به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
بر آوردن حاجت مؤمن ----- پنج بار شتر
اميرالمؤمنين علیهالسلام برای مردی پنج بار شتر خرما فرستادند. او شخص آبرومندی بود که از مردم درخواست کمک نمیکرد. فردی خدمت حضرت بود و گفت: «يا علی! آن مرد که از شما تقاضايی نکرده بود و هم اينکه يک بار شتر برای او کافی بود.» حضرت فرمودند: «... من میبخشم و تو بخل میکنی! اگر به کسی کمک کنم بعد از آنكه بخواهد و درخواست کند، در اين صورت آنچه به او دادهام قيمت همان آبرويی است که ريختهاست و من سبب آبرو ريزی او شدهام....»
آيا تاکنون پيش آمده است که نيازی داشته باشيد اما خجالت بکشيد و از مطرح کردن درخواست خود ناتوان باشيد؟ حال اگر بدون اينکه شما چيزی بگوييد، کسی خواستهی شما را بَرآورد، چقدر خوشحال میشويد؟ بدون رو انداختن و شرمندگی نيازتان برآورده شده است و شما به خواستهی خود رسيدهايد. بَر آوردن نياز مؤمن کاری بسيار نيکو و پسنديده است. اما اگر اين بَر آوردن پيش از طرح نياز از سوی او باشد، چندين برابر مطلوب و خوشايند است.
سؤال و جواب، پرس و جو از فرد نيازمند، به شرمندگی او میافزايد و او را در خجالت اين خواستن بيشتر غرق میکند. در حالی که اگر شما قبل از اينکه او مجبور شود رو بياندازد و از شدّت فشار و سختی دست احتياج دراز کند، به او کمک کنيد و او را دريابيد، هم مشکل او حل شده است و هم او در کمالِ آبرو و عزّت، بدون خجالت به مراد خود رسيده است.
اگر کسی به شما رجوع کرد و به شما روی آورد، از خوار و ذليل کردن او بپرهيزيد. اگر میتوانيد نيازش را برآورده سازيد و اگر نمیتوانيد بدون صدمه زدن به شخصيّت او و توهين و تحقير، او را با زبانِ خوش دلداری دهيد و روانه سازيد. اگر کسی را میشناسيد که برای او مفيد است او را معرفی کنيد و به هر حال به اعتمادی که او به شما کرده احترام بگذاريد و تا میتوانيد آبروی او را حفظ کنيد. آمدن اين نيازمند به سوی شما از نعمتهای خداست که شما میتوانيد با رویخوش و گشادهرويی، شکرگزار اين نعمت باشيد. امام صادق علیهالسلام میفرمايند:
«هيچ مؤمنی نيست كه برای برادر مؤمن خویش در انجام حاجتی دوندگي كند، جز اينكه خداوند به هر گامی برايش حسنهای بنويسد و سيئهای فرو ريزد و درجهای بالا بَرد و پس از آن ده حسنه برايش افزوده شود و در ده حاجت شفاعتش پذيرفته گردد.»
تلاش كنيم تا از آن بندگانی باشيم كه در زمين میكوشند و حوائج مردم را برآورده میسازند. در نعمتهايی كه خداوند به آنها داده است، ديگران را نيز شريك میسازند. چه عيبی دارد بر سر سفرهی خود نيازمندی را شريك گردانيم؟ يا خدای ناکرده مانند آن مردی باشيم كه:
مقداری نان در دست داشت و از كوچهای میگذشت. فقيری را ديد نشسته است و گريه میكند. سبب گريه را از او پرسيد؛ مرد فقير گفت: «چند روز است كه چيزی نخوردهام و از گرسنگی بیتاب شدهام.» مرد رهگذر كنار او نشست و شروع به گريه كرد. مرد فقير با تعجب از او پرسيد: «تو چرا گريه میكنی؟» آن مرد گفت:« به خاطر گرفتاری و بدبختی تو.» مرد فقير در پاسخ گفت: «اگر مقداری از همان نانهای دستت را به من بدهی، من از گرسنگی خلاص میشوم.» مرد گفت: «هرچه بخواهی گريه میكنم ولی از نان خبری نيست!»
حال ما از كدام گروهيم؟ آنان كه در جستجوی نيازمند و رفع حاجت آنها هستند يا آن گروه كه از كنار نيازمندان بیتفاوت میگذرند؟!