دلنوشته
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
قدم های سُست
گاهی شده که عرصه واسمون تنگ میشه. حس می کنیم دنیا به آخر رسیده. همه چی تموم شده. بَسِّمونه دیگه. یه بنده خدایی هست که همیشه اینو میگه؛ میگه ما اگه به اون کسی که اون بالاست اطمینان قلبی داشته باشیم و بدونیم که حتی کوچکتر از دانه ی خردلی به کسی ظلم نمی کنه و تنها کسیه که خیر می خواد واسه آدم، خودشم به خاطر این حس یقین و اطمینانی که بهش داریم، تحمل مصائب و مشکلات زندگی رو واسمون آسون می کنه.
میگه وقتی عاشق خدا باشی، وقتی غیر از اون کسی رو محرم رازت ندونی، تو شرایط بدِ روحیت به بنده ی خدا پناه نبری و خودشو مأمن بدونی؛ همین خدا؛ دلتو، روحتو،جسمتو، وجودتو آروم می کنه.

ما هرچی مشکل داریم، از عدم شناخت خالقمونه. از عدم معرفت صحیحه. از عدم اطمینان به خداست.
بیایم یکم فکر کنیم به اینکه با کی داریم معامله می کنیم و طرف حسابمون کیه؟ به اینکه خودمونو با اتکا به قدرت لایتناهی خدا قوی کنیم و مشکلات به راحتی ما رو از پا در نیاره...
خدایا! ما قدمامون سسته، خودت به گام هامون رمق بده. ما رو در مسیر پر فراز و نشیب زندگی سربلند کن و سایه ی لطفت رو بر سرمون نگه دار تا آفتاب سوزان معصیت مارو نسوزونه.
یا اللهُ یا رحمنُ یا رحیمُ.

|
تاریخ درج: 01/07/1393 | کد مطلب: 12 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 2107