حکایتی از بحارالانوار
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
سفارش مولا
در زمان حضرت امام کاظم علیه السّلام فشار حکومت عباسی بر روی شیعیان و نزدیکان آن حضرت بسیار زیاد بود و حکومت فاسد به هر بهانهای دوستان و ارادتمندان امام را تحت فشار قرار میدادند.
یکی از این راهها، توقیف اموال و داراییهای شیعیان به بهانههای مختلف بود تا به این وسیله ایشان را از همراهی با اهل بیت علیهم السّلام باز دارند.
محمد بن ابی عمیر یکی از شیعیان سرشناس و از اصحاب نزدیک امام موسی کاظم علیه السّلام بود. شغل محمد بزازی بود و چون از متولیان شهر بود به شیعیان فقیر بسیار کمک میکرد. حکومت عباسی که از این کار او با خبر شده بودند اموال او را به زور و به ناحق غصب کردند.
محمد بن ابی عمیر که تمام دارایی هایش را از دست داده بود و سخت فقیر و نیازمند شده بود. روزی یکی از شیعیان که محمد در دوران بی نیازی خود ده هزار درهم به او قرض داده بود از حال و روز او با خبر شد و فهمید که محمد ازعهدهی مخارج خانوادهاش نیز بر نمیآید.

پس خانهی خود را فروخت و پول فروش خانه را را نزد محمد بن ابی عمیر آورد تا بدهی خود را به او باز پس دهد.
محمد از او پرسید: «این پول چیست؟»
مرد پاسخ داد: «این طلب شماست که بر گردن من بود.»
محمد با تعجب پرسید: «این پول را از کجا آوردی؟ کسی به تو بخشیده یا ارثی هنگفت به تو رسیده است؟»
مرد گفت: «خیر، خانه ام را فروختم تا بدهی شما را بدهم.»
محمد گفت: «مولایم امام صادق علیه السّلام فرمودهاند: شخص شایسته نیست بدهکار خود را (به خاطر عدم توانائي پرداخت بدهي) از خانه و كاشانة خود بيرون کند (كه خانهاش را بفروشد و بدهياش را پرداخت نمايد)».
پس پولها را به مرد پس داد و گفت: «این پولها را بردار، به خدا سوگند گرچه اکنون به یک درهم پول محتاجم، ولی هرگز این پول را از تو نخواهم گرفت.»
پی نوشت: علامه مجلسی- بحار الانوار- جلد ۴۹ – صفحه ۲۷۳

|
تاریخ درج: 29/04/1396 | کد مطلب: 1 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 849