط مستقیم
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ
یعنی
أرشدنا للزوم الطریق
یعنی ما را هدایت کن و دست ما را بگیر برای اینکه ملازم راه باشیم از راه به در نرویم.
للزوم الطریق
یعنی در راه باشیم.
المؤدی إلى محبتك
راهی که مارا به محبت تو برساند.
و المبلغ إلى جنّتك
راهی که مارا به بهشت تو برساند.
و المانع من أن نتّبع أهواءنا فنعطب
راهی که مارا باز میدارد از اینکه از هواهای نفسانیمان پیروی کنیم و عذاب شویم.
أو أن نأخذ بآرائنا فنهلك
یا اینکه اگر در راه نباشیم به آراءمان عمل میکنیم و هلاک میشویم.
ببینید تمام این واژههایی که در روایت برده شده دقیق است.
و عن أمیر المؤمنین علیه السلام
یعنی
أدِمْ لنا توفیقك امیرالمؤمنین علیهالسلام
میفرمایند توفیقت را برای ما ادامه بده.
الذی أطعناك به فی ماضی أیامنا
که در گذشته روزگارانمان اطاعتت کردیم.
حتّى نطیعك
تا اینکه از تو اطاعت کنیم.
كذلك
مثل گذشته
كذلك فی مستقبل أعمارنا
در آینده عمرمان.
پس
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ (6)
یعنی همان طور که در گذشته اطاعت کردیم برای ما ادامه بده این توفیق را که در آینده هم همان راه را برویم.
توضیح شیخ خیلی جالب است!
أقول: لما كان العبد محتاجاً إلى الهدایة فی جمیع أموره آناً فآناً
چون که بنده نیازمند هدایت است در همه کارهایش لحظه به لحظه
و لحظة فلحظة فادامة الهدایة هی هدایة أخرى بعد الهدایة الأولى
ادامه هدایت بده مرا یعنی لحظه دوم هم هدایت بده مرا لحظه سوم هم هدایت بده مرا لحظه چهارم هم هدایت بده مرا.
فتفسیر الهدایة بإدامتها لیس خروجاً عن ظاهر اللفظ
وقتی بگوییم:
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ
یعنی ادامه هدایت بده که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: خروج از ظاهر لفظ نیست یعنی تفسیرش است!
و عنه علیهالسلام الصراط المستقیم فی الدنیا ما قصر عن الغلو و ارتفع عن التقصیر
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند صراط المستقیم در دنیا، کمتر از غلو و بالاتر از کوتاهی است. غلو این است که بیخودی میرود به قله
و ارتفع عن التقصیر
یعنی پایین میماند. نه باید در کوه باشد. و استقام استقامت میکند این مال دنیاست
و فی الآخرة طریق المؤمنین إلى الجنة.
صراط مستقیم، راه معرفت اللّه
و فی المعانی عن الصادق علیه السلام: و هی الطریق إلى معرفة اللّه (7)
در معانی الاخبار صدوق میفرماید: صراط المستقیم، راه معرفت اللّه است.
و هما صراطان صراط فی الدنیا و صراط فی الآخرة فأما الصراط فی الدنیا فهو الامام المفترض الطاعة
و آن دو راه است!
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ (8)
در دنیا یعنی ما را هدایت کن به امام که امام مفترض الطاعه است.
من عرفه فی الدنیا و اقتدى بهداه
کسی که او را بشناسد در دنیا و اقتدا کند به هدایت او
مرّ على الصراط الذی هو جسر جهنّم
صراط پل جهنم است در آخرت؛ پلی است که روی جهنم زده شده و اگر کسی امام مفترض الطاعه را بشناسد و اقتدا کند به هدایت او، از صراطی که پل جهنم است در آخرت میگذرد.
فی الآخرة و من لم یعرفه فی الدنیا زلت قدمه عن الصراط فی الآخرة فتردّى فی نار جهنّم
کسی که امامش را نشناسد در دنیا، پایش لغزش پیدا میکند روی صراط در آخرت، پس میافتد در آتش جهنم. یعنی صراط المستقیم روی جهنم است و کسانی که در دنیا اطاعت امامشان را کردهاند و او را شناختهاند از صراط رد میشوند و به بهشت میرسند و آنهایی که لغزش پیدا میکنند، میافتند از صراط به جهنم.
صراط مستقیم، خود امیرالمؤمنین علیهالسلام و معرفت ائمه علیهم السلام است
و عنه علیه السلام: ان الصراط أمیر المؤمنین علیه السلام.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: صراط خود امیرالمؤمنین علیهالسلام است.
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ
یعنی خدایا! مرا با امیرالمؤمنین آشنا کن که ترجمان سادهی
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ
همان
اللّهمَ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ (9)
است.
و فی روایة اخرى: و معرفته.
یعنی در روایت دیگر این طور آمده است:
ان الصراط أمیر المؤمنین علیه السلام: و معرفته
صراط، امیرالمؤمنین علیهالسلام و شناخت ایشان است.
و فی أخرى: أنه معرفة الامام
صراط معرفت الامام است.
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ (10)
یعنی من را به معرفت الامام هدایت کن.
و فی اخرى: نحن الصراط المستقیم.
و در روایت دیگر دارد که ما هستیم صراط مستقیم که این همان ترجمانِ
أَنَا صِرَاطُ اللّه الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی أَمَرَكُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِی مِنْ بَعْدِی ثُمَّ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ
میباشد که در خطابهی غدیر آمده است.
حرکت روی صراط مستقیم
و القمّی عنه علیه السلام: الصراط أدقّ من الشّعر و أحدّ من السیف
و علی بن ابراهیم قمی از امام صادق علیهالسلام صراط نازکتر از مو و برنده تر از شمشیر است.
فمنهم من یمر علیه مثل البرق
یک عدهای هستند که روی صراط مثل برق میگذرند!
یعنی میآیند و رَد میشوند.
و منهم من یمر علیه مثل عدو الفرس
یک عدهای هستند مثل دویدن اسب که چهار نَعل میدود از صراط میگذرند!
و منهم من یمر علیه ماشیاً
و یک عدهای هستند که روی صراط پیاده راه میروند.
و منهم من یمر علیه حبواً
یک عدهای هستند که نشسته و چهار دست و پا مثل آنهایی که شَل هستند، میروند.
و منهم من یمر علیه متعلقاً
یک عدهای هستند که نمیتوانند راه بروند، میافتند و آویزان میشوند به پل!
فتأخذ النار منه شیئاً و تترك شیئاً
یعنی یک خورده میسوزند از آتش و یک خورده میروند.
و فی روایة اخرى: أنه مظلم یسعى الناس علیه على قدر أنوارهم
صراط المستقیم تاریک است یعنی آن جسر (11) جهنم تاریک است. مردم با نور خودشان و به اندازه نوری که دارند روشن میکنند. اینکه گفتم، ائمه علیهمالسلام صراط سازند بر اساس این روایت است. به خاطر اینکه ائمه علیهمالسلام وقتی عبور میکنند صراط را روشن میکنند. حتی مؤمنین هم به اندازه نوری که دارند، روشن میکنند.
أقول: و مآل الكل واحد عند العارفین بأسرارهم (12)
تمام اینها به یک جا برمی گردد، به کسانی که اسرار آنها را بشناسد.
و بیانه على قدر فهمك أن لكل انسان من ابتداء حدوثه إلى منتهى عمره انتقالات جبلیة باطنیة فی الكمال و حركات طبیعیة و نفسانیة (13)
یعنی به اندازهای که تو بفهمی آنهایی را که گفتم هر کسی از ابتدایی که متولد میشود تا آخر عمرش از نظر خلقتی، کمالاتی پیدا میکند؛ حالات مختلفی در کمال پیدا میکند و حرکات طبیعی پیدا میکند. مثلاً کوچک است، بزرگ میشود، نوجوان است، جوان میشود، جوان است، کاملتر میشود و بعد پیر میشود.
و نفسانیة
حرکات نفسانی و روحی دارد.
تنشأ من تكرار الأعمال
خیلی از حالاتش از تکرار اعمال است.
مثلاً زیاد حدیث میخواند، زیاد موسیقی گوش میکند، زیاد نماز میخواند.
و تنشأ منها المقامات و الأحوال
در اثر تکرار حالات مقامات و احوالش نشآت پیدا میکند.
فلا یزال ینتقل من صورة الى صورة
همواره از صورتی به صورت دیگر منتقل میشود.
خیلی با تقوا نیست در اثر تکرار اعمالی با تقواتر میشود، این حالات برای ما هم پیش آمده است!
و من خلق إلى خلق
اخلاقیاتش فرق میکند، خیلی صبور نبوده اما حالا صبور شده یا صبور بوده حالا عصبانی شده است!
و من عقیدة إلى عقیدة و من حال إلى حال و من مقام إلى مقام و من كمال إلى كمال حتى یتصل بالعالم العقلی و المقربین
تا اینکه این قدر کمال پیدا میکند که به عالم عقل و مقرّبین درگاه خدا ملحق میشود.
و یلحق بالملإ الأعلى و السابقین إن ساعده التوفیق و كان من الكاملین
و به کاملین ملحق میشود.
أو بأصحاب الیمین إن كان من المتوسطین
یا به اصحاب یمین که متوسطین هستند.
أو یحشر مع الشیاطین
در اثر تکامل در بَدی با شیاطین محشور میشود.
و اصحاب الشمال إن ولاه الشیطان
اگر شیطان ولایت او را داشته باشد.
و قارنه الخذلان
خدا رهایش کند.
فی المآل و هذا معنى الصراط المستقیم
معنای صراط المستقیم این است.
این که فرمودند بعضیها مثل برق میروند، بعضیها مثل دویدن اسب و... این مال این است که حالات مختلف در او تجسم پیدا میکند.
و منه ما إذا سلكه أوصله إلى الجنّة
یک قسمتی است که وقتی که راه برود روی صراط مستقیم آن میرساند به بهشت
و هو ما یشتمل علیه الشرع
یعنی اگر راه شرع را پیش برود این او را میرساند به بهشت
كما قال اللّه عز وّجل: وَ إِنَّكَ لَتَهْدِی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (14)
پیغمبر! تو که شرع آوردی، تو مردم را هدایت میکنی به صراط المستقیم
صراط اللّه و هو صراط التوحید و المعرفة و التوسط بین الأضداد فی الأخلاق
راه متوسط بین اضداد (15) نه افراط نه تفریط
وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطا (16)
و التزام صوالح الأعمال
و بالجملة: صورة الهدى الذی أنشأه المؤمن لنفسه ما دام فی دار الدنیا
صورت هدایت الهی که مؤمن برای خودش ایجاد میکند مادامی که در دنیاست.
مقتدیاً فیه بهدى إمامه
که به هدایت امامش اقتدا میکند.
و هو أدق من الشعر و أحدّ من السیف
که راه امامش خیلی باریک و دقیق است و خیلی بُرنده است.
فی المعنى مظلم
خیلی تاریک است.
لا یهتدی إلیه الا من جعل اللّه له نوراً یمشی به فی الناس یسعى الناس علیه على قدر أنوارهم..
خلاصه اگر کسی دنبال امام زمانش باشد نوری که پیدا میکند، صراط را روشن میکند و وقتی روشن شد، تندتر میرود.
و روی عن الصادق علیهالسلام أن الصورة الانسانیة هی الطریق المستقیم
صورت انسانی است یعنی آن که انسان در اثر تکرار اعمال خوب اقتدای به هدایت امامش در او ملکه شده است، یعنی فعلیت انسان.
إلى كل خیر و الجسر الممدود بین الجنّة و النار
این همان پلی است که کشیده شده بین بهشت و جهنم.
این که من گفتم صراط سه تاست: ائمه علیهمالسلام روی صراط المستقیم هستند؛ ائمه علیهمالسلام صراط هستند؛ ائمه علیهمالسلام صراط سازند؛ ایشان دوتای آنها را این جا روشن فرمودهاند.
أقول: فالصراط و المار علیه شیء واحد
پس صراط و کسی که روی صراط راه میرود یکی است، که ائمه علیهمالسلام هستند.
گفتیم ائمه روی صراط المستقیم هستند، ائمه صراط المستقیم هستند!
فی كل خطوة یضع قدمه على رأسه
در هر قدمی که بر میدارد، پایش را میگذارد روی سر آن قسمت و بعد میرود قسمت بعد
أعنی یعمل على مقتضى نور معرفته
عمل میکند به مقتضای نور معرفتی که
التی هی بمنزلة رأسه بل یضع رأسه على قدمه
سرش را بر پایش میگذارد یعنی پای راه است سپس پایش میگذارد روی سر راه دوباره پای راه سر راه همین طور قدم به قدم تا میرسد به نتیجه
أی یبنی معرفته على نتیجة عمله
این نتیجهِی همان
اقْرَأْ وَ ارْقَ (17)
یعنی پایش را میگذارد معرفتش را میگذارد بر همان نتیجه عملش. عمل میکند نتیجه عملش معرفت است این معرفت دوباره میشود قدم اول دوباره میرود به پله بالاتر
الذی كان بناؤه على المعرفة السابقة
روی معرفت سابق عمل میکند، دوباره عمل یک معرفت میآورد.
حتى یقطع المنازل إلى اللّه و إلى اللّه المصیر و قد تبین من هذا أن الامام هو الصراط المستقیم
از اینها معلوم شد که امام صراط المستقیم است چون اگر ما اقتدا کنیم به امام این صراط المستقیم را طی میکند.
من چند بار این را گفتهام خیلی وقتها دو خط تفسیرِ صافی را، علامه طباطبائی در یک صفحه تفسیر کرده است و آن یک صفحه را، آقای مطهری تبدیل به یک کتاب کرده است. یعنی علامه طباطبائی از تفسیر صافی در جاهای روائی و ولایتی خیلی استفاده کرده.بحث های دیگرش را کاری ندارم.
و قد تبین من هذا أن الامام هو الصراط المستقیم و انه یمشی سویاً على الصراط المستقیم
هم خودشان صراط المستقیم هستند هم سویاً روی صراط المستقیم راه میروند.
و أن و أن معرفته معرفة الصراط المستقیم
شناختن امام، شناخت صراط المستقیم است.
و معرفة المشی على الصراط المستقیم
اگر کسی امام را بشناسد هم صراط المستقیم را شناخته هم میفهمد که روی صراط المستقیم چطور راه برود.
و إن من عرف الامام و مشى على صراطه سریعاً أو بطیئاً بقدر نوره و معرفته إیاه فاز بدخول الجنّة و النجاة من النار و من لم یعرف الامام لم یدر ما صنع (18)
کسی که امامَش را نمیشناسد نمیداند چکار کرده است.
فزل قدمه و تردّى فی النار
قدمش میلرزد و در آتش میافتد.
امروز میبینیم که کسانی که دست از امام زمان علیهالسلام و دست از ولایت ایشان برداشتهاند به کجا رسیدهاند.
صراط مستقیم، صراط نعمت داده شدگان است
صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ (19)
فی المعانی و تفسیر الامام عن أمیر المؤمنین علیه السلام: أی قولوا اهدنا صراط الذین أنعمت علیهم بالتوفیق لدینك و طاعتك لا بالمال و الصحة (20)
این صراط کسانی نیست که صاحب مال هستند وسالِمند! بلکه برای کسانی است که توفیق دادهای برای دین خودت و عبادت خودت، نه فقط به مال و صحت!
فإنهم قد یكونون كفاراً أو فساقاً
کسانی که سلامتی و مال دارند، گاهی کفار و فساق هستند.
قال: هم الذین قال اللّه تعالى: وَ مَنْ یطِعِ اللّه وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّه عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِیقاً (21)
پس امام فرمودند این:
أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ
همان کسانی هستند که خداوند فرموده است: افرادی که اطاعت از خدا و رسول کنند، همراه کسانی خواهند بود که خدا به آنان نعمت بخشیده است.
در روایات ذیل این آیه میفرماید:
مِنَ النَّبِیینَ
محمد صلیاللهعلیهوآله
وَ الصِّدِّیقِینَ
علی بن ابیطالب علیهالسلام
وَ الشُّهَداءِ
سید الشهدا، حسین بن علی و حمزه -عموی پیامبر- علیهم السلام
وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ
ائمه از امام حسن تا امام عسکری علیهمالسلام
وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِیقاً
امام زمان علیهالسلام
ائمه علیهمالسلام مطالبی در تفسیر قرآن فرمودهاند که همین الان هم وقتی کنار هم پازل کنیم یک تابلوی بسیار دقیقی از اسلام و تشیع و مکتب اسلام امیرالمؤمنین علیهالسلام بدست میآید!
غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ (22)
نه کسانی که به خشم، آنها را لعنت کرده است.
وَ لَا الضَّالِّینَ
و نه گمراهان.
قال هم النصارى الذین قال اللّه فیهم: قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِیراً (23)
در این جا حضرت تفسیر قرآن به قرآن کردهاند؛ باید توجه داشت که ایشان، این حق را دارند تفسیر قرآن به قرآن بکنند ولی ما از خودمان این حقّ را نداریم.
نعمت داده شدگان، ائمه علیهمالسلام و شیعیان ایشان هستند
و زاد فی تفسیر الامام علیهالسلام ثم قال أمیر المؤمنین علیه السلام
امام حسن عسکری علیهالسلام نقل کردهاند از امیرالمؤمنین علیهالسلام:
كل من كفر باللّه فهو مغضوب علیه و ضال عن سبیل اللّه
یعنی هر دو گروه کافران هستند.
و فی المعانی عن النبی صلّى اللّه علیه و آله الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ (24) شیعة علی علیهالسلام
در معانی از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله روایت شده است که
أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ
شیعه علی علیهالسلام است. یعنی
أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ بولایة علی بن أبی طالب علیهالسلام لم تغضب علیهم و لم یضلوا و عن الصادق علیهالسلام یعنی محمداً و ذریته
امام صادق علیهالسلام فرمودهاند این:
أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ
منظور حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله و فرزندان او است و معلوم است منظور فرزندان معصومشان هستند که ائمه علیهم السلام هستند.
و القمّی عنه علیهالسلام أن المغضوب علیهم النصاب
کسانی که ناصبی هستند یعنی برپا هستند برای عداوت با امیرالمؤمنین علیه السلام
و الضالین أهل الشكوك الذین لا یعرفون الامام
و آنهایی که شک دارند و امام را نمی شناسند.
منظور کسانی هستند که در شک ماندهاند و سعی نکردهاند از شک بیرون بیایند و به یقین برسند.
أقول: و یدخل فی صراط المنعم علیهم
و داخل میشود در
صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ (25)
كل وسط و استقامة فی اعتقاد أو عمل (26)
تمام کسانی که معتدلاند و در عمل پایدار هستند.
أقول: و یدخل فی صراط المنعم علیهم كل وسط و استقامة
و اینان کسانی هستند که قرآن درباره آنها فرموده است: آنها گفتند: پروردگار ما خداست و استقامت کردند. یعنی افرادی که متوسط هستند و افراط و تفریط ندارند.
و فی صراط المغضوب علیهم كل تفریط و تقصیر (27)
کسانی که کوتاهی کردند و کار انجام ندادند.
و لا سیما إذا كان عن علم
مخصوصاً موقعی که این تقصیر از روی علم و عمد باشد
كما فعلت الیهود بموسى و عیسى و محمد و فی صراط الضالین
در صراط ضالین داخل میشود كل افراط و غلو
لا سیما إذا كان عن جهل كما فعلت النصارى بعیسى و ذلك لأن الغضب یلزمه البعد الطرد
غضب و خشم لازمه اش دوری و طرد کردن است.
و المقصّر هو المدبر
مقصر کسی است که پشت میکند به حق و میرود.
المعرض
اعراض میکند.
فهو البعید و الضّلال هو الغیبة عن المقصود ضالین
یعنی کسانی که پنهان میشوند از مقصود و هدف خودشان
و المفرط هو المقبل المجاوز فهو الذی غاب عنه المطلوب
مفرط هم کسی است که به مقصود و مطلوب نمی رسد.
نگاهی به سوره فاتحه الکتاب
و العیاشی عن النبی صلّى اللّه علیه و آله أن ام الكتاب
ام الکتاب بهترین سورهای است که خداوند در کتابش نازل کرده! ام الکتاب، سوره حمد است.(28)
ام الكتاب أفضل سورة أنزلها اللّه فی كتابه و هی شفاء من كل داء الا السّام
یعنی الموت و هر مرضی را غیر از مرگ شفا میدهد! عربها میآمدند به پیغمبر میگفتند سام علیکم (29) یعنی مرگ بر شما؛ لذا گفتهاند بگویید: سلام علیکم
و فی الكافی عن الباقر علیه السلام: من لم یبرئه الحمد لم یبرئه شیء
کسی که سورهی حمد او را شفا ندهد، هیچ چیز دیگری شفا نمیدهد و حمد بالاترین شافی است.
و عن الصادق علیه السلام: لو قرأت الحمد على میت سبعین مرّة ثم ردت فیه الروح ما كان عجیباً
امام صادق علیهالسلام میفرماید: اگر حمد را هفتاد مرتبه بر مردهای خواندید و روحش برگشت و زنده شد، عجیب نیست!
و فی العیون و تفسیر الامام عن الصادق علیهالسلام عن آبائه عن أمیر المؤمنین علیهم السلام قال: لقد سمعت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله یقول
این روایت خیلی جالب است! امام حسن عسکری علیهالسلام یک راوی آن و امام صادق علیهالسلام هم ناقل آن است که از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل میکند و ایشان میفرمایند: از پیغمبر شنیدم.
قال اللّه عزّ و جلّ: قسمت فاتحة الكتاب بینی و بین عبدی
فاتحة الكتاب را تقسیم کردم بین خودم و بندهام
فنصفها لی و نصفها لعبدی
نصف آن مال من است و نصف آن مال بندهام است.
و لعبدی ما سأل
برای بندهام است که هرچه میخواهد درخواست میکند.
إذا قال العبد: بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قال اللّه جلّ جلاله
وقتی بنده میگوید:
بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ (30)
خدای جل جلال میفرماید:
بدأ عبدی باسمی و حق علی أن أُتمم له أموره
بنده من کارش را با نام من شروع کرد و حق است بر من که کارش را کامل کنم.
و أُبارك له فی أحواله
و احوالش را برکت بدهم.
فإذا قال الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ قال جلّ جلاله:
وقتی بنده میگوید:
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ
خدا میفرماید:
حمدنی عبدی و علم أن النعم التی له من عندی
بندهام شکر من را انجام داد و فهمید نعمتی که نزد اوست از ناحیه من است.
و ان البلایا التی اندفعت عنه فبتطولی
و بلایایی که از او بر طرف شده، بخاطر لطف من است.
أشهدكم أنی أضیف له إلى نعم الدنیا نعم الآخرة
فرشتگان! شما را شاهد میگیرم که به نعمتهای دنیایش نعمتهای آخرت را اضافه میکنم.
و ادفع عنه بلایا الآخرة كما دفعت عنه بلایا الدنیا
و از او برمیدارم بلایای آخرت را همانطور که بلایای دنیا را برداشتم
بندهِی من شهادت داد که من، الرحمن و الرحیم هستم.
أشهدكم لأوفرن من نعمتی
قسمت و سهم او را وفور میبخشم و فراوان میکنم.
و لأجزلن من عطائی نصیبه
آن سهم او را جزیل (31) میکنم.
نعمت جزیل یعنی سطح بالا و عالی نه خاک بَر سری! خداوند هم وقتی چیزی به آدم میدهد، خاک بَر سری نمیدهد.
فإذا قال مالِكِ یوْمِ الدِّینِ قال اللّه تعالى: أشهدكم كما اعترف بأنی أنا الملك یوم الدین لأسهلن یوم الحساب حسابه
وقتی میگوید:
مالِكِ یوْمِ الدِّینِ (32)
روز حسابش را آسان میکنم.
و لأقبلن حسناته
و حسناتش را میپذیرم.
و لأجاوزن عن سیئاته
از سیئات او میگذرم.
فإذا قال العبد: إِیاكَ نَعْبُدُ قال اللّه عزوّجل صدق عبدی إیای یعبد (33)
وقتی میگوید: فقط تو را عبادت میکنم، خداوند میفرماید: راست میگوید! بندهی من، فقط من را عبادت میکند.
أشهدكم لأثیبنه على عبادته ثواباً
بخاطر این بندگی به او ثوابی میدهم.
یغبطه كل من خالفه فی عبادته لی
که غبطه میخورند به حال او تمام کسانی که مخالف با عبادت او بودند.
فإذا قال إِیاكَ نَسْتَعِینُ
وقتی میگوید فقط از تو یاری میخواهم.
قال اللّه تعالى: بی استعان
خدا میفرماید:که از من کمک گرفت.
و إلی التجأ
و به من پناه آورد.
أشهدكم لأعیننه على أمره
در کارش کمکش میکنم.
و لأغیثنه فی شدائده
پناهش میدهم در شدائد (34)
و لآخذن بیده یوم نوائبه
روز گرفتاری دستش را میگیرم.
فإذا قال اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ إلى آخر السورة قال اللّه جل جلاله هذا لعبدی و لعبدی ما سأل
این دیگر حقِّ بندهام است! از عبارت:
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ
به بعد، حقّ بندهی من است؛ عبد من میتواند هر چیزی از من بخواهد!
فقد استجبت لعبدی
پاسخش را میدهم.
و أعطیته ما أمل
آن چه را که آرزو کرده به او میدهم!
و أمنته بما منه وَجَل (35)
و او را در ایمنی قرار میدهم از هر چه که او میترسد.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
منابع
1) تفسیر صافی، این كتاب یكى از آثار پر ارج ملامحسن فیض كاشانى است كه بیشتر با جنبه روایى و نقلى نگاشته شده است و به علت اختصار و جامعیت، در اعصار مختلف مورد توجه و عنایت قرار گرفته است.
2) ملا محمد بن مرتضی بن محمود کاشانی (۱۰۰۷ق/۹۷۷ش-۱۰۹۱ق/۱۰۵۸ش)، معروف به ملا محسن و ملقب به فیض کاشانی، حکیم، محدث، مفسر قرآن کریم و فقیه اخباری شیعه در قرن یازدهم قمری است. او نزد عالمانی همچون ملاصدرا، شیخ بهایی، میرفندرسکی و میرداماد شاگردی کرد. فیض، در موضوعات مختلف آثار بسیاری نگاشت که تفسیر صافی، الوافی، مفاتیح الشرایع، المحجة البیضاء و الکلمات المکنونه به ترتیب در تفسیر، حدیث، فقه، اخلاق و عرفان مهمترین آثار او به شمار میآیند.
3) تفسیر الصافی: ج1، ص84
4) تفسیر المنسوب الى الامام الحسن العسكرى علیه السلام؛ از تفاسیر روایى امامیه، متعلق به قرن سوم.؛ متن این تفسیر تا پایان آیه 282 سوره بقره موجود است. این تفسیر با بیان روایاتى راجع به فضائل قرآن و تأویل و آداب قرائت قرآن آغاز شده و با ذكر احادیثى مشتمل بر فضائل اهل بیت( براى نمونه- حدیث سد الابواب، ص 17) و مثالب دشمنان اهل بیت( ص 47) ادامه یافته است. بحثهاى متعددى نیز درباره سیره نبوى، بخصوص راجع به مناسبات پیامبر و یهودیان، مطرح شده است(- ص 161- 163، 190- 192، 406- 407). در مجموع، در این تفسیر 379 حدیث آمده است. بیشتر روایات طولانى و مفصّل است، به طورى كه گاه یك روایت چندین صفحه را در بر مى گیرد(- ص 656- 672)
5) معانی الأخبار ؛ تألیف شیخ صدوق، ابو جعفر محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى( 305- 381 هجرى)، از چهره هاى برجسته فقها و روات شیعه در قرن چهارم هجرى است.؛ موضوع: این كتاب مجموعه روایاتى است كه از حضرت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام روایت شده و در شرح حدود پانصد اصطلاح از اصطلاحات قرآنى، روایى، عقیدتى، فقهى و دیگر معارف اسلامى است، مانند: معناى سبحان اللّه، معناى حروف مقطعه، معناى من كنت مولاه فعلی مولاه و معناى بیع الحصاة و...
6) الفاتحة(1): 6
7) تفسیر الصافی: ج1، ص 85، [سورة الفاتحة(1): آیة 6]
8) الفاتحة(1): 6
9) الكافی (ط - الإسلامیة): ج1، ص 337 / باب فی الغیبة
10) الفاتحة(1): 6
11) پُل؛ به نقل از فرهنگ فارسی عمید
12) تفسیر الصافی: ج1، ص85
13) تفسیر الصافی: ج1، ص 86
14) الشورى(42): 52
15) کلماتی که بر دو معنی متضاد دلالت دارند، مانند خود کلمۀ ضد که در عربی هم به معنی مخالف و ناهمتا است و هم به معنی مثل، نظیر، و همتا؛ به نقل از فرهنگ لغت عمید
16) البقرة (2): 143
17) تفسیر القمی: ج2، ص 260، [سورة غافر(40): الآیات 65 الى 75]
18) تفسیر الصافی: ج1، ص 86
19) الفاتحة(1) : 7
20) تفسیر الصافی: ج1، ص87
21) النساء(4): 69
22) الفاتحة(1) : 7
23) المائدة(5) : 77
24) الفاتحة(1) : 7
25) الفاتحة(1) : 7
26) تفسیر الصافی: ج1، ص 87، [سورة الفاتحة(1): آیة 7]
27) تفسیر الصافی: ج1، ص88
28) وَ رَوَى غَيْرُهُ عَنْ أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ أَنَّهُ قَالَ: قَرَأْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَاتِحَةَ الْكِتَابِ فَقَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ لَا فِي الزَّبُورِ وَ لَا فِي الْقُرْآنِ مِثْلَهَا هِيَ أُمُّ الْقُرْآنِ وَ هِيَ السَّبْعُ الْمَثَانِي وَ هِيَ مَقْسُومَةٌ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ عَبْدِهِ وَ لِعَبْدِهِ مَا سَأَل؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج89، ص: 259
29) بَابُ التَّسْلِيمِ عَلَى أَهْلِ الْمِلَل؛ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: دَخَلَ يَهُودِيٌّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَائِشَةُ عِنْدَهُ فَقَالَ السَّامُ عَلَيْكُمْ فَقَالَ- رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَيْكُم...؛ الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 648
30) الفاتحه (1):2
31) بسیار؛ فراوان. [قدیمی] محکم؛ استوار؛ به نقل از فرهنگ فارسی عمید
32) الفاتحة(1): 4
33) تفسیر الصافی: ج1، ص88
34) سختیها؛ به نقل از فرهنگ لغت دهخدا
35) تفسیر الصافی: ج1، ص 89
