مناسبت
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
از کربلا تا شام
شام غریبان شهیدان دشت کربلا بود ،شام غریبانی که تاریخ به خود سراغ نداشت . هنوز بدن های پاره پاره ی شهیدان کربلا در دشت پخش بودند و کسی جرات نداشت تا خودش را بر سر نعش عزیزش برساند و مویه سر دهد.
هق هق گریه ی کودکان قطع نشده بود و صدای مویه ی زنان لحظه ای از فضای دشت قطع نمی شد . اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله با سر و پای برهنه و لباس به تاراج رفته به اسیری گرفته شده بودند.
هنوز جای زخم تازیانه های لشکریان ابن زیاد لعنه الله علیه بر تن کودکان و زنان حرم تازه بود . هنوز از لاله ی گوش دردانه ی امام حسین علیه السلام خون تازه می چکید.(1)
....و زینب سلام الله علیها ایستاده بودند . اشک خون بر دیدگانشان روان بود و لحظه ای از مویه بر برادر دست نمی کشیدند، ولی هنوز دختر حیدر ایستاده و چون شیر بیشه ی عاشورا امانتدار امانت های برادر بودند. از کربلا تا شام صدها منزل بود که شام غریبان اولین قدم آن بود .
از کربلا تا شام چه بگوییم ، هرچه گویند غم حضرت زینب سلام الله علیها است و داغ امام سجاد علیه السلام که سر امام حسین علیه السلام خود از بالای نیزه شاهد بودند بر آن چه بر خاندانشان گذشت. کاروان عشق را منزل به منزل می بردند تا حقیرشان کنند ولی با هر قدم بر ارج و قربشان افزوده می شد.

در کوفه هلهله ی کوفیان با معرفی حضرت زینب سلام الله علیها به عزا تبدیل شد و در کاخ ابن زیاد لعنه الله علیه غرور پسر مرجانه در برابر شیرزن کربلا در هم شکست و خشم حضرت زینب علیها السلام، هیبت امیر المومنین علیه السلام را تجلی کرد و دشمنان را ترساند.
در راه شام علم قیام امام حسین علیه السلام بر دوش امام عصر حضرت زین العابدین علیه السلام و قامت خمیده ی زینب سلام الله علیها استوار بود و در هر منزل لحظه ای دست از رو شنگری و نشان دادن راه امام حسین علیه السلام کوتاهی نکردند.
این گونه شد که در تمام مسیر، مردم حضرت امام حسین علیه السلام و راهشان را شناخته و با هدفشان آشنا شدند. مظلومیتشان را شنیدند و در کنار خانواده ایشان اشک ریختند. و در عجب بودند از جماعتی که مصیبت ها را هدیه ی خداوند می دانند و اسیرانی که آزاده تر از آنان در عالم نبود.
و شام خود حکایت دیگری دارد . از آذین بستن شهر گرفته تا گرداندن اسیران از صبح تا غروب خورشید ،از سر های بالای نیزه ، از سنگ و آتشی که شامیان از بام ها بر سر اهل بیت علیهما السلام می ریختند و از قصر یزید لعنه الله علیه از مجلسی که زنان حرم رسول الله صلی الله علیه و آله را در میان دیدگان نامحرمان نشاندندو چشمان ناپاک که نظاره گر روی دخترانی بود که روزی خورشید آرزوی دیدنشان را داشت.(2)
و در آن جا بود که بار دیگر حضرت زینب سلام الله علیها پس از مولایشان امام سجاد علیه السلام در کاخ سبز شام ایستادند و نشان دادند که دختر مولا هماورد ندارد. هنوز صدای زینب سلام الله علیها در شام می پیچد که رو به یزید لعنه الله علیه فرمودند:
« ای یزید؛ آیا گمان می بری این که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای؟ پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو می چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است؟ آرام باش، آهسته تر. آیا فراموش کرده ای قول خداوند متعال را: «گمان نکنند آنان که کافر گشته اند این که ما آنها را مهلت می دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت می دهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک».
سخنان بانوی اسلام در مرکز ظلم، پایه های سلطنت امویان را لرزان کرد. ایشان ادامه دادند:
« بارالها بگیر حق ما را و انتقام بکش از هر که به ما ستم کرد و فرو بفرست غضب خود را بر هر که خون ما ریخت و حامیان ما را کشت. ای یزید! به خدا سوگند نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را و زود باشد که بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ وارد شوی در حالتی که بر دوش داشته باشی مسئولیت ریختن خون ذریه ی او را، و شکستن حرمت عترت و پاره تن او را، در هنگامی که خداوند جمع می کند پراکندگی ایشان را، و می گیرد حق ایشان را «و گمان مبر آنان را که در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه ایشان زنده اند و نزد پروردگار خود روزی می خورند.» و کافی است تو را خداوند از جهت داوری و کافی است محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ تو را برای مخاصمت.»(3) واین گونه بود که خطبه های پرشور حضرت زینب سلام الله علیها تا ابد آیینه دار قیام کربلا شد.
منابع:
(1)نفس المهموم عباس قمی
(2)مقتل الحسین ابن مختف
(3)منتهی الامال عباس قمی

|
تاریخ درج: 21/08/1393 | کد مطلب: 14 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 2520