به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
بعثت در كلام اميرمؤمنان على عليه السلام
در اولين خطبه نهج البلاغه، اميرمؤمنان عليه السلام، درباره پيامبران و ازجمله پيامبرخاتم صلی الله علیه و آله مى فرمايد:
"پس هرچند گاه پيامبرانى فرستاد و به وسيله آنان به بندگان هشدار داد تا حق ميثاق الست بگزارند، و نعمت فراموش كرده را به ياد آرند. با حجت و تبليغ، چراغ معرفتشان را بيفروزند تا به آيتهاى خدا چشم دوزند، از آسمانى بالا برده و زمينى زيرشان گسترده، وآنچه بدان زنده اند و چسان مى ميرند و ناپاينده اند، و بيماري هاى پيركننده و بلاهاى پياپى رسنده. و هيچگاه نبود كه خدا آفريدگان را بى پيامبر بدارد، يا كتابى در دسترس آنان نگذارد، يا حجتى بر آنان نگمارد، يا از نشان دادن راه راست دريغ دارد. پيامبران كه اندك بودند و مخالفشان بسيار، و در دام شيطان گرفتار، در كارخويش درنماندند و دعوت حق را به مردم رساندند.
گاه پيامبر پيشين نام پيامبر پس ازخود را شنيده، و گاه وصف پيامبر پسين را به امت خويش گفته. زمان اين چنين گذرى شد. پدران رفتند و پسران جاى آنان را گرفتند تا آنكه خداى سبحان محمد صلى الله عليه و آله، را پيامبرى داد تا دور رسالت را به پايان رساند و وعده حق را به وفا مقرون گرداند، طومار نبوت او به مهر پيامبران ممهور و نشانه هاى او دركتاب آنان مذكور، و مقدم او بر همه مبارك و موجب سرور، حال آن که مردم زمين، هردسته به كيشى گردن نهاده بودند، و هرگروه پى خواهشى افتاده، و در خدمت آيينى ايستاده، يا خدا را همانند آفريدگان دانسته، يا صفتى كه سزاى او نيست بدو بسته، يا به بتى پيوسته و ازخدا گسسته. پروردگار، آنان را بدو از گمراهى به رستگارى كشاند و از تاريكى ونادانى رهاند. سپس ديدار خود را براى محمد صلى الله عليه وآله گزيد - و درجوارخويش او را پسنديد - و از اين جهانش رهانيد. او را نزد خود برد تا در فردوس اعلى نشيند، و بيش از اين سختى اين جهان نبيند. پس بزرگوارانه او را ديدار، ارزانى داشت و او ميراثى كه پيامبران مى نهند براى شما گذاشت، چه آنان امت خويش را وانگذارند مگر با نشان دادن راهى روشن و نشانه اى معين. كتاب پروردگار در دسترس شماست، حلال و حرام آن پيداست، واجب و مستحب آن هويداست، ناسخ و منسوخش روشن، رخصت و عزيمت آن معين، خاص و عامش معلوم، پند ومثل هايش مفهوم، مطلق و مقيدش پديدار، محكم و متشابهش آشكار، مجمل آن تفسيرشده، و نامفهومش تعبيرشده، از حكمى كه بدانند و انجام دادنى است، و آنچه ندانند و واگذاردنى است، حكمى است وجوب آن درقرآن معين، و نسخ آن در سنت مبرهن، و حكمى كه سنت گويد بايد، و كتاب رخصت دهد كه ترك آن شايد، وحكمى كه در وقتى خاص بر مكلف نوشته است، وچون وقتش سپرى شد تكليف کرده است، و حرام هايى ناهمسان، با كيفرهايى سخت و يا آسان، گناهى بزرگ كه كيفرش آتش آن جهان است، و گناهى خرد كه براى توبه كننده اميد غفران است، يا آنچه مقبول، ميان دشوار و آسان است." (شهيدى، سيد جعفر، ترجمه نهج البلاغه،صص 6 - 7.) آن حضرت در قسمتى از خطبه ی 33 بعثت پيامبراكرم صلى الله عليه و آله را چنين توصيف مى كند:
"خدا،محمد صلی الله علیه و آله را برانگيخت و از عرب،كسى كتابى نخوانده بود و دعوى پيامبرى نكرده بود. محمد صلى الله عليه وآله، مردم را به راهى كه بايست كشاند، و در جايى كه بايد نشاند، و به رستگارى رساند، تا آن كه كارشان استوار و جمعيتشان پايدارگرديد." (همان، ص34).
در خطبه ی 94 نيز در وصف سلسله پيامبران الهى مى فرمايد:
پس آنان را در بهترين وديعت جاى به امانت سپرد، و در نيكوترين قرارگاه مستقر كرد. از پشتى به پشت ديگرش داد، همگى بزرگوار، چون يكى از آنان درگذشت، ديگرى براى حمايت دين برخاست، و جانشين اوگشت، تا آن كه تشريف بزرگوارى ازسوى خداى بارى، به محمد صلى الله عليه وآله رسيد، و او را ازبهترين خاندان و گرامي ترين دودمان بركشيد. از درختى كه پيامبران خود را ازآن جدا كرد، و امينان خويش را برگزيد و بيرون آورد.
فرزندان او بهترين فرزندانند، و خاندانش نيكوترين خاندان و دودمان او بهترين دودمان. در گرداگرد مكه روييدند، و دركشتزار بزرگوارى باليدند. شاخه هايشان بلند و سر به آسمان كشيده است و دست كسى به ميوه آن نارسيده. او پيشواى كسى است كه راه پرهيزگارى پويد، و چراغ کسي است كه راهنمايى جويد.
چراغى است كه پرتو آن دميد، ودرخششى است كه روشنى آن بلند گرديد، و آتش زن هاى است، كه نور آن درخشيد. رفتار او ميانه روى در كار است، و شريعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد، و داورى او عدالت است - و ستم را براندازد - او را هنگامى فرستاد كه پيامبران نبودند، (و مردمان) به خطاكار مى نمودند، و امتان در نادانى مى غنودند. خداتان بيامرزاد! به كار پردازيد، و نشانه هاى آشكار را پيشواى خود سازيد تا كه راه گشاده است و راست، و شما را به خانه اى مى خواند كه سلامت آنجاست. شما در خانه اى به سر مى بريد كه بايد خشنودى خدا را درآن به دست آريد، درمهلت وآسايش خاطرى كه داريد، كه نامه ها گشوده است و خامه فرشتگان روان، تنها درست است و زبان ها گردان. توبه شنيده است و كردارها پذيرفته." (همان، ص87).
اميرمؤمنان عليه السلام، درخطبه 95 به توصيف وضعيت مردمان تا پيش از برانگيخته شدن حضرت ختمى مرتبت محمد صلى الله عليه و آله پرداخته، مى فرمايد:
او را برانگيخت، حالى كه مردم سرگردان بودند، و بيراهه فتنه را مى پيمودند. هوا و هوسشان سرگشته ساخته، بزرگى خواهىشان به فرودستى انداخته، از نادانى گرفتار. او كه درود خدا بر وى باد، خيرخواهى را به نهايت رساند، و از طريق حكمت و موعظه نيكو مردم را به خدا خواند."(همان، ص88).
آن حضرت در قسمتى از خطبه ی 96 نيز حضرت ختمى مرتبت را چنين توصيف مى كند:
" قرارگاه او بهترين قرارگاه است. و خاندان او را شريف ترين پايگاه است، اركان هاى ارجمندى و كرامت، و مهدهاى پاكيزگى وعفت. دل هاى نيكوكاران به سوى او گرديده. ديده ها در پى او دويده. كينه ها را بدو بنهفت و خون ها به بركت او بخفت. مؤمنان را بدو، برادران هم كيش ساخت، و جمع كافران را پريش، خواران را بدو ارجمند ساخت و سالار، و عزيزان را بدو خوار. گفتار او ترجمان هر مشكل است وخاموشى او زبانى گويا براى اهل دل." (همان، ص88).
و سرانجام در خطبه ی 110 در وصف پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
"دنيا را خوار ديد و كوچكش شمرد، سبكش گرفت و هيچش به حساب آورد، و دانست كه خدا،دنيا را ازاوگرفت چون چنين خواسته بود، و ديگرى را ارزانى داشت چون حقيرمى بود. پس به دل از آن روى برگرداند، و يادش را در خاطر خويش ميراند، و دوست داشت كه زينت دنيا ازديده اش نهان شود تا از آن رختى گران بها نگزيند، و اميد ماندن در آن به دلش ننشيند. رسالت پروردگار را چنان رساند، كه براى كسى جاى عذر نماند، و امت خود را اندرز گفت و ترساند، و مژده بهشتشان داد، و بدان خواند. ما درخت نبوتيم و فرود آمد نگاه رسالت، و جاى آمد و شد فرشتگان رحمت، و كان هاى دانش وچشمه سارهاى بينش. ياور و دوست ما، اميد رحمت مى برد، و دشمن وكينه جوى ما، انتظار قهر و سطوت." (همان، ص106).

|