سرمای اعمال
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
سرمای اعمال
این روزا حس می کنم این سرمای هوای نیمه ی دوم سال نیست که بدنمو میلرزونه، این سرمای اعمال خودمه که لرزه به اندامم میندازه.
این روزا حس می کنم تو فقط شدی لقلقه ی زبونم. حس می کنم همه رو دارم بازی میدم. این روزا حس می کنم باید بیشتر بهت فکر کنم.
باید یادم بیاد که تو توی جای جای زندگیم حضور داری، یادم بیاد که منو داری می بینی، که ناظر به اعمالمی.
این روزا باید یه تلنگر بزرگ تکونم بده، باید تمام چیزایی که زمانی برام خیلی مهم و اساسی بود و الآن خیلی کم رنگ شده، دوباره رنگ قبلیشو به خودش بگیره.
این روزا باید با گرمای محبت و حضور تو، سرما و سوز زمستونو مَحو کنم. نفهمم. فقط این هُرم یاد تو باشه که خونه دلمو گرم ِگرم کنه.
باید یادم بیاد که تا تو رو دارم، نباید غم داشته باشم. حتی اگه غصه های دنیا رو بریزن سَر راهم. چرا قدر این نعمت بزرگو نمیدونم آخه؟! چرا؟؟؟!

|
تاریخ درج: 24/09/1392 | کد مطلب: 1 | تعداد نظرات: 1 | تعداد بازدید: 2428