پرسش وپاسخ
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
پرسش:
آيا مسلمانان براي تعيين خليفه بعداز رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم حق راي و انتخاب داشتند؟ و آيا اصولاً امامت وخلافت منصبي انتخابي است و به معناي حكومت است؟
پاسخ:
از ديدگاه مکتب خلفا، امامت و خلافت، منصبي انتخابي بوده وبه معناي حكومت است . آنها معتقدند كه شارع مقدس شخص خاصي را پس از رسول گرامي، براي امامت وخلافت منصوب نفرموده است و مردم جامعه در انتخاب خليفه آزاد و مختارند وهمان فرد منتخب، سرپرست و خليفه مسلمانان است .
آنان همچنین معتقدند همين كه از هر طريقي قدرتي حاصل شد و سلطه وسيطره اي تحقق يافت، براي انعقاد وشكل گيري امامت وحاكميت كافي است و بستر لازم براي تحقق اهداف خلافت كه تامين مصالح ومنافع عمومي امت است، فراهم مي شود.
از اين رو پس از استقرار حاكميت فرد قدرت گرفته ، ديگر وظيفه اي به گردن افراد امت براي انتخاب خليفه و امام نيست و خليفهي سلطه يافته در ديگرصفات، به برتري از ديگران نياز ندارد، هرچند از معالم ديني آگاهي كامل نداشته يادر فضايل اخلاقي وكمالات انساني نسبت به ديگران كاستي هايي داشته باشد، زيرا كه اهداف خلافت (تامين مصالح عمومي امت) بدون آن كمالات وفضايل وآگاهي هاي كامل ديني برآورده مي شود.
آنها از اين مطلب نيز نتيجه مي گيرند كه خليفه روي كار آمده با ارتكاب گناهان و ستمكاري بر مردم ،از خلافت بركنار نمي شود و خروج و قيام بر او جايز نيست، حتي اگر فاسق يا جاهل باشد در عين حال طرفداران مكتب خلفا، امامت وخلافت را از اصول دين نمي دانند، بلكه اين مساله را از فروع دين ،آن هم فروع دين كم اهميت مي دانند .
دراين ميان برخی كه كاسهي داغ تر از آش شده اند، این اعتقادات را پايهي پيشنهادات خويش قرار داده اند وامامت ولايت (حكومت) را منصبي انتخابي آن هم از طريق شورا و بيعت شمرده اند به عبارت ديگر آنان خلافت انتخابي را به زعم خويش بر مبناي كتاب وسنت با شورا و بيعت منعقد و تمام شده و منشا مشروعيت امامت و ولايت (حكومت) مي دانند .
پايه گذاران خلافت انتخابي، منشأ مشروعيت امامت وخلافت را بر مبناي تفويض اين امر از سوي خداوند به امت مي دانند و درستي اين تفويض را نيز تصديق
مي كنند.
اين ديدگاه داراي تبعاتي نادرست است، از جمله آن كه مفهوم بيعت به راي اعتماد و حق انتخاب و در نتيجه رسميت دادن به زمامداري كسي كه با او بيعت مي شود، تبديل شده است اين استنتاج غلط سبب مي گردد كه بيعت را منشأ مشروعيت امامت و ولايت بينگارند وآن را به عنوان جايگاهي هم ارزش نص به شمار آورند.
از اين نوع تفكر، مفهوم نص غدير هم تغيير يافته وفقط به تاييدي الاهي بر اولويت امير مومنان عليه السلام مبدل مي شود و اگر اين تاييد الاهي در مورد فرد ديگري نبود ولي مردم با او بيعت كردند (چه آزاد وچه با زور)، او امام وخليفه است وامت لياقتش را سنجيده است .
اما در ديدگاه شيعه، حكومت يكي از شئون امامت وخلافت است كه جايگاهي انتصابي است و وقتي رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم از سوي پروردگار حكيم، جانشين خويش را معين فرموده است ، ديگر مسلمانان براي تعيين خليفه، حق راي وانتخاب ندارند. بيعت در امر امامت و ولايت ارزش تشريعي ندارد و منشا مشروعيت امامت و ولايت نيست ،فقط تعهد و تاكيدي است بر فرمان برداري از ولي امري كه به امارت منصوب شده است و براي هيچ كس ولايتي پديد نمي آورد و به اثبات نمي رساند، همان گونه كه وقتي مسلمانان به حكم عقل ،پيروي از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم راپذيرفتند، ديگر وجوب اطاعتشان نيازمند بيعت با پيامبر نخواهد بود.

|
تاریخ درج: 13/06/1392 | کد مطلب: 9 | تعداد نظرات: 1 | تعداد بازدید: 2760