معرفی علما و اصحاب
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
اولین بانوی شهید
سمیه دختر خیاط از قبیلهی بنی محزوم بود. او کنیز مردی از قریش به نام ابوحذیفه بود. سمیه سالهای کودکی و جوانی اش را در خانهی او گذرانده بود. ابو حذیفه همیشه از سمیه به عنوان پاکدامن ترین کنیز خود یاد میکرد و او را بسیار آزادمنش، خردمند و خوش قلب مینامید.
یاسر از اعراب عنسی مذجحی قحطانی یمن بود که همراه دو برادرش از یمن به مکه راه افتاد تا برادر چهارمشان را که بر اثر قحطی و خشکسالی و فساد اوضاع حکومت یمن، آواره شده بود پیدا کند. پس از آن که سه برادر از پیدا کردن برادر گمشدهی خود ناامید شدند، آن دو بازگشتند، ولی یاسر در مکه ماند و با رئیس قبیلهی بنی مخزوم یعنی ابو حذیفه (صاحب سمیه) هم پیمان شد. ابو حذیفه سالها از یاسر نگهداری کرد.
ابو حذیفه روزی تصمیم گرفت برای یاسر این هم پیمان جوان خود همسری برگزیند تا هم از تنهایی نجات پیدا کند و هم صاحب فرزندان نیکو گردد. در بین کنیزان خود از همه بیشتر راغب بود سمیه را به ازدواج او در بیاورد چرا که سمیه بسیار نمکین و پاکدامن بود. یاسر نیز که دورادور سمیه را دیده و مهرش را در دل داشت به این ازدواج رضایت داشت. ابو حذیفه پس از ازدواج سمیه را آزاد نمود و کاری کرد که فرزندان این زن و شوهر نیز جزو آزادگان یا احرار به شمار آیند.

این زن و شوهر در نهایت فقر ولی خوش بخت در کنار هم زندگی میکردند. عمار پسر بزرگ ایشان اولین بار سخنان دلنشین رسول خدا صلّی الله علیه و آله را شنید و مسلمان شد. از آن جایی که عمار به خانوادهی خود بسیار علاقه مند بود تصمیم گرفت اسلام را به ایشان نیز عرضه نماید و به این ترتیب سمیه و خانواده اش جزو اولین مسلمانان یا سابقین در اسلام هستند. زمانی که خبر اسلام آوردن ایشان به مشرکان مخصوصا ابوجهل رسید بسیار بر آشفتند و شروع به آزار و شکنجهی ایشان نمودند. ابوجهل آنها را در گرمای سخت صحرا بر روی شنهای داغ شکنجه میکرد. این شکنجه در طول سالهای اولیه مبعث بارها تکرار شد (زندگانی عمار یاسر – صفحه ۷۲). رسول اکرم صلّی الله علیه و آله هر بار به نزد ایشان میآمدند و از این خانواده دلجویی مینمودند و به ایشان وعدهی بهشت میدادند.
یک بار عمار که از شدت شکنجه از حال رفته بود زمانی که چشم باز کرد حضرت را بر بالای سر خود دید و به حضرت گفت شکنجهی مادرم از حد گذشته است. پیامبر نیز برایشان دعا کرد و به ایشان وعدهی بهشت و رهایی از دوزخ را داد (اعلام النساء المومنات – صفحه ۵۱۸).
سرانجام ابوجهل که دید با وجود شکنجهی زیاد این خانواده دست از ایمان خود بر نمیدارند و حتی قبول نمیکنند که به حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله دشنام بگویند یا بیزاری بجویند، نخست در مقابل چشمان سمیه همسرش یاسر را کشت و پس از آن بار دیگر سمیه را شکنجه کردند و در حالی که پاهایش را به دو شتر بستند و میکشیدند از او خواستند که از دین اسلام دست بردارد ولی بر لبان این بانوی بزرگ جز نام خدا و ذکر لا اله الا الله جاری نمیشد.ابوجهل که از این پایداری به تنگ آمده بود با نیزه یا شمشیر خود بر شکم سمیه زد و او را به شهادت رسانید (بحار الانوار – جلد ۱۸ – صفحه ۲۴۱).

|
تاریخ درج: 15/11/1396 | کد مطلب: 7 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 1082