به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
توحید 2: افعال خداوند
بیان جزئیات مسائل توحیدی
پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله، در خطبه غدیر خداوند متعال را حمد فرموده اند. ایشان در اين حمد، حتی مسائل ريز توحيدي را بیان فرموده اند.
توحيدایشان تنزيهي است نه توحید تشبيهي و تعطيلي.
توحيد تشبيهي اين است که خداوند را به يکي از موجودات تشبيه کنيم.
توحيد تعطيلي اين است که بگوييم خدا نيست و يا در مورد خدا صحبت نکنيم.
با بررسي کلام ائمه عليهم السلام راجع به توحيد مي یابیم که بيشتر هَمّ این بزرگواران بر اثبات و تذکّر توحيد تنزيهي و نفي توحيد تشبيهي است.
افعال خداوند نیز تنزيهي است و به هيچ چيزی شبيه نمی باشد. فعل خدا مَثَل دارد و مِثل ندارد. مِثل فعل خدا هم چيزي نيست.
خداوند در قرآن مَثَل زده است:﴿ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾
نمونه هایی از افعال خداوند
اکنون به بررسي نکاتي از افعال خداوند در خطبه غدير مي پردازيم:
« بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ » :«خداوند سقف ها را [ که آسمان ها هستند] از هيچ آفريده. »
« بارِئ» از لغت « بَري » به معناي «از هيچ آفريدن» است. « لا مِنْ شَيْء» است، نه « مِن لا شَيْء ».
« وَ داحِي الْمَدْحُوّاتِ »خداوند مسطح ها را مسطح کرده است . روز بیست و پنجم ذي القعده که « دَحْو الْأرْض » ناميده شده است، به معناي مسطح شدن زمين است.
در این روز ، زمين از زير خانه اي که الآن خانه ي کعبه در آن جاست ، جوشيده و صاف شده است.
« وَ جَبّارُالْأرَضينَ وَ السّماواتِ»: خداوند ،ارضين و سماوات را به فعل و انفعالاتي که دارند، وادار کرده است.
جبّاربه معناي جبران کننده و مجبور کننده است و هر دو معنا در مورد خداوند و آفرينش درست است. خداوند متعال کسري ها را جبران مي کند، چرا که موجودات پس از آفرينش به سوي کمال مي روند و در اين مسير نقص هايشان جبران مي شود. خداوند مجبور کننده و حاکم است ،چرا که خداوند کاري مي کند که موجودات غير مختار به طور تکويني کارهايشان را انجام دهند. مُسَّخَّرند به وسيله ی خداوند؛ يعني خداوند جبّار است. زمين ها و آسمان ها تحت تسخير خداوند، امر تکويني خداوند را انجام مي دهند.
خداوند در قرآن کريم می فرماید:﴿ قالَتا أَتَيْنا طائِعين﴾:﴿زمين و آسمان گفتند: آمديم در حالي که مطيع تو هستيم ، اطاعت کنيم. ﴾
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله معمولاً بعد از هر چند جمله اي در خطبه غدير که راجع به ذات و فعل خداوند تذکر می دهند، حمد ، ثنا، تقديس و تنزيه خداوند را بيان
مي فرمايند، ضمن این که درموردتوحید مستقیما سخن نمی فرمایند.
«قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ»: «دور و منزه از خصایص آفریده هاست .»
خداوند مقدّس و منزّه است. همان طور که تذکر داده شد، اين تقدیس و تنزیه تکرار نيست. هر چه قدر ما خداوند را در ذات و فعلش، تسبيح و تنزيه کنيم، خداوند باز هم مقدّس است و هرچه قدر خداوند را در ذات و فعلش تقديس و تنزيه کنيم، خداوند از آن تنزيه و تقديس ما هم مقدّس است.
«رَبُّ الْمَلائكَةِ وَالرُّوحِ»:2«هموست پروردگار فرشتگان و روح .»
ربوبیت فعل خداوند است. خداوند که «رَبُّ الْمَلائكَةِ وَالرُّوحِ » است، ربوبيّت مي کند. وقتي که موسي و هارون عليهما السلام نزد فرعون و اطرافيانش رفتند، فرعون از ايشان پرسيد:
﴿ قالَ فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى﴾: ﴿ گفت: اي موسي، پروردگار شما کيست؟﴾ چرا که من پروردگار همه ي اهل مصرهستم.
﴿ قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى﴾ :2﴿ حضرت موسی فرمود: پروردگار ما کسي است که به هر موجودي، هستی عطا مي کند و سپس حرکت مي دهد و هدايت مي کند. ﴾
حوزهی ربوبیت
ربوبيّت چند حوزه دارد:آفرینش، تعيين هدف، دادن ابزار و حرکت دادن به سوي هدف.
خداوند متعال پس از اسم « الله » دو اسم دارد که بسیار بزرگاست و تمام اسم هاي ديگر زيرمجموعه ي اين دو اسم اند: «رَبّ » و « رحمان ».
لذا جايز نيست «رَبّ » و « رحمان » براي موجودات ديگر اسم گذاري شوند. بعضي از اسم هاي ذات را نمي شود براي بشر اسم گذاری کرد، مانند « حي ».
لذا بايد عبدالرحمان، عبدالصمد، عبدالرب بگذاريم.«ربّ »از اسم هاي اختصاصي خداوند است. اسمي است که فعل خداوند را نشان مي دهد. هم هستي مي دهد، هم هدف تعيين مي کند، هم ابزار مي دهد و هم آن ها را به حرکت در مي آورد.
خداونددر قرآن می فرماید:
﴿ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَة﴾
﴿ فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ﴾
لذا ربوبيّت به خدا اختصاص دارد و در بيشتر ادعيه نيز، با اسم « ربّ » خدا را صدا مي کنيم. هر کاري که از خدا مي خواهيم، با اسم ربوبيّت خداوند است، چرا که اين اسم همه جا حاکم است. اگر از خدا شفا مي خواهيم، پول و ثروت مي خواهيم، غفّاريت مي خواهيم، با اسم ربوبيّتش می خواهیم؛ لذا معمولاً در دعا ها آمده: رَبِّ...
خداوند متعال اسمائی دارد که در رأس مخروط آن ها « هو » قرار مي گيرد؛ زيرمجموعه اش « الله » است و پايين تر از آن « أحد »قرار ميگيرد و « صمد » هم ترجمه ي « أحد » است. بعد از آنها اسامی«رَبّ » و « رحمان » اند.
﴿ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى ﴾ خداوند به عرش مستولي است که با صفت رحمانيّت بيان شده است.
رحمانيّت يکي از بزرگ ترين صفات خداوند است و به معناي مطلق محبّت و رحمت خداوند بر همه ي موجودات و در همه ي سطوح است.
ربوبيّت هم همين گونه است. اداره و مديريت جزئي و کلّي جهان از انسان تا کهکشان، مربوط به «رَبّ » است.
علت اين که معمولاً « رَبُّ الْمَلائكَةِ وَالرّوحِ »و يا « قُدّوسٌ سُبّوحٌ رَبُّ الْمَلائكَةِ وَالرّوحِ » مي گويند، اين است که خلق «ملائکه» و «روح» در نظر مردم بزرگ تر است و گرنه آفرینش يک نوترون هم، همين است و براي خداوند تفاوتي در امرخلقت وجود ندارد. از نظر مردم ،«ملائکه» و «روح» موجودات بزرگ تري اند. لذاجهت نشان دادن عظمت ربوبيّت به مردم و براي تعظيم ،« رَبُّ الْمَلائكَةِ وَالرّوحِ» گفته شده است.
خداونددر قرآن کريم می فرماید:﴿ قُلْ أعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ* مَلِكِ النَّاسِ* إلهِ النَّاسِ﴾،﴿ قُلْ أعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ﴾
در خطبه غدير داريم:«وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ »:«و پروردگار پری و انسان »
فضل خداوند
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در خطبه غدیر می فرمایند:«مُتَفَضِّلٌ عَلي جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ»:« افزونی بخش بر آفریدگان ،»
فعل خداوند، فضل است؛ يعني کسي از خدا طلب کار نيست. خداوند براي تمام کساني که آن ها را بدون ماده(material) آفريده، تفضّل مي فرمايد.
اگر از ما بپرسند که خداوند براي چه آفريده است و فلسفه ي آفرينش چيست؟ بايد بگوييم: تفضّل، حکمت و لطف اوست.
ازما اگر پرسيده شود، هدف از آفرينش چيست؟ بايد بپرسيم هدف برايچه کسي؟ اگر هدف از آفرينش را براي خدا مي-خواهيد، خدا هدف ندارد؛ چرا که هدف ،مکمّل موجود هدف دار است، خدا کامل است ومکمّل نمي خواهد؛ اما اگر هدف را براي موجودات مي خواهيد، موجودات هدف دارند، چرا که خداوند در قرآن کریم میفرماید:
﴿ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإنْسَ إلاَّ لِيَعْبُدُونِ﴾ :﴿ خداوند جن و انس را براي عبادت آفريده است. ﴾
خداوند زمين و آسمان را براي جن و انس آفريده و جن و انس را هم براي هدف آفريده است. هدف، کامل شدن انسان است. لذا اگر بگوييم: هدف کلّ آفرينش، کامل شدن انسان است که در رأس این هرم آفرینش، پيامبراکرم صلّي الله عليه و آله و ائمه صلوات الله عليهم هستند، درست گفته ايم.
این مطلب در روايات هم آمده است ، ولي خداوند نمي تواند هدف داشته باشد. خلقت، فضل خداست و کسي از خداوند طلب کار نيست. اين که ما مهمان کسي مي شويم و صاحب خانه ي محترم از ما پذيرايي مي کند، تفضّل اوست.
چاي و شيرينی و انواع غذاهايی که براي ما آماده مي کند، فضل صاحب خانه است؛ زیرا ما از ايشان طلب کار نيستيم. اما وقتي به رستوران مي رويم و برايمان غذا مي آورند، فضل نيست و ما طلب کاريم، زیرا پول می دهيم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در خطبه غدیر میفرمایند: « مُتِفَضِلٌ عَلي جَميعِ مَن بَرَأه »خداوندفزونی بخش بر آفریدگان است .
لذا تمام فعل خداوند، فضل است ، یعنی از روي فضل آفريده است. خداوند ابتدا با فضل آفريده وسپس در دايره ي فضل، يک قسمت آن را با عدل آفريده است.
از فضلش کل هستي را آفريده و در يک قسمت از عدلش، جهنم را آفريده است. ابتدا فضل و پس عدل است.
« يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه»: اوّل رحمت و بعد غضب است.
«مُتَطَوِّلٌ عَلي جَميعِ مَنْ أَنْشَأَهُ»:« بخشنده ی بر همه موجودات است ، »
خداوند نعمت دهنده است بر جميع موجوداتي که انشاء کرده است. خداوند اصل آفرينش را انشاء کرده و در دايره ي آفرينش، خلق کرده است.
خلق يعني « مِن شيء » امّا « اِبداء و بارئ و بَرَأه »، « لا من شيء » است. لذا خداوند اصل خلق را « لا من شيء » آفريده و در درون خلق و چيزهايي که به وجود مي آورد، « من شي » است و ماده دارد. «بَرَأه» يا «أنشَأه » به يک ديگر نزديک اند.« أنْشَأه » يعني خداوند« لا مِن شي ءٍ» آفريده است.
خداوند ﴿ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْء ﴾ و« لَيسَ کَمثله فِعله شي» است. تمام کساني که در آفرينش چيزي آفريده اند، ماده اوّليه دارند؛ اما خداوند براي آفرينش، ماده(material) لازم ندارد. يک نگاه به عالَم اين است که خداوند متعال اصل عالَم را« إنشا ء» و« إبداء »کرده و « لا من شيء »آفريده است .
حالا که دايره اي به نام خلقت، ایجاد شده ، ديگر آفرينش جديدي ندارد؛ بلکه تبديل موجود به موجودي، يا ترکيب موجود به موجودي دارد.
اين يک نظر است و غلط هم نيست،ماننداين که خداوند خاک را آفريده و از خاک ،گياه مي آفريند .از گياه، حيوان مي-آفريند و از حيوان، انسان مي آفريند.
از نطفه، انسان مي آفريند و... که همه در دايره ي موجودات اند. در هر صورت طبق نظريه ی فيکس يا ترانسفورميس(اشتقاق انواع)، خداونداصلِ موجودات را آفريده و حالات گونا گون موجودات را از ماده(material) موجود مي آفريند.
يک نگاه دقيق تر اين است که خداوند متعال لحظه به لحظه به جهان هستي مي دهد که توحيد قرآن همين است:
﴿ يُدَبِّرُ الْأمْرَ مِنَ السَّماءِ إلَى الْأرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إلَيْهِ ﴾
﴿ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأنٍ ﴾
يعني هر لحظه خداوند در کاري است. الآن، ما را از نيستي به هستي مي آورد. از نظرِ ظاهري، ما ماده داريم. ما را از نطفه آفريده، گياه را از دانه؛ ولي لحظه به لحظه، هستي جديدی به آنها مي دهد. اتفاقاً صدرالمتألّهين شيرازي، فيلسوف بزرگ اسلام ،در اثر انس با قرآن به همين نگاه دقيق تر رسيده است.
اگر اين گونه است،پس خداوند دائماً تمام موجودات را انشاء مي کند و وجود جديد مي دهد. « بَرَأه » يعني هميشه «باريء» است.
بنابراين الآن هم که الکترون دور نوترون و پروتون مي چرخد، اين چرخش دائماً خلق جديد است. لحظه به لحظه خداوند آفرينش دارد، تفضّل مي کند و تَطَوُّل دارد. «تفضّل» يعني لطف کرده و ماطلب کار نيستيم، «تَطَوُّل» يعني همه اش نعمت است. هرچه خدا داده نعمت است؛ حتي جهنم، چرا که ما بترسيم و راه درست را برويم.
«يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ وَالْعُيُونُ لاتَراهُ . كَريمٌ حَليمٌ ذُوأَناتٍ . قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَيءٍ رَحْمَتُهُ »:
« به نیم نگاهی دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند. کریم و بردبار و شکیباست . رحمتش جهان شمول است. »
« کَريمٌ » فعل خداوند است. خداوند کرامت مي کند و مي بخشد. کريم با جود متفاوت است. جود ممکن است براي عَوَض باشدولي برخورد کريم از روي بزرگواري است. کریم بدون توقّع و قبل از بیان حاجت مي بخشد. رحمت خداوند روي هر چيزي گسترده است. رحمت خداوند ادامه ي آفرينش است، هم رحمت است و هم لطف و محبت.
«لا يَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ وَلايُبادِرُ إِلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ. » : «در انتقام و کیفر سزاواران عذاب ، بی شتاب است . »
اين هم از افعال خداوند است که در انتقام کساني که مستحقّ عذاب اند، عجله نمي کند و شکيبا و صبور است.
«وَالَّذي يُنْفِذُ أَمْرَهُوَ بِلامُشاوَرَةِ مُشيرٍ»: «فرمانش را بی مشاور اجراکند .»
اين هم از افعال خداوند است. خداوند بدون اين که با مشاوري مشورت کند، خودش انفاذ مي کند و فرمانش را به کار مي گيرد. فرمانش اين است که باران ببارد، نوترون خلق شود، زلزله بيايد، دريا بجوشد، رودها جاري شوند و... خداوند فرمانش را بدون مشاوره ي مشير، اجرا مي کند.
«وَلامَعَهُ شَريكٌ في تَقْديرِهِ »: «و تقدیرش را بی شریک امضاءکند»
خداوند در کارش شريک ندارد. در سطح خدا، شريکي در تقدير و اندازه گيري وجود ندارد و تمام فرمانده هانش نيز فرمان بر اويند.
خلقت موجودات
با مراجعه به آيات آخِر قرآن درمي يابيم که خداوند متعال براي خودش، دست هاییآفريده که فرمان هاي خداوند را انجام مي دهند و کارهايي که خداوند امر کرده را اطاعت مي کنند:
﴿وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا*وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا*وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا*فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا*فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا ﴾
﴿ وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا*فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا*وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا*فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا*فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا ﴾
«وَلايُعاوَنُ في تَدْبيرِهِ. »: خداوند در تدبير خودش معاون ندارد و بی نیاز از کمک است. تدبير به معنای سامان دهي و مديريت کامل است.
«صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلي غَيْرِ مِثالٍ» : «صورت آفرینش اورا الگویی نبوده »
يکي از نکات خلقت خداوند ـ همان گونه که گفته شد ـ اين است که ماده ندارد، طراحي و انديشه ی اوّليه هم ندارد. تمام کساني که امروزه کاری انجام مي دهند، الگويی دارند. يک مهندس وقتي مي خواهد بنايي را بسازد، حداقل در ذهنش يک نقشه دارد، ماکت مي سازد و...
«وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَلا تَكَلُّفٍ وَلاَ احْتِيالٍ.»:«آفریدگان را بدون یاور و سختی و حیله ، هستی بخشیده است .»
خداونددر قرآن کريم می فرماید:﴿ إنَّما أمْرُهُ إذا أرادَ شَيْئاً أنْ يَقولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾: ﴿به محض این که اراده کند و بگوید باش، بلافاصله خواهد شد. ﴾
لذا کار خداوند زمان بر نيست و تدريج ندارد. مگر این که قابليتش باشد که تدريج بخواهد. خداوند کلّ عالَم هستي را بدون زمان و تدريج آفريده،اما در موجوداتي که خودشان بايد زمان بر باشند، زمان داده و در شش مرحله آفريده است. انسان موجودي است که بايد از پدر و مادر به وجود بيايد، لذا زمان و تدريج دارد.
خداوند کلّ امرش را صادر فرموده و هستي و نظام را آفريده است. در نظام، بعضي از موجودات هستند که بايد آسمان و بعضي بايد زمين شوند، بعضی سقف و بعضي کف شوند، بعضي ديوار و بعضي پنجره شوند، بعضي پسر و بعضي پدر باشند، بعضي اصل و بعضي فرع باشند.
«أَنْشَأَها فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. » : «جهان با ایجاد او موجود و با آفرینش او پدیدار شده است . »
«هُوالمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ»: صنعت خدا هيچ عيبي ندارد و مو لاي درزش نمي رود.
«اَلْحَسَنُ الصَّنيعَةِ» صنعتش خيلي زيبا است. امروزه، بزرگ ترين نقّاشانِ عالَم، کساني اند که خوب از طبيعت الگو بگيرند تا جالب و زيبا طراحی کنند. در داستاني مولويِ رومي اين گونه بيان مي کند: در روزگاري پادشاهي مي خواست که روي ديوار نقاشيِ زيبايي کشيده شود. دو گروه براي انجام اين کار اعلام آمادگي کردند: گروهی از چيني ها و گروهي از رومي ها. چيني ها در تصوير و نقاشي بسيار ماهر و فوق العاده بودند، ابزار و رنگ و قلم بسياری خواستند. رومي ها گفتند که ما فقط صيقل دهنده مي خواهيم و کارمان را بعد از اتمام نقاشي چينيها، روبروي ديوار آن ها شروع مي کنيم و خواستند که پادشاه بعد از اتمام کار هر دو گروه به ديدن ديوارها بيايد.
طبق داستان مُلای رومي، گروه چيني ها بعد از سال ها رنج و زحمت و خرج فراوان، نقاشي زيبايي کشيدند. سپس رومي ها شروع به صيقل دادن ديوار روبرو کردند.
تمام ديوار به صورت آينه ي تمام نما شد. وقتي پادشاه آمد، ديد صنعت رومي ها بهتر، است زيرا صيقل داده بودند و هيچ بالا و پاييني نداشت.
اين مثال را آوردهاند که يکي تصويرگر است و يکي دیگردلش را جلا مي دهد تا صورت خداوند و آيات او را در دل خودش پيدا کند.
خداوند « اَلْحَسَنُ الصَّنيعﮥ» است. امروزه بهترين صنعت را کساني دارند که از صنعت خداوند خوب تقليد کنند. اگر پيکاسو نقاش ماهري است، اگرهم ميرعماد خطاط بي نظيری است، برای اين است که بهتر مي توانند از طبيعت تقليد کنند. بهترين منظره آن است که بيننده بگويد:چه قدر طبيعي است.
بهترين گل مصنوعي آن است که بيننده بگويد : چه قدر زيباست و فکر کند که طبيعي است. اصولاً بهترين صنعت آن است که به طبيعت شبيه تر باشد ؛ لذا صنعت خداوند اصل، بهترين و زيباترين است.
« مَلِكُ الْاَمْلاكِ وَ مُفَلِّكُ الْأفْلاكِ وَمُسَخِّرُالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ كُلٌّ يَجْري لأِجَلٍ مُسَمّيً. يُكَوِّرُالَّليْلَ عَلَيالنَّهارِویُکّورُالنّهارَ عَلَي الَّليْلِ﴿ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. ﴾ قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.»
:«پادشاه هستی هاو چرخاننده ی سپهرها و رام کنندهي آفتاب و ماه که هریک تا اجل معین جریان یابند. او پرده ی شب را به روز و پرده ی روز را به شب -که شتابان در پی شب است – بپیچد. هم او شکنندهی هر ستمگر باطلگرا و نابود کنندهی هر شیطان سرکش است »
«يَشاءُ فَيُمْضي وَيُريدُ فَيَقْضي وَيَعْلَمُ فَيُحْصي » : «بخواهد به انجام رساند، اراده کند و حکم نماید، بداند و بشمارد »
خداوند تمام گناهان و ثواب هاي ما و موجودات را مي داند و احصا مي کند.
«وَيُميتُ وَيُحْيي وَيُفْقِرُ وَيُغْني وَيُضْحِكُ وَيُبْكي » : « بمیراند و زنده کند ، نیازمند و بی نیاز فرماید ، بخنداند و بگریاند »
« وَيُدْني وَ يُقْصي وَيَمْنَعُ وَ يُعْطي. لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ» : «نزدیک آورد و دور برد ، باز دارد و عطا کند. اوراست پادشاهی و ستایش. »
همه ي مُلک متعلق به خداست و لذا حمد برای اوست.
«يُولِجُ الَّليْلَ فِي النَّهارِ وَيُولِجُ النَّهارَ في الَّليْلِ»: «شب را در روز و روز را در شب فرو برد .»
«مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ وَمُجْزِلُ الْعَطاءِ »:«پذیرنده ی دعا و افزاینده ی عطاست. »
خداوند چيزهايي را که به انسان مي دهد، به بهترين شکل مي دهد و مثل ما انسان ها با خفّت و خواري نمي دهد؛ کادو پيچي مي-کند، روبان مي بندد، داخل سيني مي گذارد و دو دستي مي دهد. نعمت جزيل و اجر جزيل، يعني زيبا و خوشگل. خداوند زيبا آفريده و زيبا هم به ما عطا مي فرماید.
«مُحْصِي الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ» : « برشمارنده نفس ها و پروردگار پری و انسان است ، »
که در بحث ربوبيّت خداوند، توضيح داده شد.