جشن تولد
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
جشن تولد
سه روز درایام نیمه شعبان به یه پارک شلوغ رفتم، استند بزرگی تهیه کردم که روش نوشته بودم:
"می دونی که نمی دونی یکی هست که خیلی دوستت داره؟"
با افرادی که به پارک آمده بودند، چند جمله ای صحبت می کردم و تشویقشون می کردم برای حضرت یه جمله بنویسند خیلی ها استقبال کردند چند نفری هم با بی اعتنایی و با لبخندی از سر تمسخر از کنارم رد شدند.
خانومی آمد ایستاد، کمی با او صحبت کردم پیش خودم گفتم این که حرفی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه نداره بهتره اول با حضرت آشناش کنم.
تو همین فکرا بودم که گفت: خب کجا باید بنویسم؟ برگه ای به او دادم. کنجکاو شدم که بدونم چی نوشته وقتی خوندم خیلی تعجب کردم نوشته بود:
"فردا خونمون برات جشن تولد گرفتم منتظرتم یادت نره بیای!"
خدایا! من باورم نمی شد اون خانوم حتی امام زمانشو بشناسه ولی نه تنها براشون جشن گرفته بود بلکه مطمئن بود حضرت دعوتشو قبول می کنن.
من با این که کلی به کار خاصم مغرور بودم و فکر می کردم خیلی کار مهمی انجام دادم شاید تا این حد به نتیجه ی کارم مطمئن نبودم.
|
تاریخ درج: 30/09/1392 | کد مطلب: 8 | تعداد نظرات: 1 | تعداد بازدید: 2549