معرفی دشمنان
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
مالک بن نسیر کندی
آن زمان که حربن یزید ریاحی در نینوا با امام حسین علیه السّلام برخورد کرد. مالک بن نسیر کندی به عنوان مامور و جاسوس عبیدالله بن زیاد، در آن مکان حضور داشت. زمانی که رفتار مؤدبانه ی حر را با امام دید نامه ای که از قبل از طرف عبیدالله در دست داشت را به حر رساند. او سوار بر اسب و مسلح با کمانی بر دوش به جمع پیوست. نخست به حر و سپاهش سلام کرد ولی به امام حسین علیه السّلام و یارانش اعتنایی ننمود.
مضمون نامه ی عبیدالله به حر این بود: «به مجرد رسیدن این نامه و فرستاده ی من، حسین را نگه دار و در منطقه ی خشک و بی آب و علفی او را فرود آر. به پیک خود دستور داده ام دائما با تو باشد و از تو جدا نشود تا دستورم را اجرا کنی. والسلام.»
یکی از یاران امام به نام ابو الشعثاء که خود از قبیله ی کندی بود او را شناخت و گفت: «آیا تو مالک بن نسیر هستی؟ مادرت به عزایت بنشیند. این چه پیغامی بود که آوردی؟» مالک گفت:« من از امام خود اطاعت کردم.»
ابو الشعثاء گفت: «ولی پروردگارت را نافرمانی کردی و در هلاکت خود از امامت پیروی نمودی و ننگ و آتش دوزخ را برای خود خریدی. چرا که خداوند در قرآن در آیه ی 41 سوره ی قصص می فرماید: آنان را پیشوایان قرار دادیم که به آتش دوزخ دعوت می کنند و روز قیامت یاری نخواهند شد»( تاریخ طبری- جلد 5). مالک بن نسیر که نامش در تاریخ مالک بن بشیر نیز آمده است از قبیله کنده بود.

او پس از رساندن نامه ی عبیدالله نینوا را ترک نکرد و هنگامی که کار به جنگ کشید در لشکر عمر سعد حضور داشت. هنگامی که فرزند رسول خدا صلّی الله علیه و اله در میدان جنگ کربلا تمام یارانش را از دست داده و تنها شده بودند مالک به همراه گروهی دیگر برای حمله به حضرت در میدان حاضر شد. مالک با دست ناپاک خود ضربه ای با شمشیر به سر حضرت فرود آورد.
در مقتل نوشته شده با این که حضرت کلاه برنس بر سر داشتند این ضربت چنان شدید بود که سر مبارک اباعبدالله حسین علیه السّلام شکافته شد و کلاه ایشان پر از خون شد (تجارب الامم - ابن مسکویه- جلد دوم).
حضرت رو به مالک فرمودند: «با این دست نه نانی بخوری و نه آبی بیاشامی و خداوند با ستمکاران محشورت کند»( الکامل- ابن اثیر- جلد چهارم).
مالک کلاه امام حسین علیه السّلام را به منزل آورد و هنگامی که مشغول شستن خون های روی آن بود زنش ام عبدالله وارد شد و فریاد زد: «آیا کلاه پسر پیامبر خدا را به خانه ی من آوردی؟ آن را از من دور کن.»
مالک بن نسیر کندی پس از واقعه ی عاشورا از ناحیه ی دست فلج شد و دچار فقر و نداری شدید شد. سرانجام در سال 66 هجری قمری یکی از یاران مختار به نام مالک بن عمرو نهدی او را در قادسیه اسیر کرد و بعد از اعتراف او به جنایاتش، او را کشت(بحارالانوار- علامه مجلسی- جلد 45).
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ ، اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ ، وَشايَعَتْ وَبايَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً

|
تاریخ درج: 15/09/1396 | کد مطلب: 6 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 769