به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
در ضمن مجلس چهارم مبحث جامع فدک
روایاتی پیرامون فتح خیبر و فدک
آقای تبریزی انصاری در کتاب اللمعةالبیضاء روایات متعددی پیرامون موضوع فتح خیبر و فدک آورده است که به چند نمونه از آن اشاره میکنیم:
روایت اول
در واقع فتح خیبر باعث فتح فدک شد. زیرا بزرگان یهود در خیبر بودند و خیبر دارای حصنها و لشکر بزرگ و قوی بود و لذا وقتی خیبر به دست مسلمانان فتح شد، یهودیان مناطق دیگر از جمله فدک بسیار ترسیدند.
و روي أنّه لمّا ورد النبی صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ مع أصحابه إلی حوالی خیبر، أرسل محیصة بن مسعود الحارثی إلی فدك
زمانی که پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ با اصحابشان به حوالی خیبر وارد شدند، ایشان محیصةبن مسعود را به سمت فدک فرستاد
لیدعو أهلها إلی الاسلام، و یحذّرهم عن مخالفة سیّد الأنام
برای این که آنها را به اسلام دعوت کند و آنها را از مخالف با پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ بترساند
فلمّا وصل محیصة إلیهم، و بلّغ الرسالة من معدن الرسالة علیهم
زمانی که محیصه رسید به فدک و سخن پیامبر را صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ را رساند
و خوّفهم انّ رسول اللَّه صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ جاء إلی حربهم کما أتی إلی حرب أهل خیبر
آنها را ترساند از جنگ با سپاه پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ
فهم أجابوه بالکلام الخشن و الجواب الغیر الحسن
آنها خیلی خشن و بَد پاسخ محیصه را دادند
و اعتمدوا علی شجعان خیبر و أبطالها
و آنها اعتماد داشتند بر شجاعان و پهلوانان خیبر
و انّ النبی صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ لا یمکنه فتحها بل یکون هناك مغلوباً فیکون عن التوجّه إلی فدك محروماً
و میگفتند: پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ نمیتواند آنجا را فتح کند و حتا مغلوب هم خواهد شد و دیگر به فدک نخواهد رسید
و قالوا: إنّ عامراً و یاسراً و حارثاً و سیّد الیهود _یعنون مرحباً_ فی حصن نطاة، و معهم ألف مقاتل من الکماة
و میگفتند: عامر و یاسر و حارث و آقای یهود _که منظورشان مرحب بود_ در دژ نطات که خیلی محکم است، به همراه هزار جنگجو با سلاح کامل حضور دارد
و ما نظنّ أن یقاومهم جیش محمّد _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ و لا غیره و لم یعلموا أنّ اللَّه غالب أمره
و گمان میکردند که نه سپاه پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ میتواند در مقابل آنها مقاومت بکند و نه غیر او، و نمیدانستند که امر خداوند غالب است
فأرادوا ردّ محیصة، و لمّا رأي أن لا میل لهم فی المصالحة و المسالمة أراد أن یرجع إلی رسول اللَّه صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ فتأمّل بعض عقلاء الجماعة فی عاقبة المقدّمة، و خافوا من الوخامة و سوء الخاتمة
زمانی که اهل فدک اینگونه پاسخ محیصه را دادند و او دید که آنها قصد مصالحه ندارند، تصمیم گرفت که به سمت پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ برگردد؛ برخی از عقلای یهود تأمل کردند و از عاقبت کار و وخیم شدن اوضاع ترسیدند
فتعلّلوا فی الجواب بین النقض و الإبرام، و لم یدروا ما یلقون إلیه من الکلام
لذا در جواب محیصه کمی تعلل کرده و مردد شدند که چگونه پاسخ او را بدهند
حتی وصل إلیهم، الخبر بعد ثلاثة أیّام أن فتحت خیبر بجیش سیّد الأنام علیه الصلاة والسلام.
بعد از سه روز خبر فتح خیبر توسط پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ رسید
فتقدّموا حینئذٍ بقدم الإعتذار
پس آمدند با برخورد عذر خواهی
و أرسلوا إلی النبی المختار واحداً من أکابرهم مسمّی بنون بن یوشع مع جماعة کثیرة لتمهید بساط المصالحة، و تأسیس بنیان المسالمة
و یکی از بزرگانشان را که بنونبنیوشع بود به همراه جماعتی برای مصامحه فرستادند
فلمّا تشرّفوا بخدمة سیّد الأنام، و تکلّموا بما یلیق من الکلام
زمانی که به خدمت پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ رسیدند، شروع به گفتگو کردند
وقع القیل و القال فی أمر المصالحة و کیفیّتها بالنقض و الإبرام، إلی أن انعقد المصالحة بینهم و بین رسول اللَّه صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ
خلاصه بعد از صحبتهای زیاد، با پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ مصالحه کردند
علی أن یکون نصف أراضی فدك لرسول اللَّه صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ و النصف الآخر لأهلها بأن لا یتعرّض النبی صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ علیهم، و یعفو عنهم، و یقرّهم علی دینهم.
که نیمی از اراضی فدک مال خود آنها باشد و نیمی دیگر برای پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ باشد. حضرت متعرض آنها نشود و آنها را ببخشد و آنها بر دین خودشان باقی بمانند.
فعامل رسول اللَّه صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ معهم بهذه المعاملة، و هم کانوا علی تلک الحالة حتا أخرجهم عمر بن الخطاب فی أیّام خلافته إلی الشام، بعد أن اشتري منهم النصف الذي کان حصّتهم بشیء من بیت المال.
پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ همین قرار داد را عمل نمودند و آنها بر همین حالت بودند تا آنکه عمر بنخطاب وقتی به خلافت را رسید،اهل فدک را از فدک بیرون کرد و به شام فرستاد بعد از آنکه از مال بیتالمال نیم دیگر فدک را نیز خرید.
روایت دوم
وروي أنّ النبی صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ لمّا فتح خیبر أرسل علیّاً عَلَيْهِالسَّلَامُ إلی فدك
روایت شده است که زمانی که پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ خیبر را فتح کردند، علی عَلَيْهِالسَّلَامُ را فرستادند به فدک
فصالح أهلها معه بأن یکون نصف أراضی فدك لرسول اللَّه صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ مع الحوائط و الأبنیة العالیة الموجودة فیها
علی عَلَيْهِالسَّلَامُ با اهل فدک مصالحه کرد که نصفی از اراضی فدک مال آنها باشد و نیمی دیگر برای رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ به همراه باغات دیوار دار و بناهای بلند که داشتند.
فصالح عَلَيْهِالسَّلَامُ معهم علی هذا، فنزل جبرئیل
پس حضرت علی عَلَيْهِالسَّلَامُ مصالحه کردند، جبرئیل عَلَيْهِالسَّلَامُ نازل شد
بقوله تعالی: {فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّه[1]}
از قول خداوند: حقِّ خویشاوندان را به ایشان بدهید
فقال صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ: من ذا القربی و ما حقّه؟
حضرت گفتند: صاحب حق کیست و حقِ او چیست؟
قال جبرئیل: ذا القربی فاطمة، و حقّهاما کان لک من أراضی فدك و حوائطها
جبرئیل عَلَيْهِالسَّلَامُ گفت: صاحب حق، فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ است و حق ایشان، فدک است و باغات دیوار دار آن
فکتب علیهالسّلام بذلک صکّاً و وثیقة و جعلها لفاطمة علیهاالسّلام
پس حضرت سند نوشتند برای حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ و به ایشان واگذار کرد
و هذه الوثیقة هی التی أتت بها فاطمة علیهاالسّلام إلی أبیبکر حین غصب فدکاً بعد رسول اللَّه صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ، علی ما سیجیء تفصیله.
و این وثیقه همان بود که حضرت بعد غصب فدک توسط ابوبکر، آن را آوردند.
روایت سوم
و فی روایة اُخري: إنّه لمّا سمع أهل فدك أنّ المسلمین قد صنعوا ما صنعوا بأهل خیبر، بعثوا إلی رسول اللَّه صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ یسألونه أن یسیّرهم، و یخلّی عنهم فیخلّوا له أموالهم
و در روایت دیگری آمده است: زمانی که اهل فدک شنیدن که مسلمانان با اهل خیبر اینگونه برخورد کردند، یک رسول فرستادند پیش پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ و درخواست کردند که آنها را رها کند و آنها نیز اموالشان را به حضرت تقدیم نمایند
فقبل رسول اللَّه صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ ذلک منهم، ففعلوا کما فعلوا و تقبّلوا.
پس پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ قبول کرد.
روایت چهارم
و روي أیضاً أنّ أهل خیبر لمّا ضاق علیهم الخناق طلبوا من رسول اللَّه صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ الأمان
و در روایتی آمده است که وقتی عرصه بر اهل خیبر تنگ شد، از رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ امان خواستند
بأن یکون دماؤهم محقونة، ویترك لهم نساءهم و أولادهم، و یکون للنبی صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ أراضیهم و جمیع أموالهم إلّا ثیابهم علی أبدانهم، فصالح صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ علی ذلک معهم
و درخواست کردند که خون آنها محفوظ باشد، زنان و اولادشان هم برای خودشان باشند اما زمین و اموالشان به غیر از لباسهای تنشان برای پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ باشد. پس حضرت با اهل خیبر مصالحه کردند
و لمّا سمع أهل فدك ذلک سألوا النبی صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ أن یعامل معهم معاملتهم، ففعل صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ کذلک.
زمانی که اهل فدک این موضوع را شنیدند، آنها نیز از پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ درخواست کردند که با آنها نیز همین معامله نماید.
جهت اینکه این روایات فتح فدک را به تفصیل میخوانیم، برای آن است که امروزه بسیاری از روشنفکران که ادعای تشیع نیز دارند، سخنانی میگویند که هیچکدام اصالت ندارد.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1] الروم (30) آیه 38
ترجمه: پس حقّ خويشاوند را بده.

|