خطابهی غدیر
معرفی خطابه
مقدمه
متن و قرائت
ویکی خطابه
مقالات پژوهشی
کتابخانه غدیر
شرح صوتی
درس هایی از خطابه
درس های صوتی خطابه
ترجمه منظوم
کتاب سروش آفتاب
برکه بی ساحل
خطبهی فدک
معرفی خطبهی فدک
مقدمه شکوه یاس
متن و قرائت
مباحث جامع فدک
ویکی خطبهی فدک
شرح صوتی
ملحقات خطبهی فدک
لغات ملحقات
لغات خطبه
شکوه یاس دیجیتال
آزمون حفظ
آیین نامه
ثبتنام آزمون خطابهی غدیر
ثبتنام آزمون خطبهی فدک
تاریخ برگزاری دورههای مختلف
نفرات برتر غدیر
نفرات برتر فدک
مجله الکترونیک 1841
معرفی مجله
آرشیو مجلات
آرشیو موضوعی مجلات
عضویت در مجله
اسامی برندگان مجله
دسترسی به آخرین شماره
پرسش و پاسخ
ارسال سوالات اعتقادی
نحوه تبلیغ خطابه
نحوه نذر خطابهی غدیر
آرشیو سوالات
مسابقات آنلاین
مسابقات آنلاین 1841
مسابقات کتابخوانی
اسامی برندگان
آرشیو مسابقات
فرزندان غدیری
مسابقه حفظ سلام زیارت
کتاب قصه دیجیتال
شگفتیهای آفرینش
رنگ آمیزی
جدول کلمات
نامهای به پدر مهریان
کاردستی
معرفی سورههای قرآن
شعر
نوا و نما
گالری تصاویر
سخنرانی با موضوعات مختلف
سرودهای استودیویی
آرشیو پخش زنده
کلیپهای ویدیویی
باشگاه مبلغان
باشگاه مبلغان
محتوایی برای یک جشن
آرشیو مطالب روزانه
ویژهنامه
گالری آداب مهمانی
گالری روزشمار غدیر
آکادمی غدیر و فدک
نرم افزار موبایل
Open Menu
خطابهی غدیر
خطبهی فدک
آزمون حفظ
مجله ۱۸۴۱
پرسش و پاسخ
باشگاه مُبلغان
مسابقات آنلاین
فرزندان غدیری
نوا و نما
فروشگاه آنلاین
نرم افزار
مطلب
»
صفحه اصلی ماژول مطلب
معرفی دشمنان
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
حکم ننگین
نامش شریح ابن حارث کندی بود. سال ها بود که بر مسند قضاوت مسلمانان تکیه زده بود و به این مسئله افتخار می کرد. بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله اولین بار ابوبکر او را قاضی شهر نامیده بود و بعد ازآن خلفای بعدی به خصوص عمر او را تایید کرده بودند.
به هنگام خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام گمان می کرد دوران قضاوتش به پایان رسیده است. در آغاز این چنین نشان داده می شد ولی به پشتوانه ی جهالت مردم و اعتراض به برکناری اش، امام اجازه دادند که بر مسند قضاوت باقی بماند به شرط آن که حکمی را بدون مشورت با ایشان صادر نکند.(1)
این نظارت اگر چه او را محدود کرد ولی قضاوت در دوران خلافت علی بن ابی طالب علیه السلام را از افتخارات خود می دانست. با این حال خاطره ی اعتراض امیرالمومنین علیه السلام به برخی قضاوت های او و حتی نکوهشش برای خرید خانه ای گران قیمت، از ذهن دوست داران اهل بیت علیهم السلام پاک نمی شد و اغلب با تردید به قضاوت های او می نگریستند.(2) با همه ی این ها قاضی توانسته بود ظاهری خوب و خداپسند از خود بین اکثریت مردم آن زمان نشان دهد و اغلب او را به عنوان قاضی عادل می شناختند.
بعد از مرگ معاویه و جانشینی یزید، قاضی شریح به همراه برخی بزرگان کوفه در مجلسی گرد آمدند و از امام
حسین
علیه السلام تقاضا کردند که به کوفه بیایند.(3)
و حالا قاضی شریح در مقابل کاخ کوفه ایستاده بود و برای وارد شدن به کاخ دو دل بود. عبیدالله حاکم وقت کوفه برای سومین بار او را به حضور خوانده بود و قاضی می دانست از او چه می خواهد. شریح قبل از این مستشار و امین زیاد بن ابیه پدر عبیدالله بود و می دانست که او همچون پدرش زیرک است و از این دعوت نیتی شوم در سر دارد. عبیدالله به حکم قاضی برای جنگ با
حسین
علیه السلام نیاز داشت چون از پشتوانه ی مذهبی برخوردار نبود و با کمک او می توانست به کار خود مشروعیت دینی بدهد.
قاضی قبلا نیز به حرف عبیدالله گوش داده بود؛ در قیام مسلم بن عقیل، به بالای برج کوفه رفت و به دروغ به مردم اطمینان داد که هانی بن عروه در کاخ سالم است و این باعث شد که مسلم تنها بماند. این عمل شیخ باعث قتل هانی و سپس شهادت مسلم بن عقیل شد. ولی این بار عبیدالله از او کاری سخت تر می خواست.
ولی قاضی تصمیم خود را گرفته بود. او تصمیم نداشت با صدور حکم قتل پسر پیامبر صلی الله علیه و آله، وجه ی خود را در بین مسلمانان بیشتر از قبل خراب کند.
با خود گفت که به نزد عبیدالله می روم و برای آخرین بار درخواست او را رد می کنم.
در قصر عبیدالله بر روی تخت کنار جعبه ای بزرگ نشسته بود که برق سکه ها ی داخل آن از دور چشم او را خیره می کرد. عبیدالله در حالی که با سکه ها بازی
می کرد بار دیگر درخواست خود را تکرار کرد. صدای جرینگ جرینگ سکه ها نمی گذاشت قاضی بتواند بر افکارش تمرکز کند.
صد ها هزار دینار او را وسوسه می کرد. برق سکه ها چشم او را کور کرده بود و صدای سکه ها نمی گذاشت نصایح امیر المؤمنین علی علیه السلام را به خاطر بیاورد. پس دینش را معامله کرد. قلم بر دست گرفت و نوشت: «
حسین
ارکان مسلمین را شقه شقه کرده و با امیرالمؤمنین یزید بن معاویه به مخالفت پرداخته است. برای من خروج او از اسلام محرز شده و حکم من جنگ با اوست و قتل او برای حفظ شریعت اسلام واجب است. امضا قاضی شریح»(4)
این گونه او به عنوان عالم دینی و معتمد مردم در آتش طمع خود اسیر شد و برجماعت جاهل کوفه راهنما شد که شاید اگر فتوای قاضی شریح نبود کسی جرأت
نمی کرد به روی نوه ی پیامبر صلی الله علیه و آله دست دراز کند.
________________________________________
منابع
(1)تاریخ کوفه – سید حسن براقی نجفی
(2)نهج البلاغه- سید شریف رضی
(3)اخبار القضاة – ابن وکیع محمد بن خلف حیان
(4) کتاب الفین – علامه حلی
تاریخ درج: 15/07/1394 | کد مطلب: 7 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 881
بد
متوسط
خوب
خیلی خوب
عالی
نظرات:
پاسخ به:
نظر مستقیم
عنوان شما:
نظر: