هدیه
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
هدیه
حدود یک ماه پیش، از یک مدرسه راهنمایی با من تماس گرفتند که روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (شهادت اول) بیایید و برای دانش آموزان صحبت کنید.
بعد از یک هفته برنامه ام را تنظیم کردم و وقتی برای جواب گرفتن زنگ زدند، به آن ها جواب مثبت دادم که می توانم بیایم.
بعد به آن ها گفتم چند نفر هستند؟ گفتند: حدود 37 نفر از بچه های مقطع سوم راهنمایی، چون امسال آخرین دوره ی مقطع راهنمایی است.
به آن ها گفتم که اگر یک کلاس هستند می توانید بچه ها را منزل ما بیاورید؟
چون هم از یکنواختی خارج می شوند و هم جذاب تر است. آن ها قبول کردند و قرار شد یک روز قبل با من تماس بگیرند و یادآوری کنند.
روز قبل از شهادت تماس گرفتند و قرار شد که برای نماز ظهر تشریف بیاورند.
با این که یادآوری کرده بودند ولی باز فراموش کردم، روز شهادت با چند نفری که با من بودند شروع به خواندن نماز ظهرکردیم.
یک دفعه متوجه شدم که دانش آموزان آمدند نماز ظهر را تمام کردم و دوباره با آن ها نماز ظهر را اعاده کردم و نماز عصر را به جا آوردیم.
ابتدا از آن ها پذیرایی کردیم، در حین پذیرایی با آن ها صحبت کردم و اسم و فامیل شان را پرسیدم.
بعضی از آن ها که آشنا بودند گفتم اسم پدر تو مثلاً حسین است، برای بقیه خیلی جالب بود. بعد از پذیرایی، به بچه ها گفتم:
بچه ها می خواهم به هرکدامتان یک کتاب و یا یک سی دی هدیه بدهم.
آن هایی که سی دی می خواهند از آن طرف اتاق از روی کمد و کسانی که کتاب می خواهند از روی میز بردارند.
حق انتخاب دادن به نوجوانان، به معنای شخصیت دادن به آنان است.
از یکی از آن ها که سی دی انتخاب کرده بود سوال کردم شما چه انتخاب کرده ای؟ گفت سی دی معاد.
او را مورد تشویق قرار دادم و گفتم: بارک الله چه چیز خوبی انتخاب کردی معلوم است دختر دقیقی هستی! چون در موضوع معاد، هم کتاب کم است هم سخنرانی و سی دی. واقعا همه انتخاب های خوبی داشتند. عده ای هم خطبه ی فدک را انتخاب کردند.
دیدم دقت زیادی دارند. آمدند نشستند و صلوات فرستادند. منتظر بودند تا برایشان صحبت کنم. از معلمین شان سوال کردم چه مقدار مفید است که این ها خسته نشوند؟ گفتند: ده دقیقه تا یک ربع.
بعد از یک ربع خسته می شوند و دیگر خوب گوش نمی کنند. بنده ساعت 2 شروع کردم به صحبت تا 2.40 دقیقه.
اکثر 40 دقیقه چون در مورد مصائب حضرت زهرا سلام الله علیها و غربت امام عصر علیه السّلام صحبت کردم گریه می کردند.
بعد از سخنرانی و دعا، بعضی شان آمدند گفتند: ما می توانیم از محصولات خرید هم بکنیم؟
پول هم نداریم بعدا پرداخت می کنیم.گفتم بفرمایید عیب ندارد. مقدار قابل توجهی نسبت به محصل بودن شان خرید کردند و بعداً هزینه را پرداخت کردند.
به اساتیدشان گفتم: شماها بروید در ویترین ها ساعت انتخاب کنید و بردارید.
عکس العمل این نوع تبلیغ چه بوده؟همسر یکی از معلم ها تماس گرفت که همسرم ساعتی که از شما هدیه گرفته از طرف شما به مادر بنده تقدیم کرده و من برای تشکر تماس گرفتم. این ها که رفتند بلافاصله معلم اول زنگ زد گفت حاج آقا چه کار کردی؟ گفتم :چه کار کردم؟ گفت: اغلب بچه ها گفتند که چیه ما را اردو می برید بیارید این جاها! نه یک بچه، نه دو بچه.چندین نفر! همه شان گفتند به ما خیلی خوش گذشت....
به ما خیلی احترام کردند گفتند: هدیه تان را خودتان انتخاب کنید...
آن کسی که سی دی معاد را برداشته بود جزء کسانی است که از بقیه از لحاظ نمرات درسی عقب تر است. با انتخاب آن روز و تشویق شما بقیه بچه ها به او گفته اند: چه قدر تو فکرت خوب است. حاج آقا از تو تعریف کردند.
یکی از مدیران مدرسه نیز تماس گرفت و از تأثیر برخورد آن روز صحبت کرد که والدین تماس گرفتند و خیلی تشکر کردند.
حساب کردم دیدم حدود 500 یا 600 هزار تومان برای حدود 40 نفر دانش آموزان و معلمان خرج شد اما اگر10 میلیون تومان هم خرج می کردیم ارزش داشت.
بعضی وقت ها آدم باید فکر کند که چه کند تا بهتر نتیجه بگیرد...

|
تاریخ درج: 31/01/1393 | کد مطلب: 9 | تعداد نظرات: 1 | تعداد بازدید: 2545