به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
در ضمن مجلس هفتم جامع فدک
ابوبکر، حضرت صدیقهی کبری عَلَيْهِاالسَّلَامُ را تصدیق ننمود
آقای وحید خراسانی در کتاب حلقهی وصل رسالت و امامت به موضوع شاهد خواستن ابوبکر از حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ اشاره میکنند و میفرمایند: «چنین جاهلی که حکم خدا را در ارث جدّه بلد نیست، از کسی سؤال میکند که آن شخص افسق فساق و افجر فجار است.[1] به قول او اعتنا میکند و فتوا میدهد.»
ایشان میخواهند بفرمایند: از دو حال خارج نیست! یا ابوبکر میدانست که حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ ارث میبرد و عمداً مخالفت میکرد و یا اینکه به عنوان مدعی جاینشینی پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ، از حکم ارث جدّه در اسلام اطلاع نداشت.
«اما فاطمهی زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ وقتی آمد و گفت: فدک را که حق من است از من منع نکن، او را تصدیق نکرد. از کسی شاهد خوسات که از دخترش عایشه شنیده که عایشه گفت: {ما رَأيْتُ أحَداً [2]} یعنی ندیدم احدی را {أصْدَقَ لَهْجَةً} راستگو تر از فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ إلا پدرش خاتم النبیین صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ. ابوبکر از عایشه این کلمه را شنید، اما فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ را تصدیق نکرد، ولی مرد فاسق فاجر را تصدیق کرد.»
رنجهای حضرت فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ
از محدّثین عامه[3] نقل شده است که ذیل آیهی
وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ [4]
گفتهاند: پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ را خواست و فدک را به او اعطا کرد و فدک به ایشان منتقل شد.[5] پس حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ آمدن و فدک را از ابوبکر مطالبه کردند. بعد آقای وحید خراسانی اینگونه ادامه میدهند: «شخصیّتی که میدانست اولین نفر خواهد بود که به پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ ملحق میشود و وضع زندگیاش آن جور بود، چنین کسی برای نان خودش غصّه نمیخورد. برای گرسنگی بچهاش رنج نمیدید. کسی که قرآن به او گفته است:
إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً [6]
وقتی که سه روز گرسنگی میکشد، نان از بچهاش میبرد و از خودش قطع میکند و به یتیم و مسکین و اسیر میدهد، دنبال مال دنیا نمیدود. این بشر دنبال فدک نبود. دنبال این بود که اگر امروز حقِّ دختر خاتم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ از بین برود برود، فردا با حقِّ امت چه خواهد شد! درد او این بود. رنج او این بود که اگر امروز کسی به جای پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ بنشیند که مسألهی ارث را بلد نیست، فردا عمر بن الخطاب که به حکم صحیح بخاری و صحیح مسلم[7] حکم تیمّم را بلد نیست به جای کسی که خاتم تمام انبیا و مرسلین است مینشیند. اگر اینان نشستند، فردا ولید بن عبدالملک خواهد نشست. بعد هارون خواهد نشست، مأمون خواهد نشست و نتیجهی بعثت تمام انبیا باطل خواهد شد.»
رنج پنهان
آقا وحید در ذیل تیتر "رنج پنهان" میفرمایند: «فاطمهی زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ این بود. دردش و رنجش این بود. آنچه که او را کوبید و شکست و کشت این بود که نتوانست درد را بگوید. نتوانست مصیبت را ابراز کند. من نمیگویم، ابن قتیبه میگوید: به ابوبکر و عمر گفت: از پدرم شنیدید که رضای فاطمه، رضای من است. غضب فاطمه، غضب من است؟ گفتند: بله شنیدیم. گفت: به خدا قسم با شما سخن نخواهم گفت تا وقتی پدرم را ببینم.[8]»
وقتی که ابوبکر و عمر به عیادت حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ آمدند، سلام کردند و ایشان جواب سلام آنها را نداند و روی خویش را برگرداند.[9] تا در تاریخ بماند که حضرت با غضب بر عمر و ابوبکر به شهادت رسیدند. آقای وحید در ادامه میفرمایند: «وقتی هم که خواست جان بدهد، عهد کرد و گفت: یاعلی! احدی را اعلام نکن.[10] بخاری در صحیح خود نوشت که فاطمهی زهرا _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ غضب نمود و شش ماه بعد از پیغبر زندگی کرده و دیگر با ابوبکر حرف نزد.[11] و دُفِنَتْ لَيْلاً [12]»
بعد ایشان روی این جمله بیشتر بحث میکنند که چرا حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ که تنها دختر پیامبر جهان اسلام هستند، شبانه دفن شدند؟ بعد میفرمایند: «اگر یک کنیزی در اسلام بمیرد، مسلمانان باید اعلان کنند و جمع شوند و او را تشییع جنازه کنند. دختر پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ از دنیا رفت، چه کسی تشییع جنازهاش کرد.»
یعنی چه اتفاقی افتاده است که تنها دختر پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ اصرار کند که شبانه دفن شوند و به کسی هم اعلام ننمایند؟ به امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ هم عرض کرد: علی جان! اگر برای شما سخت است که مرا شبانه غسل، کفن و به خاک بسپاری، به شخص دیگری وصیّت نمایم. یعنی حضرت تأکید داشتند که از وصیّتشان نمیگذرند. باید توجه داشت که این اتفاقات نهایتاً ششماه بعد از وفات پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ بوده است و این اوج مظلومیّت است.
آقای وحید خراسانی در عنوانی دیگر به نقل یک داستان از میرزای شیرازی که یکی از بزرگترین مراجع تقلید و صاحب فتوای تحریم تنباکو بودهاند، میپردازد.
ادای حقّ مصیّبت
ایشان اینگونه میفرمایند: «مرحوم میرزای شیرازی _أعلی الله مقامه_ یا در منزل خودش، یا در منزل مرحوم حاج شیخ حسنعلی تهرانی بود _تردید از ماست_ مرحوم تهرانی که از اعاظم تلامذهی میرزا بود، در آن مجلس این مقتل را خواند که {دَخَلَت زَيْنب عَلَی إبن زياد[13]} میرزا از شنیدن این جمله بیتاب شد. مرحوم حاج شیخ خواست جملهی دوم را بخواند، میرزا داد زد که بگذار حقّ این جمله ادا بشود! خلاصه در مجلس میرزای شیرازی، مجلس به جملهی {دَخَلَت زَيْنب عَلَی إبن زياد} منقضی شد. درجهی فکر و فهم وقتی ارتقاء پیدا کرد، تلقّی مطالب عوض میشود.»
یعنی ما باید در مصائب اهلبیت علیهمالسلام دقّت نماییم! یکی از دقّتها این است که همهی ما شنیدهایم:
دُفِنَتْ فَاطِمَةُ لَيْلاً [14]
که مورد اتفاق علمای عامه و خاصّه است. چرا فاطمهی زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ شبانه دفن شدند؟ چرا تنها یادگار پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ در شب دفن شده است با این همه اصراری که دین برای تشییع جنازهی مؤمنین کرده است؟ فاطمهی زهرایی عَلَيْهِاالسَّلَامُ که پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ این همه سفارشات کردند و فرمودهاند:
وَ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ وَ هِيَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّة [15]
چرا باید ایشان شبانه دفن شوند؟ آقای وحید هم گفتهاند: «مطلب چه بود که فاطمهی زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ در وقت وصیّت به امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ عرض کرد: اگر شما از انجام این وصیت معذورید، این کار را به دیگری وابگذارم. وصیت این است که غسل من باید در شب باشد و کفن من هم در شب باشد و دفن من هم در شب باشد و به احدی هم اعلام نشود. خلاصهی کلام این است که اگر این وصیّت بر شما تحمیل است، مطلب قابل گذشت نیست. من این وصیّت را به دیگری وا میگذارم.»
محوریّت حضرت فاطمهی زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ
آقای وحید در مورد محوریّت حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ در درخواست از خداوند اینگونه میفرمایند: «ما این مطالب را نمیفهمیم، مگر وقتی بفهمیم که امام عَلَيْهِالسَّلَامُ وقتی دستور میدهد که اگر خواستی استخاره کنی، بگو: {اَللّهُمَّ إنِّی اَسْألُکَ بِفاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها[16]} این چنین بگو، بعد استخاره کن.»
یکی از مطالبی که میرساند حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ محور هستند، آیهی مباهله است:
فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ [17]
این خیلی مهم است که وقتی نصارای نجران به پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ پیشنهاد مباهله دادند، دیدند که پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ تشریف آوردند در حالی حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ پشت سر ایشان، حسنین علیهاالسلام در دو طرف حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ و امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ نیز در پشت سر حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ قرار دارند. که آقای وحید میفرماید: «در خود این مرکز هم سِرّی است. {بِفاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها}. قضیهی رفتن به معراجِ عجائب و از آن درخت میوه خوردن و از آن میوه نطفه درست شدن، برای این نیست که یک زن به وجود بیاید، بلکه برای این است که خزینهی سرّ الله موجود بشود.»
بالاتر از حدِّ درک
ایشان در کتاب حلقهی وصل رسالت و امامت میفرماید: «چه حقیّقتی بوده؟ ما به قدر عقلمان حرف میزنیم، نه به قدر معقول. بین درک ما و آن مُدرَک فرق است، حدّ درک بیشتر از این نیست. یعنی ما از این بیشتر نمیفهمیم که جسمی بوده است آن چنان تسویه شده، پس این چنین روحی به آن جسم و بدن تعلق گرفته. اما روح چه بود و چه تعلّقی از چه نفسی به چه بدنی بوده؟ این برای ما قابل درک نیست.»
یعنی به اندازهای که میفهمیم حرف میزنیم و نه به اندازهی معقول که حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ میباشد.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1] منظور ایشان مغیرةبن شعبة لعنتاللهعلیه میباشد.
[2] عن عائشة قالت: ما رأيت أحدا كان أصدق لهجة من فاطمة إلا أن يكون الذي ولدها؛
ترجمه: عایشه دربارهی فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ میگفت: کسی را راستگوتر از فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ ندیدم مگر پدرش. به نقل از الاستیعاب، ابن عبد البر، ج4 ص ١٨٩٦؛ مقتل الحسین، الخوارزمی، ج ١، ص ٩٦؛ ذخائر العقبی، احمد بن عبد الله الطبری، ص ٤ الجوهرة في نسب الإمام علی وآله، البری، ص ١٦؛ سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ٢، ص ١٣١
[3] منظور اهلتسنن هستند.
[4] الإسراء (17) آیه 26
ترجمه: و حق خويشاوند را به او بده.
[5] عن أبي سعید قال: «لمّا نزلت هذه الآیة {وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ} دعا النبي صلّی الله علیه{وآله} وسلم فاطمة و أعطاها فدك.» به همین مضمون در منابع اهل تسنن: مسند ابی یعلی، ابویعلی الموصلی، ج ٢، ص ٣٣٤؛ الکامل، الجرجانی، ج ٥، ص ١٩٠؛ مناقب علی بن ابی طالب، ابن مردویه، ص ١٩٦؛ شواد التنزیل، الحاکم الحسکانی، ج ١، ص ٤٣٨؛ مقتل الحسین، الخوارزمی، ج ١، ص ١١٣؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ١٦، ص ٢٦٨؛ کنزل العمال، المتقی الهندی، ج ٣، ص ٧٦٧؛ تفسیر الجلالین، السیوطی، ص ٥١٢؛ لباب
النقول، السیوطی، ص ١٢٣؛ ینابیع المودة، القندوزی، ج ١، ص ٣٥٩ و همچنین در کتب روایی و تفسیری شیعه نیز این مطلب بیان شده: مناقب الامام امیرالمؤمنین محمد بن سلیمان الکوفی، ج ١، ص ١٥٩ و ج ٢، ص ٢٠٢؛ تفسیر الفرات، فرات بن ابراهیم الکوفی، ص ٢٣٩؛ تفسیر العیاشی، العیاشی، ج ٢، ص ٢٨٧؛ تفسیر القمی، علی بن ابراهیم القمی، ج ٢، ص ١٧ الکافی، الکلینی، ج ١، ص ٥٤٣؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان المغربی، ج ٣، ص ٢٧؛ الامالی، الشیخ؛ الصدوق، ص ٦١٩؛ المسترشد، الطبری، ص٥٠١؛تفسیر القرآن المجید، الشیخ المفید، ص ٣٢٦ التبیان فی التفسیر القرآن، الشیخ الطوسی،ج ٦،ص ٤٦٨؛
[6] الإنسان (76) آیه 9
ترجمه: ما برای خوشنودی خداست که به شما میخورانیم و پاداش و سپاس از شما نمیخواهیم.
[7] عبارت صحیح مسلم چنین است: «إِنَّ رَجُلًا أَتَى عُمَرَ فَقَالَ إِنِّي أَجْنَبْتُ فَلَمْ أَجِدْ مَاءً فَقَالَ لَا تُصَلِّ فَقَالَ عَمَّارٌ أَ مَا تَذْكُرُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ أَنَا وَ أَنْتَ فِي سَرِيَّةٍ فَأَجْنَبْنَا فَلَمْ نَجِدْ مَاءً فَأَمَّا أَنْتَ فَلَمْ تُصَلِّ وَ أَمَّا أَنَا فَتَمَعَّكْتُ فِي التُّرَابِ وَ صَلَّيْتُ فَقَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّمَا كَانَ يَكْفِيكَ أَنْ تَضْرِبَ بِيَدَيْكَ الْأَرْضَ ثُمَّ تَنْفُخَ ثُمَّ تَمْسَحَ بِهِمَا وَجْهَكَ وَ كَفَّيْكَ فَقَالَ عُمَرُ اتَّقِ اللَّهَ يَا عَمَّارُ قَالَ إِنْ شِئْتَ لَمْ أُحَدِّثْ بِه.»
ترجمه: مردی نزد عمر آمد و گفت: من جُنُب می شوم و آب نمییابم، چه باید کرد؟ عمر پاسخ داد: «نماز نخوان». عمّار گفت: ای عمر به یاد میآوری که من و تو با هم در جنگی شرکت داشتیم و جنب شدیم و آب نیافتیم. تو نماز نخواندی ولی من خود را به خاک مالیدم و نماز گزاردم. چون نزد پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ آمدیم، ایشان فرمودند: کافی است دو دستتان را بر زمین بزنید با آنها صورت و دست خود را مسح کنید. عمر گفت: ای عمّار از خدا بترس! عمّار گفت: اگر میخواهی این مطلب را بیان نکنم. به نقل از صحیح مسلم، ج ١، ص ١٩٣؛ و عبارت صحیح بخاری چنین است: قال حدثنا الحکم عن ذر عن سعید بن عبد الرحمن بن أبزي عن أبیه قال جاء رجل إلی عمر بن الخطاب فقال: إني أجنبت فلم أصب الماء. فقال عمار بن یاسر: لعمر بن الخطاب اما تذکر انا کنا في سفر انا وأنت فاما أنت فلم تصل واما انا فتمعکت فصلیت فذکرت ذلك للنبي صلی الله علیه وسلم فقال النبي صلی الله علیه وسلم إنما کان یکفیك هکذا فضرب النبي صلی الله علیه وسلم بکفیه الأرض ونفخ فیهما ثم مسح بهما وجهه وکفیه؛ / صحیح البخاری، ج ١، ص ٨٧؛ علامه امینی در الغدیر (ج ٦، ص ٨٤ ) در ذیل کلام بخاری مینویسد: هذا الحدیث أخرجه البخاري في صحیحه، ج ١، ص ٤٥، في باب المتیمم هل ینفخ فیهما، وفي أبواب بعده غیر أنه « أما أنا فلم أکن لأصلي » : أو « لاتصل » راقه أن یحرفه صونا لمقام الخلیفة فحذف منه جواب عمر ذاهلا عن أن کلام عمار عندئذ لا یرتبط بشیء، ولعل هذا عند البخاري أخف وطئة من إخراج الحدیث علی ما هو علیه. بلد نبودن مسأله تیمم در دیگر منابع اهل تسنن نیز آمده است، از جمله: المصنف، عبدالرزاق؛ الصنعانی، ج ١، ص ٢٣٨ و ص ٢٣٩؛ مسند أبی داود الطیالسی، سلیمان بن داود الطیالسی، ص ٨٩، مسند احمد، احمد بن حنبل، ج ٤، ص ٢٦٥ و ص ٣١٩؛ سنن ابن ماجة، محمد بن یزید القزوینی، ج ١ص ١٨٨؛ سنن النسائی، النسائی، ج ١، ص ١٦٦؛ مسند أبی یعلی، أبو یعلی، ج ٣، ص ١٨٣؛ صحیح ابنخزیمة، ابن خزیمة، ج ١، ص ١٣٥؛ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج ٤، ص ١٣٣؛ تذکرة الحفاظ، الذهبی، ج ٣، ص ٩٥١ (قال الذهبی: أخرجه الشیخان من وجوه عن شعبة هکذا) و ج ٩، ص ٢٦٥ ( قالالذهبی: متفق علیه من حدیث غندر والقطان عن شعبة) و ج ١٣، ص ٥٠٠؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج ١، ص ٥١٧؛ نصب الرایة، الزیلعی، ج ١، ص ٢٢٦؛ کنز العمال، المتقی الهندی، ج ٩، ص ٥٨٨
[8] ابن قتیبه میگوید: فَقَالَتْ: «نَشَدْتُكُمَا بِاللَّهِ أَ لَمْ تَسْمَعَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ يَقُولُ رِضَا فَاطِمَةَ مِنْ رِضَايَ وَ سَخَطُ فَاطِمَةَ مِنْ سَخَطِي وَ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَرْضَى فَاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضَانِي وَ مَنْ أَسْخَطَ فَاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنِي قَالا نَعَمْ سَمِعْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ قَالَتْ فَإِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ أَنَّكُمَا أَسْخَطْتُمَانِي وَ مَا أَرْضَيْتُمَانِي وَ لَئِنْ لَقِيتُ النَّبِيَّ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ لَأَشْكُوَنَّكُمَا إِلَيْه..... َ وَ هِيَ تَقُولُ وَ اللَّهِ لَأَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَيْكَ فِي كُلِّ صَلَاةٍ أُصَلِّيهَا.»
ترجمه: فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ به ابو بکر و عمر گفت: آیا اگر رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ حدیثی فرموده باشد و شما آن را شنیده باشید، حاضرید شهادت دهید که ما آن را شنیدهایم، گفتند: بله شهادت میدهیم فرمود: من شما را به خدا سوگند میدهم آیا نشنیدهاید که رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ فرمود: رضای فاطمه، رضای من است و غضب فاطمه غضب من است هر کس فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که او را راضی کند مرا راضی کرده و هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده؟ گفتند: بله، از رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ این را شنیدیم، فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ سپس فرمود: خدا و ملائکه را شاهد و گواه میگیرم که شما دو نفر (ابو بکر و عمر) مرا به غضب آوردید و رضایت مرا فراهم ننمودید، اگر پیغمبر را ملاقات کنم از شما شکایت خواهم کرد... و فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ مرتب میفرمود: به خدا سوگند در هر نمازی که میخوانم تو را نفرین میکنم. به نقل از الامامة و السیاسة، ابن قتیبه، ج ١، ص ٢٠
[9] علامهی مجلسی در بحارالأنوار شریف اینگونه آورده است: أَقُولُ رَوَى أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ قُتَيْبَةَ مِنْ أَعَاظِمِ عُلَمَاءِ الْمُخَالِفِينَ وَ مُؤَرِّخُهُم فِي تَارِيخِهِ الْمَشْهُورِ عَنْ أَبِي عُفَيْرٍ عَنْ أَبِي عَوْنٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَنْصَارِيِّ قِصَّةَ السَّقِيفَةِ بِطُولِهَا نَحْواً مِمَّا رَوَاهُ ابْنُ أَبِي الْحَدِيدِ مِنْ كِتَابِ السَّقِيفَة: «...... فَاسْتَأْذَنَا عَلَى فَاطِمَةَ فَلَمْ تَأْذَنْ لَهُمَا فَأَتَيَا عَلِيّاً فَكَلَّمَاهُ فَأَدْخَلَهُمَا عَلَيْهَا فَلَمَّا قَعَدَا عِنْدَهَا حَوَّلَتْ وَجْهَهَا إِلَى الْحَائِطِ فَسَلَّمَا عَلَيْهَا فَلَمْ تَرُدَّ عَلَيْهِمَا السَّلَام....» بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج28، ص: 354
[10] عبارت "وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً" در وصیّتنامهی شفاهی حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ به امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ و همچنین در وصیّتی که به صورت مکتوب بالای سر آن حضرت بوده، آمده است:
وصیّتنامه شفاهی: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِالسَّلَامُ قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ رَأَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهِاالسَّلَامُ رُؤْيَا طَوِيلَةً بَشَّرَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ بِاللُّحُوقِ بِهِ وَ أَرَاهَا مَنْزِلَهَا فَلَمَّا انْتَبَهَتْ قَالَتْ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِالسَّلَامُ إِذَا تُوُفِّيتُ لَا تُعْلِمْ أَحَداً إِلَّا أُمَّ سَلَمَةَ وَ أُمَّ أَيْمَنَ وَ فِضَّةَ وَ مِنَ الرِّجَالِ ابْنَيَّ وَ الْعَبَّاسَ وَ سَلْمَانَ وَ عَمَّاراً وَ الْمِقْدَادَ وَ أَبَا ذَرٍّ وَ حُذَيْفَةَ وَ قَالَتْ إِنِّي أَحْلَلْتُكَ أَنْ تَرَانِي بَعْدَ مَوْتِي فَكُنْ مِنَ النِّسْوَةِ فِيمَنْ يُغَسِّلُنِي وَ لَا تَدْفِنِّي إِلَّا لَيْلًا وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً قَبْرِي؛ / بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج ٧٨، ص ٣١٠. و با اختلاف: دلائل الامامة، محمد بن جریر الطبری، ص ١٣٣؛ بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج ٤٣، ص ٢٠
وصیّتنامه کتبی: عَنِ ابْنِ عَبَّاس.........فَكَشَفَ عَلِيٌّ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِرُقْعَةٍ عِنْدَ رَأْسِهَا فَنَظَرَ فِيهَا فَإِذَا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ أَوْصَتْ وَ هِيَ تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ يَا عَلِيُّ أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِيَ اللَّهُ مِنْكَ لِأَكُونَ لَكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ أَنْتَ أَوْلَى بِي مِنْ غَيْرِي حَنِّطْنِي وَ غَسِّلْنِي وَ كَفِّنِّي بِاللَّيْلِ وَ صَلِّ عَلَيَّ وَ ادْفِنِّي بِاللَّيْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِيَ السَّلَامَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة.
ترجمه: آنگاه حضرت علی بن ابی طالب عَلَيْهِالسَّلَامُ صورت مبارک فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ را باز کرد رقعهای نزد سر آن بانوی معظّمه یافت که در آن نوشته بود: بسم الله الرّحمن الرّحیم، این وصیّتی است که فاطمه دختر پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ خدا کرده است: فاطمه شهادت میدهد که خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد، حضرت محمّد صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ بنده و پیامبر خدا میباشد. بهشت بر حق و دوزخ بر حق است، قیامت خواهد آمد و شکّی در آن نخواهد بود، خداوند کلیه افرادی را که در قبرها مدفونند بر خواهد انگیخت. یا علی! من فاطمه دختر حضرت محمّد صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ میباشم. خدا مرا در دنیا و آخرت برای تو تزویج نمود. یا علی! تو از دیگران برای (غسل و کفن) من مقدّم هستی، مرا حنوط کن، و غسل بده، و شبانه مرا دفن کن، و شبانه بر بدنم نماز بگزار، و شبانه مرا به خاک بسپار، و احدی را آگاه ننمای، و من تو را به خداوند می سپارم، و سلام مرا تا قیامت به فرزندانم برسان!
به نقل از منابع شیعی: المنتخب، فخر الدین الطریحی، ص 114 و بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج ٤٣، ص ٢١٤ و منبع اهل تسنن: مقتل الحسین، الخوارزمی، ج ١، ص ١٣١
[11] صحیح البخاری، البخاری، ج ٥، ص 82
[12] {أَنَّ فَاطِمَةَ دُفِنَتْ لَيْلا}؛ مناقب الإمام أمیر المؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ، محمد بن سلیمان الکوفی، ج ٢، ص ١٩٥؛ مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج ٣، ص ١٣٧؛ کشف الغمة، الإربلی، ج ٢، ص ١٢٥؛ وسائل. الشیعة، الحر العاملی، ج ٣، ص ٧٩؛ بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج ٢٩، ص ٣٨٩ و ج ٤٣، ص ١٨٣ منابع اهل تسنن: المصنف، ابن أبی شیبة الکوفی، ج ٣، ص ٢٢٦ و ج ٨، ص ٦٢؛ الطبقات الکبری، ابن؛ سعد، ج ٨، ص ٢٩؛ الآحاد والمثانی، الضحاک، ج ٥، ص ٣٥٥؛ السنن الکبری، البیهقی، ج ٤، ص ٣١ و همچنین {أنَّ علِیا دفَنَ فاطِمةَ لیلا}؛ المصنف، عبد الرزاق الصنعانی، ج ٣، ص ٥٢١؛ المصنف، ابن أبي شیبة الکوفی، ج ٣، ص ٢٢٦؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج ٨، ص ٢٩؛ الآحاد و المثانی، الضحاک،. ج ٥، ص ٣٥٥؛ المعجم الکبیر، الطبرانی، ج ٢٢، ص ٣٩٨؛ شرح مسلم، النووی، ج ١٢، ص77. ج ٥، ص ٣٥٥؛ المعجم الکبیر، الطبرانی، ج ٢٢، ص ٣٩٨؛ شرح مسلم، النووی، ج ١٢، ص ٧ و همچنین {لما [فلما] توفیت دفنها [زوجها] علي [بن أبي طالب] [علیه السلام] لیلا.} صحیح البخاری،، ج ٥، ص ٨٢؛ صحیح مسلم، مسلم النیشابوری، ج ٥، ص ١٥٤؛ مقتل الحسین، الخوارزمی، ج ١ ص ١٢٨ (.. و لم یؤدن یؤذن بها ابوبکر)؛ عمدة القاری، العینی، ج ١٧، ص ٢٥٨؛ البدایة و النهایة، ابن، کثیر، ج ٥، ص ٣٠٧؛ السیرة النبویة، ابن کثیر، ج ٤، ص ٥٦٨؛ شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج ١٦؛ ص ٢١٨ و ص ٢٨٠؛ السقیفة و فدک، الجوهری، ص ١٠٧؛ مسند الشامیین، الطبرانی، ج ٤، ص ١٩٨. السنن الکبری، البیهقی، ج ٤، ص ٢٩؛ صحیح ابن حبان، ج ١١، ص ١٥٣ و ج ١٤، ص ٥٧٣ و همچنین: عن عائشة قالت: دفنت فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه وآله لیلا دفنها علي ولم یشعر. بها أبو بکر حتی دفنت وصلی علیها علي ابن أبي طالب. المستدرک، الحاکم النیشابوری، ج ٣، ص ١٦٢ و همچنین: فتح الباری، ابن حجر، ج ٣، ص ١٦٧ (قال ابن حجر: و صح أن علیا دفن فاطمة لیلا)؛ نیل الأوطار، الشوکانی، ج ٤، ص ١٣٧ (قال الشوکانی: قال الحافظ فی الفتح: و صح أن علیا دفن فاطمة لیلا).
مسأله دفن شبانه و تکلم نکردن حضرت صدیقهی طاهره عَلَيْهِاالسَّلَامُ با ابوبکر در این منابع نیز آمده است:
المصنف، الصنعانی، ج ٥، ص ٤٧٢؛ تاریخ المدینة، النمیری، ج ١، ص ١٩٧؛ الطبقات الکبری، ابن سعد،، ج ٢، ص ٣١٥؛ تاریخ الطبری، محمد بن جریر الطبری، ج ٢، ص ٤٤٨؛ السنن الکبری، البیهقی، ج ٦. ص ٣٠٠؛ شرح صحیح مسلم، النووی، ج ١٢، ص ٧٣؛ الصواعق المحرقة، الهیتمی المکی، ص ١٥
[13] {....وَ أُدْخِلَ عِيَالُ الْحُسَيْنِ علیهالسلام عَلَى ابْنِ زِيَادٍ فَدَخَلَتْ زَيْنَبُ أُخْتُ الْحُسَيْنِ فِي جُمْلَتِهِمْ مُتَنَكِّرَةً وَ عَلَيْهَا أَرْذَلُ ثِيَابِهَا.....}؛ در منابع شیعی: الارشاد، الشیخ المفید، ج ٢، ص ١١٥؛ اعلام الوری، الشیخ الطبرسی، ج1 صفحه 471 بحار الانوار العلامة المجلسی، ج ٤٥، ص ١١٧ و همچنین به همین مضمون در منابع اهل تسنن: الکامل، ابن اثیر، ج ٣، ص ٢٩٦؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج ٨، ص ١٩٣؛ ینابیع المودة، القندوزی الحنفی، ج ٣، ص ٨٧
[14] الطبقات الکبری، ابن سعد، ج ٨، ص ٢٩
[15] ترجمه: و اما دخترم فاطمه پس او سرور زنان جهانیان است از اولین و آخرین و اوست پارهای از وجود من و نور دیده و میوهی دل من و فاطمه روح من است که در میان دو پهلویم جای دارد و او حوراء انسیه است؛ به نقل از الامالی، الشیخ الصدوق، ص ١٧٥؛ الفضائل، شاذان بن جبرئیل، ص ٩؛ بشارة المصطفی؛ عماد الدین الطبری، ص ٣٠٦؛ روض الجنان و روح الجنان في تفسیر القرآن، الشیخ أبو الفتوح الرازی، ج ٤، ص ٣١٨؛ بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج ٢٨، ص ٣٨ و ج ٤٣، ص ١٧٢
[16] فرازهایی از وصیّتنامهی الهی اخلاقی مرجع عالیقدر حضرت آیة العظمی مرعشی نجفی، ص ١
[17] آلعمران (3) آیه 61
ترجمه: پس هر كه در اين [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده، با تو محاجه كند، بگو: «بياييد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم؛ سپس مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»

|