کلی بحث این است که ما در مورد امامت و امام صحبت میکردیم که امامت چیست و امام کیست؛ معمولاً در فرهنگ آموزههای دینی وقتی راجع به امام یا پیغمبر یا مخالفانشان صحبت میکنند هر کدام از اینها جنود و لشگریانی دارند همان طوری که حضرت کاظم علیهالسلام طبق نقل روایت معروف اصول کافی میفرمایند که عقل جنودی دارد و جهل هم جنودی دارد که مفصل میفرمایند! (1) پس برای شناخت عقل، جنودش را هم باید شناخت و برای شناخت جهل، جنودش را هم باید شناخت. برای شناخت امامت و امام، دوستان امامت و امام را باید شناخت و برای شناخت دشمنان امامت و امام باید جنود آنها را هم شناخت.
ملاک، دوستی و دشمنی ائمه علیهمالسلام است
پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله در بخش هفتم خطابهی غدیر بعد از اینکه سوره حمد را قرائت میکنند و صراط المستقیم را به خودشان و امیرالمؤمنین علیه السلام و اولادشان از ذریه خودشان از صلب امیرالمؤمنین علیه السلام یعنی از حضرت زهرا سلام اللّه علیها تعبیر میکنند، دوستان و دشمنان ائمه علیهمالسلام را بیان میفرمایند. چون بحث، بحث مِلاک شناسی است. مِلاک دوستی ائمه و دشمنی ائمه چیست؟
چند تا آیه در این جا آوردهاند من این بخش را خیلی مختصر برای هر کدامش یکی دوتا روایت نقل میکنم. اول پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله فرمودند:
وَ قَالَ فِی نَزَلَتْ وَ فِیهِمْ نَزَلَتْ
سورهی حمد درباره من نازل شده و بخدا قسم درباره آنها نازل شده است. اینکه شأن نزول یا تأویل این آیه درباره ائمه علیهمالسلام است، پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله قسم میخورند که تأکید بیشتری دارد.
وَ لَهُمْ عَمَّتْ
عموم آیه، همهی آن هارا میگیرد!
وَ إِیاهُمْ خُصَّتْ
و اختصاص به آنها دارد.
یعنی غیر از اینکه عمومات آیه، ایشان را شامل میشود؛ خصوصات آیه هم به ایشان اختصاص دارد. بعد حضرت آیه قرائت میفرمایند.
اولیا ائمه علیهمالسلام دین و تقوا دارند
أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللّه لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ (2)
آنان هستند اولیاء اللّه که نه ترسی بر آنها هست و نه حُزنی.
ترس از آینده است و حُزن از گذشته؛ ایشان میفرمایند: خود ائمه، اولیاء اللّهاند. پس یکی از ابعاد امام شناسی این است که امام، ولی اللّه است.
در آیهی شصتودوم سوره یونس نیز آمده است:
أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللّه لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ (3)
فَإِنَّ حِزْبَ اللّه هُمُ الْغالِبُونَ (4)
البته در این جا پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله به عنوان توضیح یک " الَّذینَ " اضافه کردهاند، در واقع نقل به معنا کردهاند ولی بیشتر الفاظش، الفاظ آیه است.
در تفسیر صافی ذیل این آیه آورده است:
أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللّه لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ من لحوق مكروه (5)
از آینده نمیترسند که سختی به آنها برسد.
وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ بفوات مأمول
حزن ندارند از فوت چیزی که مورد آرزوی آنها بوده است. به همه آرزوهاشان در دنیا در گذشته رسیدهاند.
به دنبال آن در ذیل آیه شصتوسوم چند روایت دارد که آنها را میخوانم.
الَّذِینَ آمَنُوا وَ كانُوا یتَّقُونَ (6)
اولیاءاللّه کسانی هستند که هم ایمان دارند هم تقوا دارند.
که میفرماید: این آیه، اولیاءاللّه را بیان میکند یا استینافی است که خبرش بعد است.
مقام دینداری در آخر الزمان
العیاشی عن أمیر المؤمنین علیهالسلام هم نحن
یعنی این اولیاءاللّه، ما هستیم.
و أتباعنا ممّن تبعنا من بعدنا
و پیروان ما که بعد از ما خواهند آمد.
طوبى لنا و طوبى لهم
خوش به حال ما و خوش به حال آنها!
طوبی به معنای خوش به حال است، منتها چون آخرت تجسم دنیاست طوبی خودش یکجا و مقامی در بهشت است!
و طوباهم أفضل من طوبانا
حضرت در جمع میفرمایند: آن کسانی که بعد از ما میآیند، طوبای آنها و مقام آنها از مقام ما بهتر است! البته لفظ "ما" که میفرمایند، اختصاص خود ائمه را نمیفرمایند بلکه منظورشان جمع حاضر است یعنی نسل بعد بهتر از این نسلی هست که شما هستید.
قیل ما شأن طوباهم أفضل من طوبانا ألسنا نحن و هم على أمر
یک کسی پرسید: چرا طوبای آنها بهتر از طوبای ماست؟! مگر هر دوی ما بر یک دین نیستیم؟ این خیلی جالب است! یعنی نسلهای بعدِ پیروان اهلبیت علیهمالسلام أفضل هستند و طوبا و مقامِشان بهتر است از آنهایی که در زمان خود ائمه علیهمالسلام بودهاند!
قال لا انّهم حمّلوا ما لم تحمّلوا و أطَاقُوا ما لم تطیقوا (7)
آنها میکشند بارهایی را که شما نمیکشید و چیزهایی را که شما توانش را نداشتید.
آنها طاقتش را دارند. در جای دیگر میفرمایند: که آنها ایمان میآورند:
بسواد علی بیاض (8)
یعنی نوشتهها! شماها ما را دیدهاید و ایمان آوردید اما آنها به نوشته ایمان میآورند؛ ایمانِ به نوشته أفضل است از اینکه به معاینه ما را دیده و ایمان بیاورند.
شما میدانید که کتاب کمال الدین و تمام النعمه (9) اسم دیگری به نام اکمال ادین واتمام النعمه نیز دارد که اثر شیخ صدوق است.
و فی الإكمال عن الصادق علیهالسلام طوبى لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته (10)
طوبی مال شیعیان قائم ماست که منتظر ظهورش هستند در غیبتش
و المطیعین له فی ظهوره اولئك
و در ظهورش مطیع او هستند.
أَوْلِیاءَ اللّه الّذین لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ
که این جا هم امام صادق علیهالسلام "الّذین" را بیان فرمودهاند.
و فی الجَوامِع
جوامع الجامع تفسیری است مال مجمع البیان طبرسی (11) است. طبرسی سه تا تفسیر دارد یکی مجمع البیان که خیلی مفصل است یکی جوامع الجامع (12) که متوسط است یکی هم که خیلی مختصر است مثل فیض کاشانی که سه تا تفسیر دارد صافی و اصفی و یکی دیگر به نام مصفی!
و فی الجَوامِع عن النّبی صلىَّ اللّه علیه و آله و سلم أنّه سئل عن أولیاءِ اللّه فقال هم الذین یذكّرون اللّه برؤیتهم یعنی فی السّمت و الهیئة..
سوال شد از پیغمبر اولیاءاللّه چه کسانی هستند ما گفتیم ائمه هستند، آن وقت صفات ائمه را بیان میکند. اولیاءاللّه کسانی هستند که خدا را تذکر میدهند با دیدارشان! یعنی اشخاص وقتی اینها را میبینند بدون اینکه حتی صحبت بکنند، خدا را تذکر میدهند!
یک روایت هست که گفت بهترین دوست کیست؟ فرمودند:
مَنْ یذَكِّرُكُمُ اللّه رُؤْیتُهُ (13)
کسانی که دیدن آنها شما را به یاد خدا میاندازد.
این جا هم حضرت میفرمایند:
الذین یذكّرون اللّه برؤیتهم یعنی فی السّمت و الهیئة
چهرهِشان، نگاهِِشان، لباس پوشیدنِشان، راه رفتنِشان، غذا خوردنِشان تذکر به خدا میدهد!
اولیاءِ ائمه علیهم السلام، خدا را بزرگ و خود را کوچک میدانند
و فی الكافی عن الصادق علیهالسلام عن النبی صلى اللّه علیه و آله و سلم من عرف اللّه و عظّمه
کسی که خدا را بشناسد و بزرگ بشمارد.
میدانید که وِجدان خدا، وِجدان کوچکی خودمان و عظمت خداوند است. وِجدان احتیاج خودمان و غنای خداست. هرچه قدر که کوچکی خودمان را وِجدان کنیم، بزرگی خداوند را وجدان کردهایم که لقاء اللّه همین است.
منع فاه من الكلام
خودداری میکند دهانش را از کلام.
کسی که خداوند را بزرگ بشمارد، بیخودی حرف نمیزند.
و بطنه عن الطعام
و خودداری میکند شکمش را از غذا.
البته معلوم است که نه به صورت کلی، بلکه یعنی کنترل میکند.
و عنّى نفسه بالصیام و القیام
و به سختی میاندازد خودش را بوسیله روزه و قیام
قالوا بآبائنا و أمّهاتنا یا رسول اللّه هؤلاءِ أولیاء اللّه
گفتند اینها که اولیاءاللّه هستند که شما میفرمایید؟
قال انّ أولیاء اللّه سكتوا فكان سكوتهم ذكراً و نظروا فكان نظرهم عبرة و نطقوا فكان نطقهم حكمة و مشوا فكان مشیهم بین النّاس بركة
اینها، دوستان ائمه هستند یا کمالات ائمه است.
دقت بفرمایید! که پیغمبرصلیاللّهعلیهوآله فرمودند: اینها اولیاءاللّه هستند یعنی لُژنشینهایِ اولیاءاللّه هستند. تمام صفات کمال، مقول (14) به تشکیک است یعنی مراتبی دارد، اولیاءاللّه در مقام first class هستند و بقیه مراتب هم، شیعیانشان هستند تا پایینتر.
قال انّ أولیاء اللّه سكتوا فكان سكوتهم ذكراً
اولیاءاللّه ساکت میشوند و سکوتشان یاد خداست.
و نظروا فكان نظرهم عبرة
به جهان که نگاه میکنند به نظر عبرت نگاه میکنند.
و إن فی ذلك لعبرة لأولی الألباب و نطقوا فكان نطقهم حكمة
و زمانی که حرف میزنند، از زبانشان حکمت بر میآید.
و مشوا فكان مشیهم بین النّاس بركة
در بین مردم که راه میروند برکت ایجاد میکنند.
لو لا الآجال التی كتبت علیهم لم تقرّ أرواحهم فی أجسادهم خوفاً مِنَ العذاب و شوقاً إلى الثواب (15)
این شبیه یکی از عبارات نهج البلاغه است که میفرماید:
اگر نبود أجلهایی که بر آنها نوشته شده قرار نمیگرفت روحشان در جسمشان بخاطر ترس از عذاب و شوق به ثواب و قالب تهی میکردند.
اولیاء ائمه علیهمالسلام به سنت پیامبر صلیاللّهعلیهوآله عمل میکنند
یک روایت دیگر بخوانم جالب است!
و العیاشی عن الباقر علیهالسلام قال وجدنا فی كتاب علی بن الحسین علیهالسلام (16)
امام باقر علیهالسلام میفرمایند در یادداشتهای پدرم علیبنالحسین علیهالسلام دیدم، چون میدانید که پیغمبر نمینوشتند ولی ائمه علیهمالسلام مینوشتند و امیرالمؤمنین علیهالسلام کاتب قرآن بودند.
أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللّه لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ (17)
اولیاءاللّه شدند اولیاءاللّه چون ادا کردند واجبات خدا را
و أخذوا بسنن رسول اللّه صلیاللّهعلیهوآله وسلم
سنتهای پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله را گرفتند و بدان عمل کردند.
و تورّعوا عن محارم اللّه
ورع و پارسایی به خرج دادند از محارم اللّه
و زهدوا فی عاجل زهرة الدّنیا
از چیزهای زودگذر دنیا گذشتند.
و رغبوا فیما عند اللّه
مایل بودند به آن چیزی برسند که پیش خداست.
ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق (18)
و اكتسبوا الطّیب من رزق اللّه
پاکهایی از رزق اللّه را کسب کردند.
لا یریدون التفاخر و التكاثر
برای کار دنیا به هم تفاخر نمیکنند و با هم مسابقه نمیدهند در زیاد کردن اموال و اولاد.
ثم أنفقوا فیما یلزمهم من حقوق واجبة
انفاق میکنند حقوق واجبه خودشان را
فأولئك الذین بارك اللّه لهم فیما اكتسبوا و یثابون على ما قدّمُوا لآخرتهم
اینان اولیاءاللّه هستند.
سپس پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در ادامه میفرمایند:
فَإِنَّ حِزْبَ اللّه هُمُ الْغالِبُونَ (19)
که آیه پنجاهوشش سورهی مائده است. حزب اللّه غالبند؛ در واقع پیغمر اکرم صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند: ائمه حزب اللّهاند و اولیاءِشان هم حزب اللّه هستند.
در تفسیر صافی ذیل این آیه دارد که
و روی عن عمر بن الخطاب أنه قال و اللّه لقد تصدقت بأربعین خاتماً و أنا راكع لینزل فی ما نزل فی علی بن أبی طالب فما نزل (20)
به خدا قسم چهل انگشتر صدقه دادم در حالت رکوع تا درباره من هم این آیهای که درباره علی علیهالسلام نازل شده نازل شود و نشد!
صدر نشین حزباللّه، ائمه علیهمالسلام هستند
و فی الإِحتجاج عن أمیر المؤمنین علیهالسلام وَ الَّذِینَ آمَنُوا فی هذا الموضع هم المؤتمنون على الخلائق من الحجَج و الأَوصیاء فی عصر بعد عصر
این عبارت
وَ الَّذِینَ آمَنُوا
حججی هستند که مردم به ایشان ایمان آوردهاند که منظور ائمه هستند. یعنی میخواهند بفهماند که
فَإِنَّ حِزْبَ اللّه هُمُ الْغالِبُونَ (21)
صدرنشینان آن ائمه هستند. خود امیرالمؤمنین میفرمایند:
وَ الَّذِینَ آمَنُوا
در این جا مؤمنانی هستند که خلائق به آنها ایمان میآورند از حجج در عصری پس از عصری.
و فی التّوحید عن الصّادق علیهالسلام یجیء رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله یوم القیمة آخذاً بحجزة ربّه (22)
در روز قیامت پیغمبر صلی الله علیه و آله صلیاللّهعلیهوخدا میآیند و به دامن خدا میچسبند!
و نحن آخذون بحجزة نبینا صلّى اللّه علیه و آله
و ما هم دامن پیغمبرمان را میگیریم.
و شیعتنا آخذون بحجزتنا فنحن و شیعتنا حزب اللّه
و شیعیان دامن ما را میگیرند و شیعیانِ ما حزب اللّه هستند.
این آیات را برای آن خواندم که خیلی جاها خداوند متعال در آیات قرآن، کمالاتی را بیان فرموده است که منظور از این کمالات بطور جمعی هم ائمه علیهمالسلام هستند و هم شیعیان ایشان؛ مانند: اولیاءاللّه، حزب اللّه، منتها آنان رهبران هستند و شیعیان، پیروان آن رهبران هستند.
دشمنان ائمه علیهمالسلام
بعد از اینکه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله دو آیه درباره ائمه و دوستانشان میخوانند میفرمایند که دشمنان ائمه، سفیهان بیخرد و گمراه هستند که برادران شیاطیناند. برخی از آنها با بعضی دیگرشان دَر گوشی صحبت میکنند و حرفهای بیهوده میزنند برای گول زدن و فریب دادن دیگران؛ این جمله قسمتی از آیه صدودوازدهم سورهی انعام است.
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِی عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یوحی بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یفْتَرُون (23)
القمی یقول بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ لا تؤمنوا بزخرف القول فهذا الوحی كذب. (24)
وقتی پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله وحی میآورند، بعضی از آنها به هم میگویند: ایمان نیاورید به این حرفهای بیهوده که اینها دروغ است!
فی الكافی عن الصادق علیهالسلام فی حدیث من لم یجعله اللّه من أهل صفة الحق فاولئك شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِ. (25)
باید همه مردم جزء اهل صفه حق باشند. اهل صفه کسانی بودند در مدینه جا نداشتند در مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله صلیاللّهعلیهوآله یک بلندی بود.
امام صادق علیهالسلام این را عنوان قرار دادهاند و فرموند: کسی که خداوند او را از اهل صفه الحق قرار نداده است از:
شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِ (26)
هستند.
مقصود از ایمان
بعد پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند:
ألَا إنَّ أَوْلِیآءَهُمْ الْمُؤْمِنُونَ حقاً الَّذِینَ ذَكَرَهُمُ اللّه فی كِتَابِهِ فَقَالَ تَعَالَى لا تَجِدُ قَوْماً یؤْمِنُونَ بِاللّه وَ الْیوْمِ الْآخِرِ یوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّه وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ... الْمُفْلِحُون (27،28)
هیچ قومى نخواهى یافت كه ایمان به خدا و روز جزاء داشته باشد و در عین حال با كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مى كنند دوستى كند هر چند دشمن خدا و رسول پدران و یا فرزندان و یا برادرانشان و یا قوم و قبیله شان باشد، براى این كه خداوند در دل هایشان ایمان را نوشته و به روحى از خودش تاییدشان كرده و در جناتى كه نهرها در زیر درختانش جارى است داخلشان مى كند تا جاودانه در آن باشند خدا از ایشان راضى شد و ایشان از خدا راضى شدند اینان حزب خدایند، آگاه! كه تنها حزب خدا رستگارند.
در آیات کریمه قرآن مکرر افراد تابعِ ائمه علیهمالسلام یعنی شیعیان و خود ائمه با مِلاکهایی تعریف شدند یکی از آنها همین آیه بالا است.
روایت در ذیل این آیه دارد که:
فی الكافی عنهما علیهما السَّلام هو الایمان (29)
از امام باقر علیهالسلام و امام صادق علیهالسلام روایت شده که روح به ایمان معنا شده است. امام صادق علیهالسلام یک روایتی دارند که میفرمایند:
و عن الصّادق علیهالسلام ما من مؤمن الّا و لقلبه أذنان فی جوفه
یعنی هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه در دلش دوتا گوش دارد!
اذن ینفث فیها الوسواس الخنّاس
یک گوشی که شیطان وسوسه کننده پنهان در آن میدمد.
و اذن ینفث فیها الملك
یک گوشی هم دارد که فرشته در آن میدمد.
فیؤید اللّه المؤمن بالملك فذلك قوله وَ أَیدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ
این روحی که خدا آنها را تأیید میکند، آن فرشتهای است که در گوش درونی قلب مؤمن میدمد و تأیید میکند.
و عن الكاظم علیهالسلام انّ اللّه تبارك و تعالى اید المؤمن بروح منه تحضره فی كلّ وقت یحسن فیه
خداوند تأیید میکند مؤمن را به روحی از جانب خودش -روح یعنی فرشته- هر وقت مؤمن کار خوبی میکند
و یتقى
موقعی که تقوا به خرج میدهد.
و تغیب عنه فی كل وقت یذنب فیه و یعتدى
و هر وقت که گناهی میکند این فرشته از او غائب میشود
فهی معه تهتز سرورا عند إحسانه و تسیخ فی الثرى عند اسائته
این فرشته با اوست. خوشحال میشود وقتی که او کار خوب میکند و در زمین خودش را پنهان میکند وقتی کار بَد انجام میدهد.
فتعاهدوا عباد اللّه نعمه بإصلاح أنفسكم تزدادوا یقینا
ای بندگان خدا نعمتهای خدا را نگهدارید با اصلاحِ درونتان که یقینتان زیاد میشود.
و تربحوا نفیسا ثمینا
و سود گران قیمت کسب میکنید.
رحم اللّه امرأ همّ بخیر فعمله أو همّ بشرّ فارتدع عنه
خدا رحمت کند کسی را که تصمیم کار خیری میگیرد و به آن عمل میکند و تصمیم کار بدی میگیرد و خودداری میکند.
ثم قال نحن نؤید الرّوح بالطّاعة للّه و العمل له.
ما اهل بیت تأیید میکنیم آن فرشته را به وسیله اطاعت خدا و عمل برای خدا.
و عن الباقر علیهالسلام فی قول رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله إذا زنى الرّجل فارقه روح الایمان قال هو قوله وَ أَیدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ذاك الّذی یفارقه
وقتی عمل زشتی انجام داد این فرشته از او جدا میشود.
وَ یدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِی اللّه عَنْهُمْ بطاعتهم وَ رَضُوا عَنْهُ بقضائه و بما وعدهم من الثواب
اینها هم راضی هستند به حکم خدا و وعده خدا
أُولئِكَ حِزْبُ اللّه جُنده و أنصار دینه
این حزب اللّه که دوستان ائمه هستند، لشگر خدا و انصار دین خدا هستند.
أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّه هُمُ الْمُفْلِحُونَ الفائزون بخیر الدّارین (30)
کسانی هستند که رستگار هستند.
منظور این است که پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله در بیان مقام امامت و مقام ائمه علیهمالسلام یک سری مِلاکهایی را گفتهاند که آن مِلاکها میرساند ایشان شاگردان درجه اول پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله در کمالات اخلاقی و روحی هستند و شیعیانِشان کسانی هستند که در این کمالات دنبالهرو آن بزگوارن هستند و خواهند بود.
پیغمبر صلی الله علیه و آله صلیاللّهعلیهوآله بیشترین آیات را برای معرفی دوستان و دشمنان ائمه علیهالسلام در بخش هفتم خطابهی غدیر خواندهاند.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
منابع
1) الكافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص: 10_ كِتَابُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْل
2) یونس(10): 62
3) یونس(10): 62
4) المائدة (5): 56
5) تفسیر الصافی: ج2، ص 408، [سورة یونس(10): آیة 62]
6) یونس(10): 63
7) تفسیر الصافی: ج2، ص408
8) كمال الدین و تمام النعمة / ج1 / 288 / 25 باب ما أخبر به النبی ص من وقوع الغیبة بالقائم علیهالسلام
9) كمال الدین و تمام النعمة؛: « كمال الدین و تمام النعمة»، معروف به اكمال الدین صدوق، تألیف شیخ صدوق( ره)، به زبان عربى و در موضوع غیبت و ظهور امام زمان علیهالسلام است. شیخ صدوق، انگیزه خود را از نگارش این كتاب، اینگونه بیان مى فرماید:« بعد از سفر به مشهد مقدس و زیارت علی بن موسی الرضا علیهالسلام، به نیشابور رفتم؛ در آنجا، شیعیانى كه به دیدن من مى آمدند، شبهاتى را در باره امام زمان علیهالسلام مطرح كردند كه من هم سعى فراوانى در حل آن شبهات نمودم،.. تا آنكه شبى، امام زمان علیهالسلام را در خواب دیدم؛ آن حضرت، به من فرمود:« چرا كتابى در باره غیبت نمى نویسى تا خداوند به وسیله آن، حوائجت را برآورده سازد؟» عرض كردم:« اى فرزند رسول خدا! من در این باره چند كتاب نوشته ام». آن حضرت، فرمود:« اینك، كتابى بنویس و در آن، به غیبت هاى پیامبران الهى اشاره كن». پس از آن، از خواب بیدار شدم و بر آن شدم تا این كتاب را به نگارش درآورم. این كتاب، از قدیمى ترین و معتبرترین منابع روایى شیعه در باره امام زمان علیهالسلام مى باشد.
10) تفسیر الصافی: ج2، ص 409
11) مجمعُ البیان فی تفسیر القُرآن ، از مهمترین تفاسیر قرآن کریم نوشته فضل بن حسن طبرسی متوفای ۵۴۸ هجریق) عالم دینی و مفسر شیعی
12) جوامع الجامع، از تفسیرهای شیعی قرآن کریم، اثر فضل بن حسن طبرسی(قرن 6ق.) که دارای حجمی بیشتر از الکافی الشافی و کمتر از مجمع البیان، دو اثر دیگر همین مؤلف است.
13) مصباح الشریعة: ص 21 ، الباب الثامن فی آفة العلماء
14) محمول؛ به نقل از فرهنگ فارسی معین
15) تفسیر الصافی: ج2، ص409
16) تفسیر الصافی: ج2، ص409
17) یونس(10): 62
18) النحل(16) : 96
19) المائدة(5) : 56
20) تفسیر الصافی: ج2، ص 47
21) المائدة(5) : 56
22) تفسیر الصافی: ج2، ص 47
23) الأنعام(6): 112
24) تفسیر الصافی: ج2، ص150
25) الأنعام(6): 112
26) الأنعام(6): 112
27) المجادلة (58): 22
28) تفسیر الصافی: ج2، ص 63، [سورة المائدة(5): آیة 67]
29) تفسیر الصافی: ج5، ص 152
30) تفسیر الصافی : ج5 ، ص 151 [سورة المجادلة(58): آیة 22]
