شیعه در فرهنگ ملل
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
شیعه در فرهنگ ملل
"عاشورایی متفاوت"
در سال 1386 برای ادامه ی تحصیل به کشور هندوستان سفر کرده بودم و در شهر بنگلور اقامت داشتم.
بنگلور يكي از شهرهاي جنوبي هند و مركز ايالت كارناتاكاست. با اين كه نزديك استوا واقع شده، اما آب و هواي منحصر به فرد و مطبوعش اون رو از بقيه شهرهاي هندوستان متمايز ميكنه. در اون زمان، بیش از بيست هزار نفر شيعه در اين شهر زندگي ميكردند.
يكي از محله هاي شيعه نشين در بنگلور به محله ی شيرازي ها شهرت داره و اين طور كه مردم مي گفتند، يادگار مهاجرت عده اي از خانواده هاي شيرازي بيش از دو قرن قبله. در اين محل مسجد عسكري و يك قبرستان متعلق به شيعيان واقع شده و محل اصلي مراسم عاشوراست.
دسته هاي عزاداري روز عاشورا از جلوي اين مسجد و قبرستان رد ميشن و غذاهاي نذري در همين جا توزيع ميشه.

كل هندوستان در روز عاشورا تعطيل رسميه و نيروهاي پليس بعضي از خيابان هاي مشخص رو براي حركت دسته هاي عزاداري مي بندند.
من برای اولین بار بود که ایام محرم رو در محیطی غیر ایرانی حضور داشتم. در روز عاشورای سال 1429، جذبه عزاداری سالار شهیدان علیه السلام از یک سو و کنجکاوی برای اطلاع از آئین عزاداری در کشوری که به کشور 72 ملت مشهوره و شیعیان در اقلیت هستند، از دیگر سو، منو واداشت تا برای شرکت در دسته های عزاداری به خیابون بیام.

هر سال عزاداری عاشورا را در حسینیههای با کلاس و شیک تهران تجربه میکردم؛ امّا تجربه عاشورای 1386 کاملاً متفاوت بود.
آن سال عاشورا را در فضایی سپری کردم که علاوه بر نوحه سرایی بر سالار شهیدان، خود فضا هم کمی احساس حضور در بیابان کربلا را در دلم زنده میکرد. آفتاب سوزان شبه استوایی بر بدنهای برهنه عزاداران وحشیانه تاخت و تاز میکرد. زمینهایی که از خون عزاداران رنگین بود، آدمهایی که لباسهای سفید و ساده آنها، از سر تا پا خونین بود و فضایی که فقط در آن بوی خون به مشام میرسید؛ همه صحنههای عاشورا را برایم تداعی میکرد. به سختی میتوانستم آنچه را که با چشم میبینم باور کنم.

محلّه جانسون مارکت در مرکز بنگلور هندوستان، یک سره سیاهپوش بود و از همه جای آن فریاد یا حسین به گوش میرسید.
خیابان اصلی توسط پلیس برای دستههای عزاداران بسته شده بود. از پسر بچههای خردسال تا مردان میان سال در میان دستههای عزاداری با بدنهای برهنه، دیوانه وار بر سر و سینه خود میزدند. بعضی در حالیکه به دلیل راه رفتن بر روی گدازههای آتش از شب قبل پاهاشان تاول زده بود لنگ لنگان راه میرفتند.
بعضی با تیغ سر خود را خراش داده بودند و برخی دیگر در حالیکه تیغهای برّان در لای انگشتان خود نگه داشته بودند سینه میزدند.
گروهی هم با زنجیرهایی که به انتهای آن تیغهای تیز و بلند آویزان بود، بر شانهها و پشت خود میزدند.
ایرانیهایی که برای بار اوّل این صحنههای دلخراش را میدیدند، انگشت حیرت به دهان میبردند و نگاه عاقل اندر سفیهی به آن جماعت می کردند! امّا من با نگاهی متفاوت به ماجرا مینگریستم و با خود می گفتم:
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟ ********** این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست؟
از خودم میپرسیدم واقعا جز حسین بن علی علیهماالسّلام چه شخصیتی در تاریخ بشر توانسته چنین شور و هیجانی را در این خیل عظیم مردم در سراسر دنیا ایجاد کند؟ مردمی که با کوچک ترین خراشی در بدنشان آه و ناله سر میدهند و شکوه و فریاد به پا میکنند، با چه انگیزه اینطور دلخراش، از سر و روی خود خون جاری میکنند؟ مگر امام حسین علیهالسّلام که چهارده قرن پیش به شهادت رسیده، با دلهای این مردم چه میکند؟
و در نهایت وقتی برای لحظاتی این صحنههای دلخراش را از نزدیک دیدم و در فضایی آکنده از بوی خون تنفّس کردم پاهایم سست شد و احساس کردم بیش از این نمیتوانم این فضای سنگین را تحمّل کنم؛ از اینرو، آنجا را ترک کردم و به دسته عزاداران ایرانی که جلوتر حرکت میکرد پیوستم. اینجا بود که این فکر مرا به خود مشغول کرد که وقتی من نتوانستم چنین صحنهای را تاب بیاورم و در چنین فضایی نفس بکشم زینب کبری سلام الله علیها، در بالای تلّ زینبیه چه حالی داشت؟ فرزندان خردسال امام حسین علیهالسّلام چگونه از کربلا تا کوفه سر پدر را بالای نی دیدند و تاب آوردند. اکنون بهتر میتوانستم درک کنم که چرا سه ساله امام حسین علیهالسّلام در خرابه شام جان داد. همینطور بهتر درک کردم که چرا وقتی در روز عاشورا صحنه "و الشّمر جالسٌ علی صدره" از ورای گرد و غبار تاریخ در جلوی چشم امام عصر علیهالسّلام ظاهر میشود، باید برای سلامتی آن حضرت صدقه داد.
و شما همراه غدیری...
اقوام و ملل مختلف در نقاط مختلف جهان دارای آداب و رسوم مخصوص به خود هستند. آنان از ادیان و مذاهب آسمانی و مکاتب مادی پیروی می کنند.
آشنایی با فرهنگ های مختلف از یک سو و چگونگی حضور شیعیان ایرانی در سایر کشورها و مواجهه آنان با عقائد و رسم و رسومات سایر ملل، دست مایه نگارش و نقل خاطرات هموطنان عزیزی است که به دلائل مختلف به سایر کشورها عزیمت نموده و مدتی را اقامت داشته اند.
در همین مجال، از همه دوستانی که در شرایط ذکر شده قرار داشته و یا دارند، دعوت می گردد، تا خاطرات خود را برای درج در این بخش از مجله الکترونیکی 1841، به نشانی پست الکترونیکی ارسال فرمایند.

|
تاریخ درج: 14/08/1392 | کد مطلب: 14 | تعداد نظرات: 2 | تعداد بازدید: 2178