پاسخ یک سوال
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
متن سوال:
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت شما!
بسیار متشکرم از وقت گذاری و دقت شما در پاسخگویی به سوالات قبل من. تا حدودی جواب سوالات را گرفتم، اما سوالات دیگری نیز ذهنم را مشغول کرده است.
۱- علت صلح و قیام نکردن امام حسن علیه السّلام فقط به خاطر کم بودن یارانشان بود یا دلایل مهمی تری نیز داشت؟
۲- چرا در زمان امامان بعدی، هیچگاه قیامی همچون قیام امام حسین علیه السّلام اتفاق نیفتاد؟ در صورتی که ظلم و ستم و حرام خواری و طمع در جان مردمان آن زمانها هم بوده است. در واقع در یک جمله: چرا از میان یازده امام ما تنها یک امام قیام کرد و قیام بعدی در زمان ظهور امام زمان عجّل الله تعالی فرجه است؟
متن پاسخ:
سلام علیکم
المستغاث بک یا صاحب الزمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف
جواب سوال ۱:
همانگونه که میدانید امام حسن علیه السلام ابتداً خود را برای جنگ با معاویه آماده نمود، ولی در اثر عدم پایداری یاران آن حضرت و به جهت خطراتی که متوجه اصل دین اسلام بود که بیم آن میرفت اصل دین را به نابودی بکشاند، حضرت مجبور گردید با معاویه صلح کند. دلایل فراوانی برای صلح امام حسن علیه السّلام ذکر شده است اما شاه نکتهی مطلب این است که یاران آن حضرت از وثاقت و اطمینان لازم برخوردار نبودند.
خود آن حضرت در پاسخ به عدهای که در مورد علت صلح سوال میکردند، اینگونه فرمودند:
۱- در پاسخ ابوسعید عقیصا فرمودند: مگر من حجت خدا و پس از پدرم امام نیستم؟ مگر پیامبر نفرمود؛ حسن و حسین اماماند، قیام کنند یا قعود؟ علت صلح من با معاویه همان علت صلح پیامبر با بنی ضمره و بنی اشجع و با اهل مکه در حدیبیه است، آنان به ظاهر کافر بودند و معاویه و یارانش در باطن کافرند. حال که من امام هستم دیگر نباید درباره رأی من در مورد صلح یا جنگ چون و چرا شود گر چه فلسفه اش پوشیده باشد. هنگامی که خضر آن اعمال را انجام داد چون موسی علیه السّلام از باطن کار خبر نداشت اعتراض کرد، ولی همین که خضر او را از اسرار کار خود خبر داد وی راضی شد. شما هم چون حکمت کار مرا نمیدانید به خشم آمده اید، ولی بدانید که اگر من این کار را نمیکردم احدی از شیعیان ما بر روی زمین باقی نمیماند و همه کشته میشدند. و نیز فرمودند: به خدا سوگند، کاری که من کردم برای شیعیان از آنچه خورشید بر آن میتابد بهتر است. در این جواب امام حسن علیه السلام ضرورت حفظ شیعه و اندک بودن یاران صدیق را مورد تأکید قرار داده است.
۲- در پاسخ زید بن وهب جهنی فرمودند:
به خدا سوگند که من معاویه را برای خودم بهتر از اینان میدانم که خیال میکنند شیعه مناند و نقشه قتل مرا میکشند و اثاثیه مرا غارت کرده، مالم را میبرند.
به خدا سوگند اگر به جنگ با معاویه بپردازم همین مردم مرا دستگیر نموده، به او تحویل میدهند!

به خدا سوگند اگر با عزت با او کنار بیایم بهتر از آن است که مرا به اسارت گرفته، گردن زند یا پس از اسارت آزاد کند و همان ننگی را که ما در فتح مکه بر آنان نهادیم (که آنان آزاد شدهی ما بودند) بر ما بنهند و تا روزگار خاندان ما نتوانند سر بلند کنند.
۳- در پاسخ سفیان بن ابی لیلی (که بر آن حضرت وارد شد و عرض کرد: السّلام علیک یا مذل المؤمنین، سلام بر تو ای خوارکننده مؤمنان!) چنین مطرح میکنند که فرمود: چه شد که نسبت به ما چنین میگویی؟ سفیان بن ابی لیلی: به خدا ما را با این کار سرافکنده و خوار کردی، با این مرد ستمگر بیعت کردی، و کار خلافت را به این مرد لعین پسر لعین و فرزند(هند)جگر خوار سپردی، در صورتی که صد هزار مرد جنگی مددکار تو بودند و در راه تو از هر گونه فداکاری دریغ نداشتند، و خدا(کار تو را رو به راه کرده)و مردم را در راه فرمانبرداری شما فراهم و آماده ساخته بود! آن حضرت فرمود: ای سفیان ما خاندانی هستیم که چون حق را تشخیص دادیم بدان تمسک جوییم (و از آن منحرف نخواهیم شد) و من از پدرم علی و او از رسول خدا شنید که میفرمود: روزگار سپری نشود (و چیزی نمیگذرد) تا اینکه فرمانروایی این مردم به دست مردی افتد که حنجره و گلویش گشاده و فراخ (پرخور) باشد، میخورد ولی سیر نمیشود، خدا به او نظر رحمت ندارد، از این جهان بیرون نرود تا (از بسیاری ستم و جنایت) آنچنان شود که نه در آسمان عذر پذیری برای او به جای ماند، و نه در زمین یاوری داشته باشد، و این مرد همان معاویه است، و من دانستم که خدا کار را به مراد او خواهد کرد. (یعنی میداند که بالاخره معاویه پیروز میشود، پس چه بهتر که آتش جنگ افروخته نشود و خونها بیهوده پایمال نگردد.)
بر گرفته از کتاب بیدارترین سردار اثر حسین استاد ولی
جواب سوال ۲:
روش ائمه علیهم السّلام همگی بر اساس حفظ مصالح اسلام و مکتب تشیع بوده است و در این مسیر هر جا که لازم بوده دست به شمشیر شدهاند و هرجا که مقتضی بوده از دیگر روشها برای حفظ و حراست از دین استفاده کردهاند و به تعبیر عامیانه سکوت اختیار کردهاند.
بنابراین گاهی در جبههی علمی و فرهنگی مشغول فعالیت شدهاند و گاهی در پیکار و کارزار عملی با دشمن مبارزه کردهاند. و هیچگاه از مجاهده و تلاش برای پاسداشت دین نبوی دست برنداشتهاند. این شیوه عملکرد را در منش امیرالمومنین علیه السّلام نیز به تنهایی شاهد هستیم که متناسب با شرایط اجتماعی عکس العملهای مقتضی را انجام میدادند و اگر چنین تدبیری در کار نبود اکنون بعد از چهارده قرن درخت اسلام و تشیع تنومند نمیشد و درخت پر ثمر معارف اهل بیت علیهم السّلام در عالم فراگیر نمیگشت.
خدانگهدار

|
تاریخ درج: 21/10/1396 | کد مطلب: 8 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 1271