«قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ»
«دور و منزّه از خصایص آفریدههاست و در منزّه بودن خود نیز، از تقدیس همگان برتر است.»
«قُدُّوسٌ» و «سُبُّوحٌ» صیغهی مبالغه و یا صفت مشبّهِ است که هر دو را میشود به کاربرد. «قُدُّوسٌ» یعنی منزّه و به معنای مقدّس است.
«سُبُّوحٌ» به معنای تسبیح شده و شناور شده است؛ زیرا انسان وقتی راجع به خدا تنزیه میکند - بهطور نامحدود - تسبیح میگوید.
ذکر «سُبحانَ اللهِ»، درواقع فضایی را ایجاد میکند که این فضا نامحدود است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: ﴿ کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ ﴾(1) .
«یَسبَحُونَ» از همین لغت است؛ یعنی همهی افلاک و کرات در یک مدار (فلک یعنی مدار) شناورند. یکی از تئوری های فیزیک این است که جهان فیزیک در حال باز شدن و وسعت است. جهان بدون اینکه مادهّاش کموزیاد شود، در حالت باز شدن است و با واژهی «یَسبَحُونَ» سازگار است.
«قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ» هر دو تنزیه و نزدیک به هم هستند، ولی تکرار هم نیستند؛ بلکه مرحلهی بالاتری دارد.
«قُدُّوسٌ» یعنی خدا مقدّس است از تمامی نسبتها و تشبیههایی که به او میدهیم. خداوند در قرآن کریم می فرماید: ( لَیسَ کمِثلِهِ شَی ءٌ) یعنی خداوند بهمانند هیچچیزی نیست.
﴿ لَیْسَ کَمثِلِهِ شَیءٌ ﴾(2) حالت سلبی دارد؛ اگر حالت ایجابی داشته باشد، «اَحَد» ، «الله» ، «اَلصَّمَد» و...میشود. همهی این واژهها معنای ﴿ لَیْسَ کَمثِلِهِ شَیءٌ ﴾ دارد و تنزیهی است. «قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ» یعنی در قدّوسیتهم سبّوحاست. از اینکه تمایل داریم و تنزیه میکنیم هم خداوند منزّه است.
اگر هزاران بار بگوییم: «قُدُّوسٌ سُبُّوٌح» یا «قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ» و یا «سُبُّوحٌ سُبُّوحٌ» هیچکدام تکرار نیست. هرکدام از قُدُّوسٌو سُبُّوحٌهایی که میگوییم، از تقدیس قبل از آن هم منزّه است و تکرار نیست.
والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاتُه