مقاله دوم
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
قیام خاموش 2
معاویه برای این که نقشه های خود را کامل کند صلح را پیشنهاد کرد . شاید معاویه گمان نمی برد که حسن بن علی علیه السلام صلح را بپذیرد.
پسر ابوسفیان آرزو داشت با جنگ، کار فرزندان علی علیه السلام را یکسره کند و برای همیشه صدای آنان را خاموش نماید. معاویه صلح را مانند دیگر فریب هایش انتخاب کرد تا اتنقام خون اجدادش را با خاموش کردن اسلام واقعی از بنی هاشم بگیرد.
ولی مکر معاویه با پذیرفتن صلح از طرف امام کارگر نیافتاد و معاویه تنها توانست مقام خلافت را به دست گیرد و نتوانست مالک دل های شیعیان شود.
در این میان یاران حسن بن علی علیهما السلام که بر مکر معاویه آگاه نبودند بیشتر از همیشه امام را آزردند. آنان نمی دانستند که امام صلح را برای خود نمی خواهد و صلح کردند تا امت پیامبر صلی الله علیه و آله زنده بمانند و اسلام از جهان محو نشود. سال ها گذشت تا ماهیت واقعی امویان و مکر معاویه بر مردم آشکار شد و این سال ها چه سخت گذشت بر اهل بیت علیهم السلام و چه طولانی گذشت بر امام حسن علیه السلام . در این سال ها هرگز سکوت بر ذوالفقار کلامش سایه نیانداخت و صلح اجازه نداد که تیزی شمشیر حق گویی ایشان کند گردد. سینه اش گاه از سرزنش دوستان چنان به درد می آمد که می فرمودند:
« وای بر شما ! چه می گویید، مگر ممکن است من که فرزند شجاع ترین مردمان عرب هستم از کسی بترسم، ترس و ناتوانی در من راه ندارد. علت صلح من وجود یارانی همچون شماست که ادعای دوستی با من داشتید ولی در دل نابودی من را آرزو می کردید.»(1)
در برگه ی صلح نامه، امام پیش از هرچیز با معاویه شرط کردند که به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله و علیه و آله و خلفای شایسته عمل کند.
امام با این شرط می خواستند بگویند من فقط از حق خود کناره گرفتم و غاصب حکومت متعهد است که امور مسلمین را درست اداره کند که حق مردم بخشیدنی نیست. همچنین معاویه حق ندارد برای خود جانشین مشخص کند که این حکومت غصبی است و باید به صاحب آن باز گردانده شود. امنیت جسمی و مالی شیعیان در مدت حکومت معاویه با فرستادن سالی دو میلیون درهم از خزانه ی حکومتی تامین گردد و لعن و ناسزای امیر المومنین علیه السلام قطع گردد.
معاویه شرایط را به ظاهر پذیرفت ولی با عمل نکردن به همه ی آن ها چهره ی پلید خود را در تاریخ ثبت کرد.
گروهی از دشمنان معاویه صلح امام حسن علیه السلام را دلیل بر ضعف ایشان می دانستند و بی هراس به ایشان تهمت ترس می زدند. ایشان به نزد امام حسین علیه السلام آمده و گفتند که ما صلح را قبول نداریم و آمده ایم تا با تو بیعت کنیم. امام حسین علیه السلام آنان را از پیش خود راندند و فرمودند به خدا سوگند که من تابع برادرم هستم و کلام او کلام من و عمل او عمل من است.(2)
و در آن بیست سال صبر و سکوت، امام هرروز از روز قبل تنها تر می شدند. در میان یاران خویش امنیت نداشتند در هنگام اقامه ی نماز بر زیر پیراهن زره
می پوشیدند و بارها زخمی تیر جاسوسان معاویه شدند. حلقه ی یاران تنگ تر می شد به گونه ای که روزی در میان یارانش نیزه به پای مبارکش زدند.
از شعله های سوزان دل امام حسن علیه السلام راه قیام کربلا روشن می شد. تا آن هنگامه که در خانه ی خویش مسموم گشتند و حتی دشمنانش به جسم و کفنش نیز رحم نکردند.(3)
و بعد از ایشان امام حسین علیه السلام تا زمان مرگ معاویه بر عهد برادر باقی ماند تا ثابت کند که امام حسن علیه السلام جز بر مسیر حق و صلاح مسلمین قدم برنداشته و پس از آن با هدیه ی خون خویش و یارانش ثابت کرد که فرزندان علی علیه السلام مطیع امر خداوندند اگر او اراده کند بر می خیزند و اگر خداوند بخواهد ساکت خواهند ماند.
منابع:
(1)حیاه امام حسن علیه السلام جلد دو
(2)تاریخ اسلام – مرتضی مطهری
(3) بحار الانوار – جلد 44
 |
تاریخ درج: 16/11/1393 | کد مطلب: 15 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 2358