ه نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
از صدای سخن دوست ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوّار بماند
جمال دل آرایت را نادیده، خاطر خواهت هستیم و آوای روح پرورت را ناشنیده، در زمزمه و ترنّم گفتههای دلنوازت، روزگار سپری میکنیم.
"گفتم سخنت، گفت: شنیدن دارد." چشمانت را نادیده، دیده به یک نیم نگاهت دوختهایم. کی به هم میرسد ای یار، نگاه من و تو؟
"متی ترانا و نراک..." مزهی وصالت را ناچشیده در کاممان احساس میکنیم و بوی خوش تو را نابوییده در بهار حیاتمان داریم.
قد سرو نازت را دیدار نکرده، به پایت غلامانه افتادهایم و خم ابرویت را تجربه نکرده، کشتهی یک کرشمهی نازت هستیم.
ای سِحر جذبه و مهر! چه میشد این رستگاری و فوز در ما بود که خاک قدومت را سرمه چشمان بیفروغمان کنیم.
ای همهی حُسن! تو را چه شود که عاشقانت را به یک وصال در بهشت بری تا به چهرهی زردمان نسیمی بوزد.
دلم میخواست سایهات بر سرمان بود آفتاب وجودت، نه از پس ابر، بر ما میتابید تا از پیکر مردهی ما، عاشقانی متحرّک میساخت.
به دنبالت کو به کو و دیار به دیار میگردیم، گرچه پردههای چند لایهی گناهان مان فرصت وصل نمیدهد. به دنبال آثار تو میگردیم تا مگر نشانی از تو بیابیم و سر بر آستانت گذاریم تا اینکه بنْوشتههایت را به خوش اقبالان، به جان خریدیم. ای بهار دلها! مگر اندکی از کم به فرمودههایت پِی بریم و گام در طریق عمل نهیم و خشنودی تو را گرچه اندک، فراهم آوریم. ای اسوهی مهربانیها!
با آرزوی تعجیل أمر فرج مولایمان، امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف از شما همراهان ارجمند دعوت میکنیم که صدوشصتویکمین شماره مجله الکترونیک ۱۸۴۱را مطالعه نمایید.