به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
در ضمن مجلس ششم جامع فدک
کیفیت ورود به بهشت
آقای وحید خراسانی در چند جمله، کیفیّت ورود حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ را به بهشت از منابع اهلتسنن بیان کردهاند. وقتی حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ وارد بهشت میشود:
عَلَيْهَا حُلَّةُ[1] الْكَرَامَةِ وَ قَدْ عُجِنَتْ بِمَاءِ الْحَيَوَانِ [2]
بر وجود ایشان لباس زیبای بزرگواری هست که بافته شده از آب زندگانی
چهار ویژگی ورود حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ به بهشت در منابع اهلتسنن
در کتب اهلتسنن چهار کلمه _ویژگی_ برای ورود حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ به بهشت آمده است:
ویژگی اول
عَلَى أَحْسَنِ صُورَةٍ
به بهترین صورت
هر چه که ما در آخرت میبینیم، تجسم اعمال دنیایی ما است. قرآن میفرماید:
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ [3]
حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ چه کار کردهاند که "عَلَى أَحْسَنِ صُورَةٍ" وارد بهشت میشوند؟
ویژگی دوم
وَ أَکْمَلِ هَيْبَة
و در بزرگترین هیبت و شخصیّت
یعنی شخصیّت حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ چشمگیر است.
ویژگی سوم
وَ أَتمِّ کَرَامَة
و کاملترین بزرگواری
یعنی وقتی حضرت وارد بهشت میشوند، از بزرگواری و کرامت چیزی کم ندارند؛ زیرا پارهی تَن پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ هستند[4] و تمام خصوصیّاتی که ایشان در هنگام ورود به بهشت دارند را باید حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ داشته باشند.
ویژگی چهارم
وَ أَوْفَرِ حَظّ
و فراوانترین بهرهها
یعنی ایشان در هنگام ورود به بهشت طبق نقل عایشه در کتب اهلتسنن بهترین و فراوانترین بهرهها را خواهند داشت.
دیدار پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ با حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ
آقای وحید خراسانی در کتاب حلقهی وصل رسالت و امامت میفرمایند: «این مطلب بیحساب نیست. در این امور باید فکر کرد که عایشه گفت: پیامبر _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ وقتی از سفر باز میگشت، اوّل کسی را که به دیدنش میرفت، فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ بود و هنگام رفتن به سفر هم، آخرین کسی که از او جدا میشد، فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ بود.[5] اینها معنی دارد. یعنی أعلم اولین و آخرین و ادقّ أنظار تمام انبیاء و مرسلین، در جدایی جسمانی، أقصر فواصل را مراعات میکرد که فاصلهی بین او و فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ در این سفر کمترین حدّ ممکن باشد، وضع این جور بود.»
یعنی اولین و بالاترین شخص در عالم هستی، میخواهد در قبل از سفر و بعد از مراجعت از سفر، کمترین فاصله را با حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ داشته باشند.
کیفیّت دیدار پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ با حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ
وقتی پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ به دیدار حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ میرفتند، دست، پیشانی و سینهی ایشان را میبوسیدند و وقتی علّت را سوال میکردند، حضرت میفرمود: «من بوی بهشت را از او استشمام میکنم.»
وقتی پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ وارد میشدند، مشاهده میکردند که حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ که شب تا به صبح را به عبادت پرداخته است، مشغول آسیاب کردن گندم یا جو است تا برای خانوادهاش نان بپزد لذا دستش را میبوسید. پیشانی حضرت را میبوسید چرا که پشت این پیشانی تفکّرات و اعتقادات است. سینهی ایشان را میبوسید زیرا که در قلب حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ به جز خدا نیست.
فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ پناه ائمه علیهمالسلام
قلب و نفس یک تعبیر است به دو اعتبار؛ در قرآن آمده است:
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ [6]
یا اینکه
وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ [7]
یعنی یک نفس مطمئنه داریم و یک نفس لوّامه و یک نفس امّاره؛ حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ مصداق نفس مطمئنه هستند. این آیهی
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً [8]
در مورد امام حسین عَلَيْهِالسَّلَامُ است[9] که تربیّت شده و فرزند حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ هستند. دقت داشته باشید! فرزند بیشتر، تربیت شدهی مادر است. حسنین علیهماالسلام در آغوش ایشان پرورش یافتهاند که در روایات آمده است:
قَوْلُ النَّبِيِّ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ ابْنَايَ هَذَانِ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا [10]
و در مورد حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ بیان شده است:
أُمِّ الْأَئِمَّةِ النُّقَبَاء[11]
مادر پیشوایان غیبدان
نقب به معنی غیب، پنهان در زیر زمین است. این واژهی "أُمِّ" دو تا معنای در طول هم دارد. یکی به معنای مادر و دیگری به معنای پناه است. یعنی امامان غیبدان پناه و آرامشش را با این مادر است. این همان مادری است که پیغمبر در قبل و بعد از هر سفری ابتدا به ملاقات او میرود و دست، پیشانی و سینهی او را میبوسد.
ابوبکر بی اطلاع از دین
آقای وحید خراسانی در قسمتی از این کتاب به بیاطلاعی ابوبکر نسبت به یکی از ضروریّات دین اشاره میکنند. کسی که اهلتسنن معتقدند از بزرگترین صحابهی پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ است. اما وقتی که آن حدیث را جعل کرد و گفت:
إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَث [12]
یعنی نمیدانست دختر از پدرش ارث میبرد. حتی بعدها در زمان خلاف عمر هم تنها چند نفر شاهد برای این حدیث وجود داشت که آنها نیز فقط از خود ابوبکر این مطلب را شنیده بودند![13] با اینکه تعداد زیادی صحابه در کنار پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ حضور داشتند و در رأس آنها امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ بوده است، اما هیچکدام این جمله را از حضرت نشنیدهاند.عبارات آقای وحید به این صورت است: «ابو بکر بن ابی قحافه همان است که در بیاطلاعی از دین و در بیسوادی از مذهب، به اندازهای جاهل بود که اتّفقت کلمة کل محدثٍ فقیهٍ نبیهٍ نقادٍ فی الرجال که این مرد بلد نبود و نمیدانست که آیا جدّه از ماترک میّت ارث میبرد یا نمیبرد؟ [14] این حدّ علم او در احکام شرع بود! منتهی حافظ ذهبی به بهانهی عذر خواهی میگوید: برای احتیاط نمیخواست احادیث جمع بشود![15] عذر بدتر از گناه این است.»
بیایید فرض را بر این بگیریم که ابوبکر واقعاً نمیدانست! وقتی حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ فرمودند که فدک هدیهی برای من است، چرا نپذیرفت؟ و چرا تصدیق کرد ایشان را؟! حضرت زهرایی _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ صدها بار از لسان پیامبر مبارک صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ شنیده بود:
فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي [16]
باز از ایشان شاهد خواست. علمای شیعه بحث کردهاند که با توجه به این جملهی پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ که فرمودند:
فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّه [17]
خود این شاهد خواستن از حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ، بزرگترین توهین به ایشان است. اینکه همهی صحابه بارها شنیده بودند که پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ بارها فرموده بودند:
هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَي [18]
فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ روح من است؛ جان من و میوهی دل من است.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1] به معنای زیور و آرایش است.
[2] قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تُحْشَرُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ وَ عَلَيْهَا حُلَّةُ الْكَرَامَةِ وَ قَدْ عُجِنَتْ بِمَاءِ الْحَيَوَانِ فَيَنْظُرُ إِلَيْهَا الْخَلَائِقُ فَيَتَعَجَّبُونَ مِنْهَا ثُمَّ تُكْسَى أَيْضاً مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ أَلْفَ حُلَّةٍ مَكْتُوبٌ عَلَى كُلِّ حُلَّةٍ بِخَطٍّ أَخْضَرَ أَدْخِلُوا اْبنَةَ مُحَمَّدٍ الْجَنَّةَ عَلَى أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ أَکْمَلِ هَيْبَة وَ أَتمِّ کَرَامَة وَ أَوْفَرِ حَظّ فَتُزَفُّ إلَی الْجَنَّةِ کَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ وَ یُوَکَّلُ بِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ جَارِيَةٍ.
ترجمه: رسول خدا صلّیاللَّهعلیهوآله فرمودند: «دخترم فاطمه _سلاماللهعلیها_ در حالی به صحرای قیامت وارد گردد که حلّه کرامت که به آب حیوان عجین شده در بر دارد، و تمام خلایق به آن نظر کنند و از آن تعجّب نمایند، سپس از آن حلّههای بهشتی، هزار حلّه بر او بپوشانند که بر هر یك با خطّ سبز نوشته شده است: دختر محمد _صلّیاللَّهعلیهوآله_ را به بهشت برید و او را با بهترین صورت و کاملترین هیبت و تمام ترین شکوه و بیشترین بهره داخل گردانید. هفتاد هزار کنیز دور تا دور او را فراگرفتهاند و او را همچون عروس به سوی بهشت بدرقه میکنند. به نقل از: ذخائر العقبی، احمد بن عبد الله الطبری، ص ٤٨؛ ینابیع المودة، القندوزی، ج ٢، ص ١و همچنین: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تُحْشَرُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ وَ عَلَيْهَا حُلَّةُ الْكَرَامَةِ وَ قَدْ عُجِنَتْ بِمَاءِ الْحَيَوَانِ فَيَنْظُرُ إِلَيْهَا الْخَلَائِقُ فَيَتَعَجَّبُونَ مِنْهَا ثُمَّ تُكْسَى أَيْضاً مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ أَلْفَ حُلَّةٍ مَكْتُوبٌ عَلَى كُلِّ حُلَّةٍ بِخَطٍّ أَخْضَرَ أَدْخِلُوا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْجَنَّةَ عَلَى أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ أَحْسَنِ كَرَامَةٍ وَ أَحْسَنِ مَنْظَرٍ فَتُزَفُّ إِلَى الْجَنَّةِ كَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ فَيُوَكَّلُ بِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ جَارِيَةٍ. و در منابع شیعه عیون أخبار الرضا عَلَيْهِالسَّلَامُ تألیف الشیخ الصدوق، ج ٢، ص ٣٣؛ دلائل الامامة، الطبری، ص ١٥٥؛ الدر النظیم، یوسف بن حاتم العاملی، ص ٤٦١؛ بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج ٤٣، ص ٢٢١ و در منابع دیگر اهلتسنن منابع اهل تسنن: مناقب علی بن أبی طالب عَلَيْهِالسَّلَامُ، ابن المغازلی، ص ٢٩٥؛ مقتل الحسین، الخوارزمی، ج ١، ص ٩٠؛ و با اختلاف کم در این منابع: تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ١٣، ص ٣٣٤؛ فرائد السمطین الجوینی،ج٢، ص٦٤
[3] الزلزلة (99) آیات 7و 8
ترجمه: پس هر كه هم وزن ذرّه اى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد. * و هر كه هم وزن ذرّه اى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد.
[4] عن ابن عباس، في حدیث طویل، قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله «....وَ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ وَ هِيَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّة...»
ترجمه: و اما دخترم فاطمه پس او سرور زنان جهانیان است از اولین و آخرین و اوست پارهای از وجود من و نور دیده و میوهی دل من و فاطمه روح من است که در میان دو پهلویم جای دارد و او حوراء انسیه است. به نقل از: الامالی، الشیخ الصدوق، ص ١٧٥؛ الفضائل، شاذان بن جبرئیل، ص ٩؛ بشارة المصطفی؛ عماد الدین الطبری، ص ٣٠٦؛ روض الجنان و روح الجنان في تفسیر القرآن، الشیخ أبو الفتوح الرازی، ج ٤، ص ٣١٨؛ بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج ٢٨، ص ٣٨ و ج ٤٣، ص ١٧٢
[5] عَنْ ثَوْبَانَ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ قَالَ:«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا سَافَرَ آخِرُ عَهْدِهِ بِإِنْسَانٍ مِنْ أَهْلِهِ فَاطِمَةُ وَ أَوَّلُ مَنْ يَدْخَلُ عَلَيْهِ إِذَا قَدِمَ فَاطِمَةُ سلاماللهعلیها....»
ترجمه: از ثوبان آزاد شدهی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله روایت میکند که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هرگاه عازم سفر میشد با آخرین کسی که خداحافظی میکرد، حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود و هرگاه از سفر باز میگشت با اولین کسی که دیدار مینمود، حضرت بود. به نقل از منابع شیعی: کشف الغمة، الإربلی، ج ٢، ص ٧٨؛ بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج ٤٣، ص ٨٩ و منابع اهلتسنن: مسند احمد، احمد بن حنبل، ج ٥، ص ٢٧٥؛ سنن أبی داود، ابن الأشعث السجستانی، ج ٢، ص ٢٩١؛ تفسیر الثعلبی، الثعلبی، ج ٩، ص ١٤؛ السنن الکبری، البیهقی، ج ١، ص ٢٦؛ تفسیر الثعالبی، الثعالبی، ج ٥، ص ٢٢١؛ الدر المنثور، جلال الدین السیوطی، ج ٦، ص ٤٣؛ ینابیع المودة لذوی القربی، القندوزی، ج ٢، ص 140 و همچنین از امیرالمؤمنان علی عَلَيْهِالسَّلَامُ نقل است: «کان رسول الله إذا خرج کان آخر عهده بفاطمة وإذا رجع کان أول عهده بفاطمة» تنبیه الغافلین عن فضائل الطالبین، المحسن إبن کرامة، ص ٤١ و به همین مضمون در منابع اهل تسنن: الآحاد و المثانی، الضحاک، ج ٥، ص ٣٥٩؛ صحیح ابن حبان، ج ٢، ص ٤٧٠؛ مقتل الحسین، الخوارزمی، ج ١، ص ٩٦؛ نظم درر السمطین، الزرندی، ص ١٧٧؛ موارد الظمآن، الهیثمی، ج ٨، ص ٢٣١ و ص 233
[6] الفجر (89) آیه 27
ترجمه: اى نفس مطمئنّه!
[7] القیامة (75) آیه 2
ترجمه: و [باز] نه! سوگند به وِجدان سرزنشگر
[8] الفجر (89) آیات 27 و 28
ترجمه: اى نفس مطمئنّه * خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد.
[9] وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ صَنْدَلٍ عَنِ ابْنِ فَرْقَدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِالسَّلَامُ اقْرَءُوا سُورَةَ الْفَجْرِ فِي فَرَائِضِكُمْ وَ نَوَافِلِكُمْ فَإِنَّهَا سُورَةُ الْحُسَيْنِ وَ ارْغَبُوا فِيهَا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو أُسَامَةَ وَ كَانَ حَاضِرَ الْمَجْلِسِ كَيْفَ صَارَتْ هَذِهِ السُّورَةُ لِلْحُسَيْنِ ع خَاصَّةً فَقَالَ أَ لَا تَسْمَعُ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي إِنَّمَا يَعْنِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا فَهُوَ ذُو النَّفْسِ الْمُطْمَئِنَّةِ الرَّاضِيَةِ الْمَرْضِيَّةِ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ الرضوان [هُمُ الرَّاضُونَ] عَنِ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ رَاضٍ عَنْهُمْ وَ هَذِهِ السُّورَةُ فِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِالسَّلَامُ وَ شِيعَتِهِ وَ شِيعةِ آلِ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً فَمَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ الْفَجْرِ كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِالسَّلَامُ فِي دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج24، ص: 93
[10] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج21، ص: 279
[11] زاد المعاد - مفتاح الجنان، ص: 400
[12] «فأما ما رواه البخاري و مسلم في الصحيحين (صحيح البخاريّ 2: 186، و مسلم 3: 1380 مع اختلاف في لفظ الحديث) من كيفية المبايعة لأبي بكر بهذا اللفظ الذي أورده عليك و الإسناد إلى عائشة أن فاطمة و العباس أتيا أبابكر يلتمسان ميراثهما من النبي _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ و هما حينئذ يطلبان أرضه من فدك و سهمه من خيبر فقال لهما أبو بكر إني سمعت رسول الله _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ يقول إنا معشر الأنبياء لا نورث ما تركناه صدقة....» شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج6، ص: 46.
[13] ابن ابى الحدید مى نویسد: پس از درگذشت پیامبر _صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ_، ابوبکر در نقل این حدیث متفرد بود و احدى جز او این حدیث را نقل نکرد. فقط گاهى گفته مىشود که مالک بن اوس نیز حدیث یاد شده را نقل کرده است. آرى , برخى از مهاجران در دوران خلافت عمر به صحت آن گواهى دادهاند؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج16، ص: 227
[14] عَنْ قَبِيصَةَ بْنِ ذُوَيْبٍ قَالَ: جَاءَتِ الْجَدَّةُ إِلَى أَبِي بَكْر فَسَألته مِیرَاثَهَا فَقَالَ مَا لَكِ فِي کِتَابِ الله شَیْئ وَ مَا عَلِمْتُ لَكِ فِي سُنَّةِ رَسُو ل الله صَلَّی الله عَلَیْهِ {وآله} وَ سَلَّم فَارْجِعِي حَتَّی اسأل الناس فأسال الناسَ فقالَ الْمُغِیرَةُ بنُ شُعْبَةَ إنَّ رَسُولَ الله صَلَّی الله عَلَیْهِ {وآله} و سلم أعطاها السُّدس فقال هَل مَعَك غَیْرُك؟ فَقَام مُحَمَّدُ بنُ مَسْلَمَةَ نْصَارِيُّ فقَالَ مِثْلَ مَا قَال الْمُغِیرَةُ بنُ شُعْبَة فانَّفذه لها ابوبکرٍ»
ترجمه: از قبیصه پسر ذؤیب نقل شده که گفت: جدّهای به نزد ابوبکر آمد و دربارهی بهرهی خویش از ارث نوهاش پرسید، ابوبکر به وی گفت: در کتاب خداوند، بهرهای برای ارث فرزند فرزندت نهاده نشده و نمیدانم در سنت رسول الله _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ بهره ای برای تو نهاده شده از ارث یا نه! اینک برگرد تا از مردم بپرسم! سپس از مردم سوال کرد. پس مغیر پسر شعبه گفت: من نزد پیغمبر _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ بودم که همانا ایشان شش یکم از ارث را به مادر بزرگ داد، ابوبکرگفت: آیا در این گزارش کسی را برای گواهی داری؟ پس محمد پسر مسلمۀ انصاری برخاست و مثل همان چیزی را که مغیره گفته بود بر زبان آورد و ابوبکر آن دستور را به کار بست. منابع اهل تسنن: المصنف، ابن أبی شیبة، ج ٧، ص ٣٦٣؛ العلل، أحمد بن حنبل، ج ١، ص ٢٤؛ سنن ابن ماجة، القزوینی، ج ٢، ص ٩١٠؛ سنن أبی داود، السجستانی، ج ٢، ص ٥؛ سنن الترمذی، الترمذی، ج ٣ ص ٢٨٤ (قال الترمذی: هذا حدیث حسن صحیح)؛ السنن الکبری، النسائی، ج ٤، ص ٧٣؛ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج ١٣، ص ٣٩١؛ المعجم الکبیر، الطبرانی، ج ١٩، ص ٢٢٩؛ المستدرک، الحاکم النیشابوری، ج ٤، ص ٣٣٨ (قال الحاکم: هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه)؛ السنن الکبری، البیهقی، ج ٦، ص ٢٣٤؛ الریاض النضرة، المحب الطبری، ج ١، ص ١٩٩ (قال الطبری: خرجه أحمد و أبو داود الترمذي و صححه ابن ماجة)؛ تهذیب الکمال، المزی، ج ١٩، ص ٣٣٩؛ الدر المنثور، السیوطی، ج ٢، ص ١٢٧؛ نیل الأوطار، الشوکانی، ج ٦، ص 175
[15] ذهبی پس از نقل روایت قبلی که حاکی از عدم آگاهی ابوبکر نسبت به ارث جده بود، مینویسد: «و من مراسیل ابن أبي ملیکة ان الصدیق جمع الناس بعد وفاة نبیهم فقال إنکم تحدثون عن رسول الله صلیاللهعلیهو{آله}سلم أحادیث تختلفون فیها والناس بعدکم أشد اختلافا فلا تحدثوا عن رسول الله شیئا فمن سألکم فقولوا بیننا وبینکم کتاب الله فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه. فهذا المرسل یدلك ان مراد الصدیق التثبت في الاخبار والتحري لا سد باب الروایة، ألا تراه لما نزل به أمر الجدة و لم یجده في الکتاب کیف سأل عنه في السنة فلما أخبره الثقة ما اکتفی حتی استظهر بثقة آخر و لم یقل حسبنا کتاب الله کما تقوله الخوارج.» تذکرة الحفاظ، الذهبی، ج ١، ص ٢
[16] مناقب الإمام أمیر المؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ محمد بن سلیمان الکوفی، ج ٢، ص ٢١١؛ شرح الأخبار، القاضي النعمان المغربی، ج ٣، ص ٣٠؛ الأمالی، الشیخ الصدوق، ص ٥٧٥؛ علل الشرائع، الشیخ الصدوق،؛ ج ١، ص ١٨٦؛ کفایة الأثر، الخزاز القمی، ص ٦٥؛ دلائل الامامة، محمد بن جریر الطبری، ص ١٣٥ الأمالی، الشیخ المفید، ص ٢٦٠؛ الأمالی، الشیخ الطوسی، ص ٢٤؛ روضة الواعظین، الفتال. النیشابوری، ص ١٥٠؛ مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج ٣، ص ١١٢
[17] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج43، ص: 171 و دلائل الإمامة (ط - الحديثة)، ص: 135
[18] عن ابن عباس، في حدیث طویل، قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله «....وَ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ وَ هِيَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّة...»
ترجمه: و اما دخترم فاطمه پس او سرور زنان جهانیان است از اولین و آخرین و اوست پارهای از وجود من و نور دیده و میوهی دل من و فاطمه روح من است که در میان دو پهلویم جای دارد و او حوراء انسیه است. به نقل از: الامالی، الشیخ الصدوق، ص ١٧٥؛ الفضائل، شاذان بن جبرئیل، ص ٩؛ بشارة المصطفی؛ عماد الدین الطبری، ص ٣٠٦؛ روض الجنان و روح الجنان في تفسیر القرآن، الشیخ أبو الفتوح الرازی، ج ٤، ص ٣١٨؛ بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج ٢٨، ص ٣٨ و ج ٤٣، ص ١٧٢

|