به نام خداوند همه مهرِ مِهر وَرز
در محضر کريمان
کرامت و بزرگواري همواره در سيره و روش زندگي معصومين عليهم السّلام ساري و جاري بوده و هست.
در طول تاريخ اسلام بسيار افرادي بوده اند که با مشاهده ي يک برخورد کريمانه از جانب خاندان عصمت و طهارت صلوات الله عليهم اجمعين به اسلام و راه حق گرويدند و به درجات بالاي پيروي از حق رسيده اند.
حاتم طايي يکي از شناخته شده ترين افراد در ادبيات ماست. شايد خيلي ها ندادند که واقعاً چنين شخصي وجود داشته و افسانه يا اسطوره نيست.
در سال نهم هجرت لشکر اسلام به سمت منطقه ي "طِي" (زادگاه و محل زندگي حاتم طايي) عزيمت کردند و بت خانه ي آنجا را ويران کرده و اهلش را به اسارت گرفتند. در آن زمان بزرگ قبيله ي طي، عُدَي بن حاتم طايي بود که به سمت شام گريخت، ولي خواهرش به اسارت درآمد.
اسيران را که به مدينه آوردند، دختر حاتم به رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم عرض کرد:
«پدرم حاتم فوت کرده و برادرم هم فرار کرده است، پس بر من منت گذاريد و مرا آزاد نماييد.» در روز اول و دوم پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم جوابي به او ندادند. در روز سوم که حضرت همراه با أميرالمؤمنين عليه السّلام بودند، فاتح خيبر و خندق عليه السّلام اشاره اي به دختر حاتم کردند که عرض حال کند.
رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودند: «تو را آزاد مي کنم، هرگاه قافله ي مناسبي پيدا شد مرا خبر کن تا تو را به وطن بفرستم.»
قافله اي از قبايل طي به مدينه آمدند و پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم دختر حاتم را با کرامت همراه آنان کردند. وقتي به شام نزد برادر خود رسيد، او را از احوالات و سرگذشت خود آگاه کرد. عدي بن حاتم بسيار مشتاق شد تا اين شخص با کرامت را از نزديک ملاقات کند، بنابر اين به سمت مدينه حرکت کرد.
زماني که به مدينه رسيد به خدمت حضرت که در مجلسي حضور داشتند، رفت و خود را معرفي کرد. خاتم الأنبياء صلّي الله عليه و آله و سلّم به او احترام نمودند.
پس از پايان مجلس حضرت او را به منزل خويش دعوت نمودند و به سمت خانه حرکت فرمودند. عدي هم پشت سر آن حضرت در حرکت بود.
در ميان راه پيرزني براي عرض حاجت خدمت ايشان رسيد. حضرت ايستادند و با محبت به درخواست او گوش دادند.
زن سال خورده در مورد حاجتش بسيار سخن مي گفت و آن جناب نيز ايستاده بودند تا کار او را به سرانجام برسانند.
عدي با خود فکر کرد که اين روش پادشاهان نيست که براي برآوردن نياز پيرزني چنين وقت بگذارند؛ بلکه اين خلق و خوي خاصّ مردان خدا و پيامبران است.
هنگامي که به خانه رسيدند، حضرت به جهت آن که عدي بزرگ زاده و محترم بود، فرشي از ليف خرما براي او پهن و به او تعارف کردند که بنشيند.
عدي نپذيرفت؛ ولي حضرت اصرار کردند و او را بر فرش نشاندند و خود بر روي خاک نشستند.
عدي با ديدن اين خلق و خوي کريمانه به اسلام روي آورد و به دست اشرف مخلوقات صلّي الله عليه و آله و سلّم مسلمان شد.
او را جزء برترين ياران أميرالمؤمنين عليه السّلام ياد کرده اند.