معرفی دشمنان
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
عبدالله بن نبتل بن حارث
از همان روزهای ورود اسلام به مدینه نفاق نیز در پس پرده ی شهر شکل گرفت . عبدالله بن نبتل یکی از منافقینی بود که از همان روزهای ورود اسلام به مدینه در صفوف مومنان رخنه کرده و با زبان و عمل خود تخم تردید و نفاق را در میان مومنان می کاشت.
از گذشته ی پیش از اسلامش تنها می دانیم که از بزرگان مدینه و قبیله بنی ضبیعه بود . در هنگام جنگ بدر و زمانی که هنگام امتحان مسلمانانِ مدینه فرا رسید، عبدالله از جمله کسانی بود که با بهانه ای در جنگ شرکت نکرد . هنگامی که جنگ با پیروزی مسلمانان به پایان رسید و مسلمانان با اسیران به مدینه باز گشتند، مشرکان و منافقان از این که در این جنگ شرکت نکرده بودند پشیمان شدند و عبدالله بن نبتل این پشیمانی را بر زبان راند و افسوس خورد که:« کاش ما هم با او رفته بودیم و همراه وی به غنیمت دست می یافتیم.»(1) در آن سال ها منافقان در مسجد النبی گرد هم می آمدند و توطئه می کردند .
تا آن که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روزی دستور بیرون کردن ایشان از مسجد را به انصار داد.(2) منافقان مدینه کم کم با یهودیان این شهر هم دست شدند . عبدالله بن نبتل هر روز خود را به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله می رساند و به سخنان حضرت گوش می داد و بعد خبر آن ها را به یهودیان مدینه می رساند.

رسول خدا صلی الله و علیه و آله از این کار منافقان از طریق وحی باخبر بود، به گونه ای که یکبار در میان مهاجرین و انصار فرمودند: «کسی از منافقین هر روز به نزد ما می آید و اخبار ما را به ایشان اطلاع می دهد. فرشته ی وحی به من گفته است که آن مرد چهره ای سیاه و موهای انبوهی دارد و چشمانش چون دو دیگ مسین است. او ذهنی همچو خران داشته و با چشمان شیطان به ما می نگرد.»
در همان وقت عبدالله از در وارد شد و پیامبر او را به یارانش معرفی کرد ولی عبدالله بن نبتل قسم دروغ خورد و حرف پیامبر را منکر شد.(3)
توطئه های پسر نبتل به این جا ختم نشد او به همراه 15 تن دیگر از منافقین مانند معتب بن قشیر، ابو حبیبه بن ازعر، ابوعامر بن راهب و .... به بهانه ی گرمای هوا از حضور در جنگ تبوک نیز سرپیچی کردند و قبل از خروج پیامبر اجازه گرفتند که مسجدی در کنار مسجد قبا بنا کنند. هنگامی که پیامبر از جنگ باز می گشتند قبل از رسیدن به شهر مدینه خداوند با نزول آیات 107 و 108 سوره ی توبه به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد که این مسجد برای نفاق بین مسلمانان ساخت شده است و از پیامبر خواسته شد که در آن مسجد نماز نخوانند.
پس پیامبر به عاصم بن عدی و مالک بن خشم دستور تخریب مسجد را دادند و این دو مسجد را در حالی که منافقین هنوز در آن بودند به آتش کشیدند.
بعد از این اتفاق چهره ی منافقین برای همه مشخص شد و عبدالله بن نبتل دیگر نتوانست به صورت آشکارا عملی بر ضد اسلام انجام دهد. می گویند او تا زمان خلیفه ی دوم زنده بود.
منابع
(1)احمد بن یحیی بلاذری- انساب الاشراف- جلد یک
(2)عبدالملک ابن هشام- السیره النبویه – جلد یک
(3)المغازی – جلد سه- صفحه 1042
(4) السیره النبویه – ابن هشام- جلد دو

|
تاریخ درج: 19/11/1397 | کد مطلب: 7 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 558