معرفی دشمنان
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
ابوسفیان
نامش صَخر بن حَرب بن اُمَیـَّة بن عبدالشمس بن عبد مَناف، معروف به اَبوسُفیان بود که گاهی او را به کنیه ابوحنظله نیز میخواندند. اودر هنگامه واقعهی عام الفیل، ده ساله بود. پیش از اسلام از بازرگانان بزرگ و ثروتمند قریش و جزو چهار مردی بود که در عهد جاهلیت فرمانشان نافذ بوده است. قبل از اسلام با یکی از بدنام ترین زنان قریش هند دختر عتبه ازدواج و به اعتبار خود و هند، بزرگ قریش نام گرفت.
پس از علنی شدن اسلام ابوسفیان مخالفت خود را به صورت علنی با رسول خدا صلّی الله علیه و آله و مسلمان نشان داد. او در شکنجه و به شهادت رساندن مسلمانان صدر اسلام و اذیت و آزار پیامبر صلّی الله علیه و آله نقش زیادی داشت به طوری که آیات نکوهش زیادی در قرآن برای او نازل شده است. ابوسفیان در واقعه ی ترور پیامبر صلّی الله علیه و آله در شب لیله المبیت نیز نقش مهمی داشت.
بعد از هجرت مسلمانان به مدینه ابوسفیان به جنگ های علنی با اسلام پرداخت، هرچند در جنگ بدر از رویارویی با مسلمانان طفره رفت و اموال و کاروان خود را از مسیر دیگری عبور داد ولی پسرش حنظله در جنگ به دست مسلمانان کشته شد. پس از او هند رهبری کفار در جنگ احد را بر عهده گرفتند.
ابوسفیان در جنگ خندق نیز با فرستادن پول و هدیه برای یهودیان ایشان را به جنگ با اسلام تحریک نمود.بعد از پیمان شکنی کفار ابوسفیان به مدینه آمد.
نخست به منزل دخترش ام حبیبه که سال ها قبل اسلام آورده بود و همسر پیامبر خدا بود رفت تا او وساطتش را نماید ولی ام حبیبه او را از منزل بیرون کرد.

پس از لشکر کشی پیامبر صلّی الله علیه و آله به مکه ابوسفیان که از شکست کفار مطمئن بود به صورت ناشناس به اردوگاه آمد و با اعلام به مسلمان شدن جان خود و خانواده اش را نجات داد(الاصابه فی تمییز الصحابه-ابن حجر عسقانی).
پس از فتح مکه ابوسفیان قدرت خود را از دست داد. او در غزوهی طائف شرکت کرد و در آن جنگ یک چشم خود را از دست داد. ابوسفیان با وجود کینه از اسلام دشمنی خود را با اسلام آشکار نمی کرد. پس از رحلت رسول خدا صلّی الله علیه و آله ابوسفیان به مدینه برگشت و در آن جا ساکن شد. او مخالفت خود را با خلافت ابوبکر تنها به این علّت که او از کم ارج ترین تیره های قریش است ابراز داشت و حتی به ظاهر به امیرالمومنین علیه السّلام پیشنهاد خلافت داد.
امیرالمومنین علیه السلام چون از نیت او آگاه بودند دعوت او را قبول نکردند و درباره اش فرمودند:
«تو بی وقفه در دشمنی با اسلام و مسلمانان هستی.» (حمیری-ابو بکر عبدالرزاق-جلد ۵)
در زمان حکومت عمر فرزندش معاویه را از مخالفت با عمر بر حذر داشت و هنگام حکومت عثمان در حضور عثمان و امویان گفت:
«اکنون که گوی خلافت به دست شما افتاده آن را میان خود بگردانید و نگذارید از دستتان بیرون افتد.» (انساب - بلاذری -جلد ۴)
او پنج سال قبل از عمر در سال سی و یا سی و یک هجریقمری در سن ۸۸ سالگی در حالی مرد که فرزندش معاویه بعدها به عنوان بزرگترین دشمن اسلام شناخته شد. امیر المومنین علیه السّلام معاویه را منافق فرزند منافق مینامیدند. (وقعه صفین-نصر ابن مزاحم-صفحه ۳۱۴)

|
تاریخ درج: 01/03/1395 | کد مطلب: 4 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 1400