درسی از خطابه
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
ادامه از شمارهی قبل
تفویض در روایات
عن ابي اسحاق النحوي قال دخلت علي ابي عبد الله علیه السّلام فسمعته يقول :«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ: ﴿ وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾: ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه﴾ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَ نَبِيَّ اَللَّهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِيٍ وَ اِئْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ اَلنَّاسُ فَوَ اَللَّهِ لَنُحِبُّكُمْ أَنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا وَ أَنْ تَصْمُتُوا إِذَا صَمَتْنَا وَ نَحْنُ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ مَا جَعَلَ اَللَّهُ لِأَحَدٍ خَيْراً فِي خِلاَفِ أَمْرِنَا»
ابی اسحاق نحوی میگوید: بر امام صادق علیه السّلام وارد شدم، شنیدم که آن حضرت میفرمودند: «خداوند متعال با محبت پیامبرش را تربیت کرده وآن گاه فرمود: ﴿تو دارای خلق بزرگی هستی.﴾ سپس به ایشان تفویض کرده است و آن گاه فرمود: ﴿آن چه پیغمبر برای شما میآورد، بگیرید و آن چه نهی میکند، از آن بازدارید.﴾ و نیز میفرماید ﴿کسی که از رسول اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است.﴾ حضرت صادق علیه السّلام در ادامه فرمودند: پیغمبر خدا امور دین را به علی واگذار کرده است و او را امین دانسته است، شما (شيعيان) تسليم شديد و آن مردم انكار كردند، بخدا ما دوست داريم كه هر گاه بگوئيم شما هم بگوئيد، و هر گاه سكوت كنيم، شما نیز سكوت كنيد، و ما واسطه ی ميان شما و خداى عزوجل هستيم، خدا براى هيچ كس در مخالفت امر ما خيرى قرار نداده است».

زمینهی تفویض، محبت است. اول با محبتش تربیت نموده سپس به ایشان تفویض کرده است. روشنفکران اعتقاد دارند که عصمت پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فقط در دادن و گرفتن و رساندن وحی است و لازم نیست در ﺃعمالشان عصمت داشته باشند، ولی خداوند میفرماید: «آن چه که پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم میآورد را بگیرید و آن چه نهی کرده، از آن باز دارید.» خداوند تفویض کرده و اختیاراتی را به پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم داده است.
خدا میدانی را در اختیار پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم گذاشته که در این میدان، جز با مشیت و ارادهی خدا حرکت نمیکنند. از همین رو آن حضرت میفرمایند: «نحن اوعیه مشیه الله» : «ما ظرفهای مشیت خدا هستیم.»
لذا میفرمایند: وقتی خدا پیغمبراسلام صلّی الله علیه وآله را که جز راه خدا نمیرود، نسبت به خود با محبت دید، این گونه فرموده:
﴿ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.﴾
خدا به پیغمبر صلّی الله علیه وآله چنین اختیاراتی را داده و آن گاه به مردم فرموده است:
﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه﴾:﴿کسی که از رسول اطاعت بکند، از خدا اطاعت کرده است.﴾
اما وهابیها از قول خلیفهی دوم میگویند: قرآن کافی است، گفتار و رفتار پیامبر را رها کنید.
سپس حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:
«وَ إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِيٍّ وَ ائْتَمَنَهُ»: و پیغمبر خدا امور دین را به علی واگذار کرده است و او را امین دانسته است.
«فَوَ اللَّهِ لَنُحِبُّكُمْ أَنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا وَ أَنْ تَصْمُتُوا إِذَا صَمَتْنَا»: به خدا قسم دوست داریم، زمانی که ما گفتیم ، بگویید و زمانی که ما ساکت شدیم ،ساکت شوید.
«وَ نَحْنُ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»: و ما واسطهی بین شما و خدا هستیم.
«مَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ خَيْراً فِي خِلَافِ»: کسی که خیر میخواهد، خیرش در این است که راه ما را طی کند.
در روایتی دیگر،
عن موسي بن اشيم قال : كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ علیه السلام فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ آيَةٍ مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَأَخْبَرَهُ بِهَا ثُمَّ دَخَلَ عَلَيْهِ دَاخِلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْكَ اَلْآيَةِ فَأَخْبَرَهُ بِخِلاَفِ مَا أَخْبَرَ بِهِ اَلْأَوَّلَ فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ مَا شَاءَ اَللَّهُ حَتَّى كَأَنَّ قَلْبِي يُشْرَحُ بِالسَّكَاكِينِ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي تَرَكْتُ أَبَا قَتَادَةَ بِالشَّامِ لاَ يُخْطِئُ فِي اَلْوَاوِ وَ شِبْهِهِ وَ جِئْتُ إِلَى هَذَا يُخْطِئُ هَذَا اَلْخَطَأَ كُلَّهُ فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ آخَرُ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْكَ اَلْآيَةِ فَأَخْبَرَهُ بِخِلاَفِ مَا أَخْبَرَنِي وَ أَخْبَرَ صَاحِبَيَّ فَسَكَنَتْ نَفْسِي فَعَلِمْتُ أَنَّ ذَلِكَ مِنْهُ تَقِيَّةٌ قَالَ ثُمَّ اِلْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ لِي يَا اِبْنَ أَشْيَمَ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ ﴿هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾ وَ فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ ﴿وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾ فَمَا فَوَّضَ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَيْنَا
موسى بن اشيم گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام بودم كه مردى راجع به آيهاى از قرآن پرسيد و حضرت جوابش فرمودند، سپس مردى وارد شد و همان آيه را پرسيد، حضرت بر خلاف آنچه به اولى فرموده بودند، به او جواب فرمودند، از اختلاف گوئى آن حضرت آنچه خدا خواهد، در دلم وارد شد، بطورى كه گويا دلم را با كاردها ميبرند. با خود گفتم من ابو قتاده را كه در يك «واو» اشتباه نميكرد، در شام رها كردم و نزد اين مرد آمدم كه چنين اشتباه بزرگى ميكند، در آن ميان كه من آن افكار را داشتم، مرد ديگرى وارد شد و از همان آيه سؤال كرد، حضرت بر خلاف آنچه به من و [دو] رفيقم گفته بودند، باو جواب دادند، من دلم آرام گرفت، زيرا دانستم اختلاف گوئى حضرت بخاطر تقيه است. سپس آن حضرت به من توجه كرده و فرمودند: پسر اشيم! خداى عز و جل امر را به سليمان بن داود واگذار كرد و فرمود «اين است عطاء ما، خواهى ببخش يا نگهدار، حسابى بر تو نيست» و به پيغمبرش صلّى اللَّه عليه و آله واگذار كرد و فرمود: «آنچه را رسول براى شما آورده بگيريد و از آنچه منعتان كرده باز ايستيد» و آنچه به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله واگذار نموده، به ما واگذار كرده است.
«كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ آيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَخْبَرَهُ بِهَا»:
موسی بن اشیم روایت می کند که خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم. شخصی آیهای از آیات قرآن را سؤال کرد و آن حضرت جواب دادند.
«ثُمَّ دَخَلَ عَلَيْهِ دَاخِلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْكَ الْآيَةِ فَأَخْبَرَهُ بِخِلَافِ مَا أَخْبَرَ الْأَوَّلَ»:
سپس یک نفر دیگر داخل شد. «حضرت یک مطالبی فرمودند، بر خلاف آن مطالبی که در سؤال قبل فرموده بودند. در حالی که سؤال هر دو نفر ازیک آیه بود.»
راوی میگوید: من در دلم ناراحت شدم، چرا امام صادق علیه السّلام برای نفر اول یک جواب فرمودند و برای نفر دوم، جواب دیگری؟
«حَتَّى كَانَ قَلْبِي يُشْرَحُ بِالسَّكَاكِينِ»: مثل این که قلب من با چاقو پاره پاره میشود.
«فَقُلْتُ فِي نَفْسِي تَرَكْتُ أَبَا قَتَادَةَ بِالشَّامِ لَا يُخْطِئُ فِي الْوَاوِ وَ شِبْهِهِ وَ جِئْتُ إِلَى هَذَا خْطِئُ هَذَا الْخَطَأَ كُلَّهُ»:
در دلم گفتم: من در شام استاد خود ابو قتاده را رها کردم که یک « واو» و کوچک تر از « واو» را اشتباه نمیکند
«فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيْه آخَرُ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْكَ الْآيَةِ فَأَخْبَرَهُ بِخِلَافِ مَا أَخْبَرَنِي وَ أَخْبَرَ صَاحِبَيَّ»:
وقتی این فکرها را میکردم، سومی وارد مجلس امام صادق علیه السّلام شد. اتفاقاً از همان آیه سؤال کرد. دیدم حضرت نکتهی سومی را فرمودند، برخلاف مطالبی که به دو نفر دیگر فرموده بودند.
«فسَكَنَتْ نَفْسِي»: پس آرام شدم.
«فَعَلِمْتُ أَنَّ ذَلِكَ مِنْهُ تَقِيَّةٌ»: فهمیدم جوابهایی که دادهاند ، از روی تقیه بوده است.
«ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ لِي»: سپس حضرت به من رو کردند و فرمودند:
«يَا ابْنَ أَشْيَمَ! إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ علیه السلام»: خداوند امورش را به سلیمان بن داوود تفویض کرد.
«فَقَالَ هذا عَطاؤُنا»: فرمود: ما این را به سلیمان دادیم.
«وَ فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ»: و به رسولش تفویض کرد.
«فَقَالَ: ﴿وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾»:
وخدا فرمود: ﴿آن چه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد(و اجرا كنيد)، و از آن چه نهى كرده خوددارى نماييد.﴾
پس آن حضرت فرمودند: «فَمَا فَوَّضَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَيْنَا»: آن را که خدا به رسولش تفویض کرده، رسولش هم به ما تفویض کرده است.

|
تاریخ درج: 26/06/1395 | کد مطلب: 3 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 1097