مقاله مناسبتی
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
من بُشرم، بُشر حافی!
روزی امام کاظم علیهالسّلام از کوچههای بغداد میگذشتند. از یک خانهای صدای تار و تنبور بلند بود، میزدند و میرقصیدند و صدای پایکوبی میآمد.
اتفاقاً یک خادمهای از منزل بیرون آمد در حالی که زبالههایی همراهش بود و میخواست بیرون بریزد. امام به او فرمود: «یَا جَارِیَةُ! صَاحِبُ هَذَا الدَّارِ حُرٌّ أَمْ عَبْدٌ؟! فَقَالَتْ: بَلْ حُرٌّ. فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلامُ: صَدَقْتِ؛ لَوْ کَانَ عَبْدًا خَافَ مِنْ مَوْلَاهُ». ای زن خدمتكار! صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ سؤال عجیبی بود.
گفت: از خانه به این مجللی پیدا نیست؟ این خانه ی«بُشر» است، یکی از رجال، یکی از اشراف، یکی از اعیان، معلوم است که آزاد است. امام کاظم علیهالسّلام فرمود: بله، آزاد است، اگر بنده میبود از آقای خود میترسید و چنین کاری نمیکرد و این سر و صداها از خانهاش بلند نبود.
بُشر متوجه طولانی شدن عدم حضور خادمه شد. آمد نزد او و گفت: چرا معطل کردی؟ گفت: یک مردی مرا به حرف گرفت. گفت: چه گفت؟ گفت: یک سؤال عجیبی از من کرد. چه سؤال کرد؟ از من پرسید که صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ گفتم البته که آزاد است. بعد هم گفت: بله، آزاد است، اگر بنده میبود که این سر و صداها بیرون نمیآمد. (همین جمله در او انقلاب ایجاد کرد.) گفت: آن مرد چه نشانههایی داشت؟ علائم و نشانهها را که گفت، فهمید که موسی بن جعفر علیهما السّلام است. گفت: کجا رفت؟ از این طرف رفت. پایش برهنه بود، به خود فرصت نداد که برود کفشهایش را بپوشد، برای اینکه ممکن است آقا را پیدا نکند.
پای برهنه (حافیاً) از منزل بیرون شد. دوید، خودش را انداخت به دامن امام و عذرخواهى نمود و گریست و از کردارش و عملش شرمنده شد، عرض کرد: آقا! من از همین ساعت می خواهم بنده خدا باشم. و بُشر به دست حضرت توبه نمود.[1]
بُشر فقط در یک لحظه تصمیم گرفت تا قطبنمای زندگیاش را در مسیر عبودیت ربّ و تبعیت از ولی الهی قرار بدهد و این همان آغاز راهش شد تا معرفت و لقای الهی. حال آیا وقت آن نرسیده است که دلهای ما نیز برای خدا خاشع گردد و به عنوان شیعه، پیروان حقیقی ولی الهی باشیم؟
وای چقدر برای اماممان دوست داشتنی میشویم زمانی که کفش خودخواهیها، تعصبها و پیروی از آداب و رسومهای غلط را از پایمان درآوریم و بدون هیچگونه منیت و توجیهی، پابرهنه پشت سر اماممان حرکت کنیم. آری آن زمان است که شیعه بودن معنا پیدا میکند و ثانیههای زندگی میشود پلههایی برای ملاقات با خدا.....!
بیاییم در روز ولادت امام موسی کاظم علیهالسّلام به محضر ایشان عرضه بداریم که ای آقا و مولای ما! من بُشرم، بُشر حافی! به آستان شما پناه آوردهام، دوان دوان آمدهام، با پایی برهنه، گناهانم را جا گذاشتهام و میخواهم در چشمهسار ولایت و محبت شما خود را تطهیر کنم، آمدهام تا با اکسیر ولایت تان مِس وجودم را به طلا تبدیل کنید تا از مقربان و محبان آستان حضرت دوست شوم.
اینک برای آستان بوسی و عرض ارادت به محضر موسی بن جعفر علیهالسّلام، احادیثی از ایشان را که راهنما به سوی زندگی حقیقی و بندگی خداست را سرمه چشمان مانمیکنیم و عرضه میداریم: «لبیک اللهم لبیک....... خدایا! آمدم، برای همیشه......».
1-شیعه و قرائت قرآن
حضرت كاظم علیهالسّلام به مردى فرمودند: آیا دوست دارى در دنیا بمانى؟ پاسخ داد: بله. امام پرسیدند: براى چه؟ عرض کرد: به خاطر قرائت قل هو الله احد، آنگاه حضرت سکوت کردند و پس از زمانى فرمودند: اى حفص! هر كس از دوستان و شیعیان ما بمیرد و قرآن را خوب نداند، در عالم برزخ آموزش داده مى شود تا خدا به واسطه آن درجه و مقامش را بالا ببرد زیرا درجات بهشت به قدر آیه هاى قرآن كریم است. به قارى گفته مى شود: بخوان و بالا برو پس او مى خواند و بالا می رود.
حفص گوید: در طول عمرم كسى را كه بیشتر از امام كاظم علیهالسّلام، خدا ترس و به رحمت حق امیدوار باشد ندیدم و قرآن خواندنش همراه با حزن بود و گویا هنگام قرائت به شخصى خطاب مى كند. [2]
2-تمام علم
امام موسي كاظم عليهالسّلام فرمودند: وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ فى أرْبَع: أَوَّلُها أنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ، وَالثّانِيَةُ أنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِكَ، وَالثّالِثَةُ أنْ تَعْرِفَ ما أرادَ مِنْكَ، وَالرّبِعَةُ أنْ تَعْرِفَ ما يُخْرِجُكَ عَنْ دينِكَ. [3]
تمام علم مردم را در چهار مورد شناسایى كردهام:
اوّلين آن ها اين كه پروردگار و آفريدگار خود را بشناسى و نسبت به او شناخت پيدا كنى.
دوّم، اين كه بفهمى براى وجود تو و نيز براى بقاء حيات تو چه كارها و تلاشهایى صورت گرفته است.
سوّم، بدانى كه براى چه آفريده شدهاى و منظور چه بوده است.
چهارم، معرفت پيدا كنى به آن چيزهایى كه سبب مى شود از دين و اعتقادات خود منحرف شوى (يعنى راه خوشبختى و بدبختى خود را بشناسى و در جامعه چشم و گوش بسته حركت نكنى).
3-ضرورت و لزوم دعا
حضرت امام موسي كاظم عليهالسّلام فرمودند: ما مِنْ بَلاء يَنْزِلُ عَلى عَبْد مُؤْمِن فَيُلْهِمُهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الدُّعاءَ إِلاّ كانَ كَشْفُ ذلِكَ الْبَلاءِ وَشيكاً، وَ ما مِنْ بَلاء يَنْزِلُ عَلى عَبْد مُؤْمِن فَيُمْسِكُ عَنِ الدُّعاءِ إلاّ كانَ ذلِكَ الْبَلاءُ طَويلاً، فَإذا نَزَلَ الْبَلاءُ فَعَلَيْكُمْ بِالدُّعاءِ وَ التَّضَرُّعِ إلَى اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. [4]
نيست بلایى كه بر مؤمن وارد شود مگر آن كه به وسیله ی دعا سريع بر طرف میگردد؛ و چنانچه دعا نكند طولانى خواهد شد، پس هنگامى که مصيبت و بلایى وارد شد، به درگاه خداوند دعا و تضرّع كنيد.
4-ثمره راستگویی، نیت خوب و احسان به دیگران
امام كاظم عليهالسّلام فرمودند: مَنْ صَدَقَ لِسانُهُ زَكى عَمَلُهُ، وَ مَنْ حَسُنَتْ نيَّتُهُ زيدَ فى رِزْقِهِ، وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِإخْوانِهِ وَ أهْلِهِ مُدَّ فى عُمْرِهِ. [5]
هر كه زبانش صادق باشد اعمالش تزكيه خواهد شد، هر كه فكر و نيّتش نيك باشد در روزي اش توسعه خواهد بود، هر كه به دوستان و آشنايان خویش نيكى و احسان كند، عمرش طولانى خواهد شد.
5- خیر بودن پیشآمدها برای مؤمن
حضرت کاظم عليهالسّلام فرمودند: الْمُؤْمِنُ بِعَرْضِ كُلِّ خَيْر، لَوْ قُطِّعَ أنْمِلَةً أنْمِلَةً كانَ خَيْراً لَهُ، وَ لَوْ وَلّى شَرْقَها وَ غَرْبَها كانَ خَيْراً لَهُ. [6]
مؤمن (هميشه، در همه حالات) در معرض خير و سعادت خواهد بود، چنانچه (در سختى قرار گيرد و) بندهاى بدنش قطعه قطعه گردد برايش خير و خوشبختى است؛ و اگر هم تمام شرق و غرب دنيا در اختيارش قرار گيرد، نيز برايش خير و سعادت است.
6--تأثیر نامهای نیکو
امام کاظم علیهالسّلام فرمودهاند: در خانهای که نام محمد، احمد، علی، حسن، حسین، فاطمه باشد فقر وارد نمیشود.[7]
7- از کار زشت انتقاد کنیم نه از شخص
شخصی از امام موسی کاظم علیهالسّلام پرسید: یکی از یاران شما شراب خورده است آیا از او تبری بجوییم؟
امام موسی کاظم علیهالسّلام فرمودند: از کارش تبری بجویید ( نه از خودش).[8]
این کلام نورانی حائز این نکته است که ما نباید نسبت به خلافکار، کینه به دل داشته باشیم، بلکه باید کار خلاف او را به او تذکر دهیم. به عبارت دیگر با جهل مبارزه کنیم نه با جاهل، با گناه مبارزه کنیم نه گناهکار. اگر خلافکار احساس کند انسانی منفور و مطرود است، هر روز بر تباهی خود میافزاید. اما اگر احساس کند که شخصیت دارد و محبوب است و تنها نقطه ضعف او کار خلافش است به راحتی آن را ترک میکند.[9]
منابع:
1- نور ملکوت قرآن، ج۳، ص۲۸۱ به نقل از «منهاج الكرامه» طبع سنگى، ص ۱۹؛ «روضات الجنّات»، طبع سنگى، ص۱۳۲ و ۱۳۳.
2- كافى، ج 2، ص 606؛ مسند الامام الكاظم (ع)، ج 2، ص 98.
3-كافى، ج 1، ص 50، ح 11؛ أعيان الشيعه، ج 2، ص 9؛ نزهه النّاظر، ص 121، ح 1.
4-اصول كافي، ج 2، ص 471، ح 2؛ وسائل الشّيعه، ج 7، ص 44، ح 8674.
5-تحف العقول، ص 388، س 17؛ بحارالأنوار، ج 75، ص 303، ضمن حديث 25.
6-كتاب التمحيص، ص 55، ح 109؛ بحار الأنوار، ج 64، ح ص 242، ح 79.
7- العوالم بحرانی، ج 11، ص .552
8- بحارالانوار، ج 27، ص 137.
9-به نقل از کتاب امر به معروف و نهی از منکر حجت الاسلام محسن قرائتی.

|
تاریخ درج: 01/12/1394 | کد مطلب: 6 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 1160