به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
صاحب سرزمین فدک کیست؟(قسمت اول)
رسول اکرم صلّی الله علیه وآله سرزمین فدک را در زمان حیات خود به فرمان خدای تعالی به دخترش فاطمه سلام الله علیها و فرزندان او بخشیده و آن حضرت نیز صاحب و مالک فدک بوده و عملاً در آن تصرف نموده و برای جمع آوری محصولش عواملی را گمارده بود.
نامه ی علی علیه السّلام در نهج البلاغه به عثمان بن حنیف نیز مؤیّد این مطلب است که می فرماید:
«بَلی کانَت فی اَیدینا فَدَک مِن کلّ ما ظَلَّتهُ السّماء»
«بلی از تمام آن چه آسمان برآن سایه اندازد، فقط فدک در دست ما بود.» (1)
بنابراین اخراج وکیل فاطمه سلام الله علیها از فدک به دستور ابوبکر، جز یک عمل ستمگرانه و غاصبانه چیز دیگری نبوده است و این که در برابر اعتراض و احتجاج زهرای مرضیه سلام الله علیها حدیثی از قول رسول اکرم صلّی الله علیه وآله جعل کرد که آن حضرت فرموده:
«ما گروه پیغمبران ارث نمی گذاریم.» به فرض محال که آن حدیث صحیح هم باشد! زیرا میراث به دارائی و مالی گویند که پس از وفات شخص، از او به ورثه اش می رسد اما اگر کسی در زمان حیات خود چیزی از دارائی اش را به شخصی ولو این که بیگانه هم باشند ببخشد، موقع وفاتش دیگر آن را جزو دارائی و میراث او محسوب نمی کنند و همانطور که در بالا توضیح داده شد که فدک خالصه رسول اکرم صلّی الله علیه وآله و جزء انفال بوده نه فیء مسلمین و اگر خداوند هم در این مورد دستوری نمی فرمود، پیغمبر شخصاً چنین حقی را داشته است که فدک را به هرکه خواست ببخشد، چه رسد به دخترش؛ آن هم به فرمان خدا!
از طرفی شاهدی که ابوبکر از فاطمه سلام الله علیها خواست از چند جهت بر خلاف حکم قرآن بود:
اولاً؛ ازنظر فقهی، فاطمه سلام الله علیها فدک را در اختیار داشت و در چنین موردی، اگر کس دیگری ادّعای مالکیت آن را بکند، باید آن که مدعی است شاهد و بیّنه بیاورد نه مالک!
ثانیاً؛ جز خود خلیفه، کسی به مالکیت زهرا علیها السّلام نسبت به فدک ادعا و اعتراض نداشت و در واقع ابوبکر خود هم شاکی و هم حاکم و قاضی بود! در چنین موردی برای تشخیص حق از باطل، باید هر دو طرف به شخص ثالثی که قاضی باشد مراجعه کنند.
ثالثاً؛ شاهد از کسی خواسته می شود که به صحت گفتار او اطمینان و اعتماد نکنند، در حالی که فاطمه سلام الله علیها «صدّیقه» بود و به مفاد آیه ی تطهیر، از هرگونه عیب و نقص و خطاء و گناه مبرّا بوده و خداوند به طهارت و عصمت او شهادت داده است.
در این صورت شاهد خواستن از او انکار قول خدای تعالی است!
رابعاً؛ گواهانی را هم که آن حضرت معرفی نمود (علی علیه السّلام، امّ اَیمن و به روایتی حسنین علیهما السّلام) مورد قبول خلیفه ی اول و دوم نبود و این خود مخالف دیگری علاوه بر مخالفت های قبلی با قرآن بود. زیرا علی علیه السّلام نیز گذشته از این که مشمول مفاد آیه ی تطهیر بود در آیه ی 43 سوره ی رعد و آیه ی 17سوره ی هود نیز خداوند آن حضرت را شاهد رسالت نبیّ اکرم معرفی نموده است و حدیث نبوی هم که درباره ی علی علیه السّلام می فرماید:
«عَلیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلیٍّ یدورُ حَیثُ دار»
یعنی «علی علیه السّلام همیشه با حق است و حق نیز همیشه با علی است»، مورد قبول محدثین فریقین است.
با این حال غاصبان خلافت درباره ی آن حضرت نه گفتار خدا را پذیرفتند و نه سخن پیغمبر را؛ بلکه گفتند علی شوهر فاطمه است و به نفع او گواهی می دهد!! همچنین شهادت امّ اَیمن هم_ که بنا به حدیث نبوی از زنان بهشتی است_ پذیرفته نشد!
ادامه دارد...