درسی از خطابهی غدیر
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
ادامه از شماره قبل
امیرالمومنین علیه السلام سرپرست مردم است پس از پیامبر صلی الله علیه واله
وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛ او ولي شما است بعد از خدا و رسولش. اين بَعديت كه پيامبر صلی الله علیه و آله در عبارتشان فرمودهاند منحيثِ رتبه است. يعني ولي شما اولاً خدا است و بعد از خدا منم و بعد از من علي علیه السلام است.
اما "ولّي" يعني چه؟ آيا "ولّي" يعني دوست؟ يعني پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودهاند كه حضرت علي علیه السلام پس از خدا و من و در مرتبهي بعد از خدا و من دوست شما است؟ اين گونه برداشت از اين عبارت فاقد معنا است. اگر مراد از ولايت دوستي باشد بيمعني است كه بعد از خدا و رسول صلی الله علیه و آله باشد؛ ميشود هم خدا و هم رسول صلی الله علیه و آله را دوست داشت و هم كسان ديگري را و اينهمه با هم باشد.
چُنانكه در آيات بسياري از قرآن آمده است كه دوستانِ شما؛ خدا، رسول صلی الله علیه و آله و مؤمنين هستند. معلوم ميشود اين ولايت توفير ميكند و اين ولي معناي ديگري دارد و آن همانا سرپرست و اَولي و اَحَق به تصرف است. مثالش اينكه پدر شما به شما پولي ميدهيد و ميگويد خرج بكنيد.
آيا كدام "شما" اَوليبتصرف هستيد؟ پدرتان! شما هم حق داريد و ميتوانيد در پولي كه پدرتان به شما داده است تصرف بكنيد اما مرتبهي پدرتان پيش از شما است.
وَ قَدْ اَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالي عَلَيَّ بِذالِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِي: اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ.
به اين آيه در اصطلاح محدثين آيهي ولايت گفته ميشود چون در آن خداوند متعال ولايت و سرپرستي اميرالمؤمنين علیه السلام و سرپرستي پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسرپرستي خودش را تبيين و تفهيم کرده است. سؤال ميكنيم حق تفسير آيه با كيست و چهكسي مُحق است و ميتواند آيه را به شخص يا موضوعي تفسير بكند؟ آورندهي كتاب! پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله آورندهي کتاباند و ايشان در ادامهي آيهي پنجاهوپنج سورهي مائده كه در خطبهشان تلاوت كردهاند ميفرمايند :"وَ عَلِي ابْنُ اَبيطالِبٍ الَّذي اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ". يعني علي ابن ابيطالب علیه السلام مصداق کامل آيه و شأن نزول آن است.
هماو است كسيكه نماز برپا کرده و در حال ركوع زکات داده است و در همهي احوال خداوند را ميخواهد و چشمش به دنبال او است.
نکتهاي که اينجا هست آنكه پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله ابعاد مختلف امامت و ولايت را برشمردهاند و علاوه بر وراثت، اخوت را هم گفتهاند، و بعد آيهي ولايت را قرائت كردهاند و شأن نزولاش را فرمودهاند. نكتهي ديگر اينكه نائب با منوبٌعنه يا آنكس كه از او نيابت دارد و امام با كسيكه پيشوايي را از او گرفته است هرچهقدر نزديكتر باشند آن امامت و نيابت بيشتر براي مردم قابل قبول است. پيغمبر صلی الله علیه و آله دربارهي اميرالمؤمنين علیه السلام ميفرمايند لحظهاي نيست که او از خدا غافل باشد؛ يُريدُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ.
رضایت الهی در گرو تبلیغ رسالت
پيامبر صلی الله علیه و آله در ادامه ميفرمايند با وجود همهي دشمنيها و سنگاندازيها و نفاقها و آنچه برشمردهاند و بهخوبي به آنها واقف بودهاند خداوند از ايشان راضي نميشود مگر آنچه را كه در حق علي علیه السلام نازل كرده است ابلاغ بكنند و ابلاغِ حق امامت، خلافت، وصايت و ولايتِ اميرالمؤمنين علیه السلام چُنان است كه اگر انجامش ندهند كأنّه رسالتشان را انجام ندادهاند. پيشتر در خطابه آمده بود كه خداوند به پيامبر صلی الله علیه و آله وحي كرده است كه "يا اَيُهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ، فى عَلِىٍّ، يَعْنى فِى الْخِلاَفَةِ لِعَلِىِّ ابْنِ اَبيطالِب" و اينجا آمده است كه "يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ، فى حَقِّ عَلِىٍّ، وَ اِنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ". مرتبهي اول بيان كردهاند فى عَلِىٍّ، يَعْني فِى الْخِلاَفَةِ لِعَلِىِّ ابْنِ اَبيطالِب و اينبار فى حَقِّ عَلِىٍّ فرمودهاند.
پس دو تعبير آمده است؛ اولي دربارهي علي علیه السلام و خلافت ايشان و دومي دربارهي حق علي علیه السلام. آنچه اين دو تعبير متفاوت ميرسانند آن است كه خلافت، حق اميرالمؤمنين علیه السلام است و حق کس ديگري نيست و چونكه در مقابل حق باطل ميآيد طبعاً خلافت براي هركس ديگر باطل است.
ولایت امیر المومنین علیه السلام برهمگان واجب است.
فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ (ذالِكَ فيهِ وَ افْهَموهُ وَ اعْلَمُوا) اَنَّ اللَّهَ قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَي الْمُهاجِرينَ وَ الْاَنْصارِ وَ عَلَي التّابِعينَ لَهُمْ بِاِحْسانٍ، وَ عَلَى الْبادى وَ الْحاضِرِ، وَ عَلَي الْعَجَمِىِّ وَ الْعَرَبىِّ، وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلوكِ وَ الصَّغيرِ وَ الْكَبيرِ، وَ عَلَي الْاَبْيَضِ وَ الاَسْوَدِ، وَ عَلي كُلِّ مُوَحِّدٍ، ماضٍ حُكْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ اَمْرُهُ، مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْغَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ اَطاعَ لَهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ اَقُومُهُ فى هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ اَطيعوا وَ انْقادوا لِاَمْرِ (اللَّهِ) رَبِّكُمْ، فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ اِلاهُكُمْ، ثُمَّ مِنْدونِهِ رَسولُهُ وَ نَبِيُّهُ المُخاطِبُ لَكُمْ، ثُمَّ مِنْبَعْدى عَلىٌّ وَلِيُّكُمْ وَ اِمامُكُمْ بِاَمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْاِمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ اِلى يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ.
لا حَلالَ اِلّا ما اَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ لا حَرامَ اِلّا ما حَرَّمَهُ اللَّهُ (عَلَيْكُمْ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِى الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ اَنَا اَفْضَيْتُ بِما عَلَّمَنى رَبِّى مِنْ كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ اِلَيْهِ.
از عبارت فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ ذالِكَ فيهِ وَ افْهَموهُ وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ اِماماً مشخص ميشود كه اميرالمؤمنين علیه السلام را خداوند به امامت نصب كرده است و امامت منصب الهي است و امام را خدا بايد نصب بكند.
الف. پيامبر صلی الله علیه و آله سه مشخصه براي امامت به كار بردهاند: اول آنكه اَنَّ اللَّهَ قَدْنَصَبَهُ، يعني منصوب از طرف خداوند است. دوم اينكه وليّ است. سوم اينكه امام و مفروضالطاعه است.
ب. پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايند اطاعت اميرالمؤمنين علیه السلام بر همهكس واجب است، از مهاجرين و انصار گرفته تا تابعين، از حاضرين گرفته تا غايبها، از عرب تا عجم، از حُر و آزاد گرفته تا برده و مملوك، از كوچك و بزرگ، از سفيد و سياه، تا اينكه وَ عَلي كُلِّ مُوَحِّدٍ. يعني علي علیه السلام بر هركس كه موحد باشد و اَشهَدُ اَلّا اِله اِلّا اللّه گفته باشد ولي و سرپرستِ بهحق و مفروضالطاعه است تا بينهايت. مرحوم علامهي طباطبايي در استفاده از آيات قرآن براي مسألهي ولايت و امامت متبحر است. ايشان ذيل آيهي 124 سورهي بقره، قالَ اِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ اِماما، ميفرمايد از اين جمله چُنان برداشت ميشود كه امامت به جعل الهي است و نه به انتخاب و نه به شورا . همانكه پيامبر صلی الله علیه و آله فرمودهاند اَنَّ اللّه قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً. يعني گمان نكنيد كه من علي علیه السلام را امام و وليِ شما قرار دادهام؛ من از جاي ديگري آمدهام و از جانب كس ديگري سخن ميگويم. يادمان باشد كه يكي از تكنيكهاي برتر براي تبليغات آن است كه كسي اگر برندي ميآورد و محصولي عرضه ميكند آن را از كمپاني بزرگي بياورد و مربوطش بكند به يك شركت معروف كه همه به خوبي آن را بشناسند و از كيفيتش مطلع باشند.
پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله ميخواهند بفرمايند كه اين نشانِ امامت را ايشان نه از خودشان كه از خزانهي وحي آوردهاند. در ادامهي خطبه پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايند آخرين بار است كه براي مردم صحبت ميكنند، پس بشنوند و اطاعت بكنند و گردن بگذارند و نه به حرفهاي من، كه به امر خداوند؛ لاِمْرِ اللَّهِ رَبِّكُمْ. در ماجراي توبهي حُرّ ابن يزيد رياحی وقتي او خدمت امام حسين علیه السلام آمد و عرض کرد كه آيا ميتواند توبه كند سيدالشهدا علیه السلام فرمودند اللّهُ يغفرک . هرگاه كسي نزد ائمه علیه السلام ميآمد براي عذرخواهي ايشان ميفرمودند اللّهُ يغفرک. از منظر اخلاق توحيدي اين نكتهي جالبي است.
ج. پيامبر صلی الله علیه و آله ميفرمايند فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ اِلاهُكُمْ. يعني خداوند هم الاه و پروردگار شما است و هم مولا و سرپرستتان.
فيالواقع ايشان مولويت خدا و فرمان او را بيان ميكنند و از آنجا ميرسند به اثبات جايگاه و مولويت خودشان و بعد مولويت اميرالمؤمنين علیه السلام و فرزندانشان و اينكه همهي اين ولايتها از طرف خداوند است. خدا پروردگار و سرپرست شما است و بعد از خدا سرپرست شما منم که با شما صحبت ميکنم و بعد از من علي علیه السلام وليّ و امام شما است به امر خداوند. ثُمَّ الاِمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ اِلي يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ و رَسولَه. حلال آن است كه خدا و رسول و ائمه علیهم السلام حلال بدانند و حرام آن است كه ايشان حرام بدانند. ملاك حليت و حرمت، پيغمبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمهي معصومين علیهم السلام هستند و امامت مقامي است كه حلال خدا را حلال ميكند و حرامش را حرام. همانا امام کسي است که فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا سَخِطْتُمُوه ُ.
خلاصه درس پنجم:
1- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك ــ في عَلِي يَعْني فِي الْخِلاَفَةِ لِعَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ ــ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ ... أَنَّ عَلِىَّ بْنَ أَبى طالِبٍ أَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى (عَلى أُمَّتى) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِىَّ بَعْدى وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، ؛ در اين عبارت، از 5 واژه تعبير به امامت و جانشيني شدهاست: برادر، وصی، خليفه، امام، ولیّ.
2- خلافت در لغت يعني پايش را جاي پاي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله گذاشته است. اينجا پيامبر خليفه را معرفي ميفرمايند: عليّ ابن ابي طالب عليه السلام
3- آيه با عبارت يا أَيُهَاالرَّسُولُ آغاز و در ادامه عبارت وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ آمده است. يعني اين كار آخرين مرحلهي پيامرساني است. بديهي است بايد بحث در مورد تداوم رسالت و جانشيني رسول باشد. برخي از اهل تسنن ميگويند اين آيه در مورد وضو يا برخي احكام دیگر است؛ اما با توجه به اينكه احكام در طي رسالت بارها و بارها - به صورت عمومي - آموزش داده شده با عبارت وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ هماهنگی ندارد؛ اما حكم خلافت تا به حال در اين تريبونهاي بزرگ ارائه نشدهاست.
4- أَنْ أَقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَأَسْوَدَ نشان ميدهد وظيفه انقياد و پذيرش امامت اميرمؤمنان علیه السلام و فرزندان گراميشان بر عهده همگان است و احدي از آن مستثني نيست. سياه و سفيد كنايه از همگان است.
5- أَنَّ عَلِي بْنَ أَبي طالِبٍ أَخي وَ وَصيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَی اُمَّتِي وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي ؛ ابتدا امير مؤمنان علیه السلام را برادر خود ميخوانند كه ناظر به نزديكي بسيار نزديك ايشان به پيامبر است – به حدي كه گويا از يك پدر و مادر زاده شدهاند - . براي وصايت نيز حد تعيين نكردهاند و درنتيجه اين وصايت افاده عموم ميكند. يعني در همه امور، وصي من علي بن ابي طالب علیه السلام است. در ادامه توضيح شفافتر ميدهند كه خليفه (جانشين) من در امت، ايشان (علي بن ابي طالب) است. امت ايشان نيز شامل مسلمانان از زمان پيامبر تا قيامت است: وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ . مَنْ بَلَغَ نشاندهنده شمول امت بر مسلمانان اعصار بعدي (علاوه بر مسلمانان عصر پيامبر) است ؛ و بالاخره الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي يعني پيشواي بعدي علي بن ابي طالب است.
6- الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسي إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِي بَعْدي ؛ اهل مدينه و مكه (بهواسطهي مهاجرت برخي يهوديان) به خوبي ميدانستند شأن هارون نسبت به موسي در جانشيني و وزارت است. پيامبر اين نكته را هم يادآور ميشوند كه من ختم رسولانم و جانشين من ديگر قانونآور (نبي) نيست.
7- وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ؛ بعد در اين جا تقدم رتبي را ميرساند. درنتيجه سنخ ولايت در اين عبارت، براي علي بن ابي طالب و خداوند يكسان است؛ پس ولايت به معناي اولي به تصرف است. اگر ولي به معناي دوستي بود، بايد اين تقدم از بين ميرفت (مانند آياتي كه مي گويد دوستان شما خدا، رسول و مؤمنين اند).
8- وَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالي عَلَيَّ بِذالِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِي :{إِنَّما وَلِيُّكُمُاللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ و وَيُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ} ؛ رسول خدا در اين جا به صراحت مصداق آيه بالا را معرفي مينمايند: وَ عَلِي بْنُ أَبي طالِبٍ الَّذي أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ وَهُوَ راكِعٌ يُريدُاللَّهَ عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ
9- يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك ــ في عَلِيٍ يَعْني فِي الْخِلاَفَةِ لِعَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ ؛ صريحا خلافت را حق علي - عليه السلام - بيان ميكنند. ضمن اينكه اهميت ابلاغ خلافت را ميرسانند.
10- اِعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ ذالِكَ فيهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَإِماماً ؛ اين عبارت اولا نشان ميدهد علي - عليه السلام – منصوب از طرف خداست؛ به عبارت دقيقتر امام را بايد خدا نصب كند. هم چنين اين عبارت نشان دهنده ولي بودن و مفروض الطاعه بودن علي - عليه السلام – است. آيه 124 سورهي بقره (قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما ) هم اثبات مي كند امامت منحصرا به جعل الهي است.
11- وَ عَلي كُلِّ مُوَحِّدٍ بر مأموم بودن كليه موحدين (مسلمانان) در هر عصر و زمان دلالت دارد.
12- فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَإِلاهُكُمْ ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِيُّهُ الْمخاطِبُ لَكُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدي عَلي وَلِيُّكُمْ وَ إِمامُكُمْ بِأَمْرِاللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ إِلي يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَرَسولَهُ. لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ در اين عبارات اولاً فرمان و ولايت خدا تثبيت مي شود؛ بعد تصريح به تقدم رتبي ولايت خدا، پيامبر، امير مؤمنان علیه السلام و فرزندان پاك و گراميشان دارد. در گام بعد به تداوم رشتهي امامت تا قيامت تصريح دارد و بالاخره تصريح به اينكه معيار حليت و حرمت، ائمهي اطهارند: فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا سَخِطْتُمُوهُ

|
تاریخ درج: 25/06/1396 | کد مطلب: 8 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 884