خطابهی غدیر
معرفی خطابه
مقدمه
متن و قرائت
ویکی خطابه
مقالات پژوهشی
کتابخانه غدیر
شرح صوتی
درس هایی از خطابه
درس های صوتی خطابه
ترجمه منظوم
کتاب سروش آفتاب
برکه بی ساحل
خطبهی فدک
معرفی خطبهی فدک
مقدمه شکوه یاس
متن و قرائت
مباحث جامع فدک
ویکی خطبهی فدک
شرح صوتی
ملحقات خطبهی فدک
لغات ملحقات
لغات خطبه
شکوه یاس دیجیتال
آزمون حفظ
آیین نامه
ثبتنام آزمون خطابهی غدیر
ثبتنام آزمون خطبهی فدک
تاریخ برگزاری دورههای مختلف
نفرات برتر غدیر
نفرات برتر فدک
مجله الکترونیک 1841
معرفی مجله
آرشیو مجلات
آرشیو موضوعی مجلات
عضویت در مجله
اسامی برندگان مجله
دسترسی به آخرین شماره
پرسش و پاسخ
ارسال سوالات اعتقادی
نحوه تبلیغ خطابه
نحوه نذر خطابهی غدیر
آرشیو سوالات
مسابقات آنلاین
مسابقات آنلاین 1841
مسابقات کتابخوانی
اسامی برندگان
آرشیو مسابقات
فرزندان غدیری
مسابقه حفظ سلام زیارت
کتاب قصه دیجیتال
شگفتیهای آفرینش
رنگ آمیزی
جدول کلمات
نامهای به پدر مهریان
کاردستی
معرفی سورههای قرآن
شعر
نوا و نما
گالری تصاویر
سخنرانی با موضوعات مختلف
سرودهای استودیویی
آرشیو پخش زنده
کلیپهای ویدیویی
باشگاه مبلغان
باشگاه مبلغان
محتوایی برای یک جشن
آرشیو مطالب روزانه
ویژهنامه
گالری آداب مهمانی
گالری روزشمار غدیر
آکادمی غدیر و فدک
نرم افزار موبایل
Open Menu
خطابهی غدیر
خطبهی فدک
آزمون حفظ
مجله ۱۸۴۱
پرسش و پاسخ
باشگاه مُبلغان
مسابقات آنلاین
فرزندان غدیری
نوا و نما
فروشگاه آنلاین
نرم افزار
مطلب
»
صفحه اصلی ماژول مطلب
معرفی دشمنان
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
پسر مرجانه
نامش عبیدالله بود و پسر زیاد بن ابیه مردی بدنام و کنیزی به نام مرجانه بود. زیاد بن ابیه پس از به دنیا آمدن عبیدالله مادرش را طلاق داد و مرجانه با کافری به نام شیرویه اسوری ازدواج کرد و عبیدالله در خانهی او بزرگ شد (تاریخ طبری، جلد ۳).
عبیدالله مردی بد نهاد، ستم پیشه و بیداد گربود. او در هنگام ناتوانی ترسو و هنگام توانمندی بسیار ستمگر بود. معاویه او را با این که سن کمی داشت زمامدار بصره کرد و او در دشمنی با اهل بیت و امیرالمومنین علیهم السّلام کوتاهی نکرد. پس از مرگ معاویه، یزید فهمید امام
حسین
علیه السّلام پس از رد بیعتش راهی کوفه شده است و کوفیان با او
بیعت
کرده و مسلم بن عقیل در کوفه میباشد. طی نامهای عبیدالله را به کوفه فرستاد تا جلوی ورود امام به شهر را گرفته ومخالفان را سرکوب کند. عبیدالله با ظاهری مبدل قدم به کوفه نهاد و در هنگامهی ورود دستور سرکوب فوری مردم را صادر کرد و با به شهادت رساندن مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و زندانی کردن مختار ثقفی باعث وحشت در میان کوفیان شد به طوری که ایشان دعوت و
بیعت
خویش با
حسین
بن علی علیهم السّلام را فراموش کرده و خود در زمرهی سپاهیان عبیدالله برای جنگ با فرزند رسول خدا درآمدند.
او عمر سعد را به فرماندهی برگزید و شمر بن ذی الجوشن را با او همراه نمود. پس از واقعهی کربلا به دستور او اهل بیت رسول خدا را در کوچههای کوفه گرداندند و به کاخ آوردند. مهم ترین شخصی که توجه عبیدالله را به خود جلب کرد امام سجاد علیه السّلام بود. او از بودن مردی در میان اسرا تعجب نمود و نام ایشان را پرسید و پس از شنیدن جواب امام پرسید: «مگر علی بن
حسین
در کربلا شهید نشد؟» امام در حالی که در غل و زنجیر اسیر بودند فرمودند: «هیچ انسانی نمیمیرد مگر به اذن خداوند» (آل عمران آیه ۱۴۵).
عبیدالله بن زیاد با مشاهده آن حضور ذهن و حاضر جوابی و پاسخ کوبنده جوانی که در زنجیر اسارت است، خشمگین شد و دستور داد تا علی بن
الحسین
علیهما السّلام را نیز به شهادت رسانند، ولی حضرت زینب کبری علیها السّلام فریاد برآورد: «ای ابن زیاد! آن همه از خونهای ما که ریختهای، برایت کافی نیست؟ سوگند به خدا، اگر میخواهی او را بکشی مرا نیز باید همراه او بکشی».
پس از مرگ یزید، عبیدالله در کوفه ادعای خلافت کرد ولی از ترس مختار ثقفی از کوفه خارج شد و به جنگ با توابین پرداخت. میگویند در آن سالها به جای پشیمانی از اعمال خود بابت این که به نصیحت اطرافیان گوش داده و مختار ثقفی و علی بن
حسین
علیه السّلام را نکشته ناراحت بوده ولی سعی مینمود از مسئولیت قتل امام حسین طفره برود و ادعا میکرد :«دلیل کشتن
حسین
به دست من این بود که یزید پیشنهاد کرد یا او را بکشم یا خودم کشته شوم و من قتل او را برگزیدم» (الکامل فی التاریخ، جلد دوم).
سرانجام در سال ۶۷ سپاهیان مختار با سپاهیان عبیدالله درگیر شدند و در این جنگ عبیدالله توسط ابراهیم اشتر کشته شد و سرش را برای مختار فرستادند.
مختار پس از نماز شکر سر را به مدینه به نزد امام سجاد علیه السّلام و محمد حنفیه فرستادند. امام سجاد علیه السّلام پس از مشاهدهی سر سجدهی شکر به جا آوردند و فرمودند خدا به مختار جزای خیر عنایت کند (تاریخ یعقوبی، جلد دوم/ عقدالفرید، جلد پنجم).
و از امام صادق نقل است :«پس از حادثهی عاشورا هیچ بانویی از بانوان بنی هاشم سرمه نکشیدند و موی خود را شانه نکردند تا آن که ابن زیاد به هلاکت رسید» (اعیان الشیعه، جلد چهارم).
تاریخ درج: 10/09/1394 | کد مطلب: 6 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 1020
بد
متوسط
خوب
خیلی خوب
عالی
نظرات:
پاسخ به:
نظر مستقیم
عنوان شما:
نظر: