• خطابه‌ی غدیر
        • معرفی خطابه
        • مقدمه
        • متن و قرائت
        • ویکی خطابه
        • مقالات پژوهشی
        • کتابخانه غدیر
        • شرح صوتی
        • درس هایی از خطابه
        • درس های صوتی خطابه
        • ترجمه منظوم
        • کتاب سروش آفتاب
        • برکه بی ساحل
      • خطبه‌ی فدک
        • معرفی خطبه‌ی فدک
        • مقدمه شکوه یاس
        • متن و قرائت
        • مباحث جامع فدک
        • ویکی خطبه‌ی فدک
        • شرح صوتی
        • ملحقات خطبه‌ی فدک
        • لغات ملحقات
        • لغات خطبه
        • شکوه یاس دیجیتال
      • آزمون حفظ
        • آیین نامه
        • ثبت‌نام آزمون خطابه‌ی غدیر
        • ثبت‌نام آزمون خطبه‌ی فدک
        • تاریخ برگزاری دوره‌های مختلف
        • نفرات برتر غدیر
        • نفرات برتر فدک
      • مجله 1841
        • معرفی مجله
        • آرشیو مجلات
        • آرشیو موضوعی مجلات
        • عضویت در مجله
        • اسامی برندگان مجله
        • دسترسی به آخرین شماره
      • آکادمی غدیر و فدک
      • سایر
        • نرم‌افزار موبایل
        • پرسش و پاسخ
          • ارسال سوالات اعتقادی
          • نحوه تبلیغ خطابه
          • نحوه نذر خطابه‌ی غدیر
          • آرشیو سوالات
        • مسابقات آنلاین
          • مسابقات آنلاین 1841
          • مسابقات کتاب‌خوانی
          • اسامی برندگان
          • آرشیو مسابقات
        • فرزندان غدیری
          • مسابقه حفظ سلام زیارت
          • کتاب قصه دیجیتال
          • شگفتی‌های آفرینش
          • رنگ آمیزی
          • جدول کلمات
          • نامه‌ای به پدر مهریان
          • کاردستی
          • معرفی سوره‌های قرآن
          • شعر
        • نوا و نما
          • گالری تصاویر
          • سخنرانی با موضوعات مختلف
          • سرود‌های استودیویی
          • آرشیو پخش زنده
          • کلیپ‌های ویدیویی
        • باشگاه مبلغان
          • باشگاه مبلغان
          • محتوایی برای یک جشن
          • آرشیو مطالب روزانه
          • ویژه‌نامه
          • گالری آداب مهمانی
          • گالری روزشمار غدیر
    • خطابه‌ی غدیر
      • معرفی خطابه
      • مقدمه
      • متن و قرائت
      • ویکی خطابه
      • مقالات پژوهشی
      • کتابخانه غدیر
      • شرح صوتی
      • درس هایی از خطابه
      • درس های صوتی خطابه
      • ترجمه منظوم
      • کتاب سروش آفتاب
      • برکه بی ساحل
    • خطبه‌ی فدک
      • معرفی خطبه‌ی فدک
      • مقدمه شکوه یاس
      • متن و قرائت
      • مباحث جامع فدک
      • ویکی خطبه‌ی فدک
      • شرح صوتی
      • ملحقات خطبه‌ی فدک
      • لغات ملحقات
      • لغات خطبه
      • شکوه یاس دیجیتال
    • آزمون حفظ
      • آیین نامه
      • ثبت‌نام آزمون خطابه‌ی غدیر
      • ثبت‌نام آزمون خطبه‌ی فدک
      • تاریخ برگزاری دوره‌های مختلف
      • نفرات برتر غدیر
      • نفرات برتر فدک
    • مجله الکترونیک 1841
      • معرفی مجله
      • آرشیو مجلات
      • آرشیو موضوعی مجلات
      • عضویت در مجله
      • اسامی برندگان مجله
      • دسترسی به آخرین شماره
    • پرسش و پاسخ
      • ارسال سوالات اعتقادی
      • نحوه تبلیغ خطابه
      • نحوه نذر خطابه‌ی غدیر
      • آرشیو سوالات
    • مسابقات آنلاین
      • مسابقات آنلاین 1841
      • مسابقات کتاب‌خوانی
      • اسامی برندگان
      • آرشیو مسابقات
    • فرزندان غدیری
      • مسابقه حفظ سلام زیارت
      • کتاب قصه دیجیتال
      • شگفتی‌های آفرینش
      • رنگ آمیزی
      • جدول کلمات
      • نامه‌ای به پدر مهریان
      • کاردستی
      • معرفی سوره‌های قرآن
      • شعر
    • نوا و نما
      • گالری تصاویر
      • سخنرانی با موضوعات مختلف
      • سرود‌های استودیویی
      • آرشیو پخش زنده
      • کلیپ‌های ویدیویی
    • باشگاه مبلغان
      • باشگاه مبلغان
      • محتوایی برای یک جشن
      • آرشیو مطالب روزانه
      • ویژه‌نامه
      • گالری آداب مهمانی
      • گالری روزشمار غدیر
    • آکادمی غدیر و فدک
    • نرم افزار موبایل
    • خطابه‌ی غدیر
    • خطبه‌ی فدک
    • آزمون حفظ
    • مجله ۱۸۴۱
    • پرسش و پاسخ
    • باشگاه مُبلغان
    • مسابقات آنلاین
    • فرزندان غدیری
    • نوا و نما
    • فروشگاه آنلاین
    • نرم افزار
    مطلب » صفحه اصلی ماژول مطلب
    خاطره ی تبلیغی

     

    به نام خداوند همه مهرِ مهروَرز


    رأفت رئوف

    تازه ازدواج کرده بودم، ولي هنوز سرِ خونه زندگيمون نرفته بوديم. چون خونواده ي خانمم مشهدي بودن و ساکن مشهد، رفتم مشهد که به نامزدم سر بزنم.
    چند روزي رو موندم. موقعي که مي خواستم برگردم، موقع خداحافظي ديدم اوه! مادر خانمم خيلي منو تحويل گرفته و واسه ي ناهار توي راه، برام ساندويچ درست کرده؛ اونم نه يکي بلکه چند تا ساندويچ پر ملات.
    گفتم: «حاج خانم اين همه زياده، من يه دونه بيشتر که نمي خورم. خراب مي شن.» هر چي اصرار کردم قبول نکرد؛ من هم براي اين که ناراحت نشن همه رو گرفتم. دوباره رفت سمت آشپزخونه و دو تا بطري نوشابه و يک بطري دوغ برام آورد. ديگه ديدم داره ديرم ميشه بدون تعارف کردن اون سه تا رو هم گرفتم.
    اومدم ايستگاه. سوار قطار شدم. وارد کوپه شدم ديدم دو تا جوون با من هم سفر هستن. سلام کردم و نشستم. کوپه ي ما چهار نفره بود، اما نفر چهارمي نيومد و قطار راه افتاد. نزديک ظهر بود. اين دو تا جوون يه بسته پفک از تو کيفشون در آوردن و شروع کردن به خوردن؛ به من هم تعارف کردن، که من نخوردم.
    قطار واسه ي نماز ظهر و عصر توقف کرد. پياده شديم. نماز که خونديم، برگشتيم توي قطار. من وسايلم رو باز کردم تا ناهار بخورم.
    بهشون گفتم: «شما ناهار خوردين؟» گفتن: «نه!» گفتم: «مادر خانمم واسه من غذا زياد گذاشته، اينا زيادن. بفرماييد شما هم زائر امام رضا عليه السّلام هستين.»
    خلاصه به اونا هم ساندويچ دادم. بعد گفتم: «راستي نوشيدني هم هست.» نوشابه رو به يکيشون دادم و دوغ به اون يکي.
    خودم هم شروع کردم به خوردن. ديدم يکيشون اشک تو چشاش حلقه زده و اون يکي هم شروع به گريه کرد. گفتم: «آقا چيزي شده؟ مشکلي پيش اومده؟»

     


     
    يه نگاه به هم کردن و سمت راستيه گفت: «راستش ما اولين بارمون ميايم مشهد. قبل از اين که بيام سمت راه آهن رفتيم حرم. از حرم که اومديم بيرون يه بنده خدايي جلوي ما رو گرفت و شروع کرد به ناله و زاري و التماس که بدبختم و بيچاره و اينا. ما هم دلمون خيلي براش سوخت و حسابي بهش پول داديم.
    بعد که اون رفت، حساب کرديم ديديم هر دو تامون روي هم به اين اندازه پول برامون مونده که از حرم بيايم تا ايستگاه راه آهن و کرايه تا خونه رفتن، به علاوه پول همين بسته پفکي که به عنوان ناهار خريده بوديم و خورديم.
    موقعي که داشتيم پفک رو مي خورديم، رفيقم گفت: «يا امام رضا! ايول... ما اومدیم اينجا مهمون شما هستيم. حالا بدون ناهار بايد بريم شهرمون. اين همه مي گين شما مهمون نوازي، اين مهمون نوازيه آخه؟!!»
     منم تأييد کردم و جفتمون خيلي ناراحت و پکر بوديم؛ تا اين که شما اين ساندويچ رو به ما دادين و گفتين زائر امام رضا عليه السّلام هستين ما خيلي منقلب شديم.
    تازه من نوشابه نمي خورم، شما به من دوغ دادين!
    احساس کرديم آقا با اين کار مي خوان بگن بفرماييد... شما زائراي من هستين و من حواسم بهتون هست، حتي اگه کيلومترها دور تر از مشهد باشين.»

     

    تاریخ درج: 29/06/1392 | کد مطلب: 5 | تعداد نظرات: 6 | تعداد بازدید: 2383

    • مشهد،قطار،زائر،سفر،مسافر،کوپه،مهمان،گرسنه،امام،اشک
    نظرات:
    1392/07/02
    سلام
    عکس خیلی زیبایی گذاشته اید. متشکر
    2 15 2 2 5 1 34
    1392/07/03
    باسلام
    خیلی عالی و تاثیرگذاربود ممنون
    2 15 2 2 5 2 34
    1392/07/07
    ممنون اشکم درآمد
    امیدوارم از این کرامتها به صورت مشهود برای ما هم اتفاق بیفته
    2 15 2 2 5 3 34
    1392/07/09
    پاسخ به:تنها
    ممنون اشکم درآمد
    امیدوارم از این کرامتها به صورت مشهود برای ما هم اتفاق بیفته

    سلام؛
    من هم امیدوارم خدا شعور فهمیدن کرامت هایی که کرده اند و می کنند و خواهند کرد را بهم بدهد.
    2 15 2 2 5 4 34
    پاسخ به:
    عنوان شما:  
    نظر:  
    صفحه اصلی  |  دانشنامه  |  درباره ما  |  ارتباط با ما  |  العربیة  |  English  |  نقشه سایت  |  مدیر
    Copyright © 2008 - 2020 KhetabeGhadir.com - All rights reserved.