بنام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
درس دوم: امیرالمومنین علیه السلام، خلیفه پیامبر صلّی اللّه علیه و آلهبر تمام امت و امام پس از ایشان
پیش از این بیان شد که در بخش دوم خطبه غدیر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:
إِنَّ جَبْرئيلَ هَبَطَ إِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِىَّ بْنَ أَبى طالِبٍ أَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى عَلى أُمَّتى وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدى
جبرئیل سه بار بر من نازل شد و از طرف خداوند به من امر کرد تا به هركس، سفید و سیاه، اعلام بکنم که علی ابن ابیطالب علیهالسلام برادر من، وصی و جانشین من و امام بعد از من است.
دربارهی برادری و وصایتی كه در خطبه آمده است پیشتر توضیح دادهایم.
دامنه ی وصایت و خلافت امیرالمومنین علیه السلام
حالا میپردازیم به عبارت
وَ خَلیفَتی عَلى اُمَّتی
در اینجا اضافهی
عَلى اُمَّتی
وسعت و دامنهی وصایت و خلافت را بیان میكند. چنانكه مثلاً وقتی من میگویم که زید یا حسن، وصی من است و از من خواهند پرسید در چه چیزهایی؟ اگر مطلق گفته باشم حسن یا زید وصی من است همه خواهند گفت: یعنی در تقسیم ارثیهاش، جابهجا کردن اموالاش و ثُلث اموالش، اینها را وصیت کرده است و حسن به آنها عمل میکند. طلبهایش را جمع میکند و بدهیهایش را میدهد. وصیت اینگونه است. اما وقتی میگویم ایشان وصی من در خانواده است یعنی دامنهی وصایت ایشان تنها منحصر به خانواده است. یا وقتی میگویم ایشان وصی من است در کار خطبه غدیر، دامنهی این وصیت گسترده است.
اگر مطلقاً بگویم ایشان وصی و جانشین من است در کار خطبه غدیر معنیاش آن است كه در همهی زمینهها، در كل کشور ایشان جانشین من است.
اما میتوانم آن را محدود نمایم، قید بگذارم كه فقط در تهران، یا در مشهد و شیراز، یا در اصفهان، یا در تبریز؛ این وصیتها همه محدودند. پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله برای معینكردنِ دامنهی وصایت و وسعت خلافت در این عبارت فرمودهاند:
عَلى اُمَّتی
این اضافهی
عَلى اُمَّتی
برمیگردد به
وَصِیّی و خَلیفَتی
جار و مجرور متعلَّق میخواهند که در اینجا
وَصِیّی و خَلیفَتی
است. یعنی وصایت و خلافت او نسبت به من، بر امّت من است. حالا امّت پیغمبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله كجاست و تا چه زمانی است؟ امّت موسی علیهالسلام محدود است. امّت عیسی علیهالسلام محدود است. امّت نوح علیهالسلام و امّت ابراهیم علیهالسلام محدودند. اما امّت پیغمبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله تا قیام قیامت هست.
حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ اَبَداً اِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ اَبَداً اِلَى یوْمِ الْقِیامَة (1)
پس همین عبارتِ دو كلمهای کوچک!
عَلَى اُمَّتِی
آنجا كه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند:
أَنَّ عَلِىَّ بْنَ أَبى طالِبٍ أَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى عَلى أُمَّتى
حدود وصایت و وسعت خلافت را مشخص میکنند که میشود تا قیامِ قیامت؛ آنوقت چون علی علیهالسلام تا روز قیامت وصی پیامبر صلیاللّهعلیهوآله است بقیهی ائمه علیهمالسلام را، علی علیهالسلام اعلام میکند. البته از آنجا كه در فرهنگ شیعه امامتِ امام از طرف خداوند است تعیین شخص علی علیهالسلام یا حتا پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله معنا ندارد. تنها اعلانِ امامت است كه از جانب ایشان انجام میشود. به همینخاطر است كه پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله در جایجایِ خطبه غدیر به این مسأله اشاره کردهاند و فرمودهاند:
اِنَّه اِمامٌ مِنَ اللّه
یعنی تعیین امام امری است از طرف خداوند.
تعیین جاینشین با خداوند است
اینکه حضرت صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند جبرئیل سه بار بر من نازل شد.
یاْمُرُنِی عَنِ السَّلَامِ رَبِّی، وَ هُوَ السَّلَام
اشاره میكنند به این مسأله که اعلان ولایت و انتخاب جانشین پیامبر صلیاللّهعلیهوآله به فرمان خدا است. همهی مردم که برای خودشان جانشین مشخص میکنند از طرف خودشان است اما پیامبر صلیاللّهعلیهوآله مکرراً تذکر میدهند که در اینباره تعیین جانشین از جانب خدا است.
یاْمُرُنِی عَنِ السَّلَامِ رَبِّی، وَ هُوَ السَّلَام
یعنی از طرف خودشان نمیگویند. پس وصی پیامبر صلیاللّهعلیهوآله توسط خدا تعیین شده است. وقتی کسی معین شدهی توسط خداوند است باید خصوصیات و ویژگیهایی داشته باشد. چهبسا یک انسان كه انسان دیگری را انتخاب میكند در این انتخاباش اشتباهاتی كند اما خداوند كه کسی را معین کند این انتخاب و تعیین، قطعاً فاقد آن اشکالات و اشتباهات خواهد بود. دریچهای باز میشود اینجا و آن همانا اثبات عصمت کبرا برای امیرالمؤمنین و ائمهی اطهار علیهمالسلام است. در عبارت:
یاْمُرُنِی عَنِ السَّلَامِ رَبِّی، وَ هُوَ السَّلَام
دریچهی عصمت را باز میکند و از همینجا ما میتوانیم به عصمت حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام پی ببریم.
معنای واژهیخلیفه
و اما بحثی دربارهی واژهی خلیفه؛ اینكه كلمهی خلیفه از كجا میآید و معنایش چیست. در زبان عربی خَلَفَیعنی در جای او قرار گرفت. خَلیفةصفت مشبّه است؛ در اصل خلیف است و -ة- در انتهای كلمه، تای تأکید، مبالغه یا وحدت است. خلیفةبهمعنای جانشین است و برخلاف ظاهرش مونث نیست! مثل شریف و شریفة که هر دو صفت مشبّه هستند و تای وحدت یا مبالغه است كه به شریف اضافه شده و شریفة شده است و یا به خلیف اضافه میشود و میشود خلیفة.
خلیفه یعنی جاینشین. به راه رفتن هم اختلاف میگویند؛ چون اختلاف یعنی قبولِ خَلَف داشتن. شخصی یک پایش را برمیدارد و پای دیگرش را میگذارد جای آن، دوباره همان پای اول را برمیدارد و پای دوم را جای آن میگذارد. یعنی یک پا را برمیدارد و یک پا را میگذارد و این میشود اختلاف؛ قبولِ جانشینیِ پاها، اینكه پاها جاینشین هم میشوند. در زیارت جامعه آمده است:
السَّلَامُ عَلَیكُمْ یا اَهْلَبَیتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَة
مُختَلَفاسم زمان و مکان یا اسم مفعول از ریشهی خلف است.
مُختَلَفَ المَلائِکَة
یعنی محل رفتوآمد ملائکه
اینکه پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله فرمودهاند:
اخْتِلَافُ اُمَّتِی رَحْمَة
یعنی رفتوآمد امت ایشان رحمت است؛ (2) رفتوآمدشان نزد امام علیهالسلام رحمت است. برخی آمدهاند و اختلاف را متفاوت بودن معنا کردهاند. اینها اختلاف را مخالفت تعبیر كردهاند حال آنكه چنین تعبیری صحیح نیست.
اخْتِلَافُ اُمَّتِی رَحْمَة
یعنی رفتوآمدِ امّتِ من بر من و بر جانشینانام رحمت است برای امتام. چون هنگامیكه امت ما با ما رفتوآمد میکنند رنگ میگیرند از ما، حرف میشنوند، علم كسب میكنند. پس خلیفه یعنی کسیکه پایش را جای پای دیگری میگذارد. باید به كثرت دقائق و ظرافتهای لغوی در زبان عربی توجه داشته باشیم.
شاید این دقتها در لغتهای دیگر هم باشد؛ چُنانكه میگویند زبان عربی و فرانسه کاملترین زبانها هستند. اشتقاقات غوغا میکنند در زبان عربی؛ اشتقاق لغتها از یکدیگر.
وَ خَلیفَتی عَلَى اُمَّتِی
یعنی درست مثل همانی که من برای امتام بودم، امیرالمؤمنین علیهالسلام هم هست. پایش را گذاشته جای پای من منتها در مرتبهی بعدی قرار دارد.
رتبهی عقلی و زمانی
اینكه مرتبهی امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از من است دو وجه دارد:
یكی رتبه و مرتبهی عقلی است و دیگری مرتبهی زمانی. یعنی اولاً علی علیهالسلام در رتبه بعد از من است ولی همان منام كه علی علیهالسلام است و ثانیاً اینكه اگرچه من و علی علیهالسلام همزمان هستیم و از هماناول او را به جانشینی خود معرفی كردهام و او حالا جانشین من است اما بروز و جلوهی حکم جانشینیاش بعد از من است. بنابراین امیرالمؤمنین علیهالسلام امام است، وصی و خلیفه است، اما بروز و كارآمدی وصایت و خلافتاش بهلحاظ زمان بعد از من است. کاربرد این حكم بعد از زمان پیامبر صلیاللّهعلیهوآله خواهد بود و إلّا همان لحظه که رسولاللّه صلیاللّهعلیهوآله، امیرالمؤمنین علیهالسلام را در كنار خودشان ایستاندهاند و صحبت میکنند هم، علی علیهالسلام وصی و خلیفه است. از لحاظ رتبه و شخصیت امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله است و از نظر زمان یکی هستند، منتها بروز و ظهور خلافت و امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از پیامبر صلیاللّهعلیهوآله است.
رهبر در هر زمان فقط یکنفر است
مثلاً در روایت
الْحَسَنُ وَالْحُسَینُاِمَامَانِ، قَامَا اَوْ قَعَدَا (3)
میفرمایند: این بزرگواران هر دو امام هستند ولی مادامکه امام حسن علیهالسلام در حیات بودند امامتِ امام حسینعلیهالسلام كاركرد و بروز نداشت و بعد شهادت امام حسن علیهالسلام بود كه امامت امام حسینعلیهالسلام بارز و كاربردی شد. این نکتهی بسیار ظریفی است.
وَ الْاِمَامُ مِنْ بَعْدِی
و او بعد از من رهبر است.
چون رهبر همیشه فقط باید یک نفر باشد تشکیلات و سلسله مراتبِ مدیریت اجتماع، جامعه و سیستم باید همیشه بهشكل هرم و مخروط باشد. این مسأله مسلّم و فطری است که همیشه فقط یک نفر باید در رأس امور باشد. لذا با اینکه امیرالمؤمنین علیهالسلام همهی ویژگیهای لازم را دارند و همچنین در قرآن از قول رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله آمده است که علی علیهالسلام نفس ایشان است (4) اما چون رهبر در زمان حیات رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله میباید فقط یک نفر میبود یعنی شخص ایشان، بروز امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام که ایضاً همان بروز و جلوهی خلافت و وصایت و رهبریشان است باید پس از رحلت پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله باشد. برای همین است كه فرمودهاند علی علیهالسلام امام بعد از من است:
وَ الْاِمَامُ مِنْ بَعْدِی
یعنی بعد
وَصیّی و خَلیفَتی عَلی اُمَّتی
چنین قیدی نیاوردهاند و بعد از امام است كه فرمودهاند مِن بَعدی، چون بروز و ظهور این معنا در امامت جلوه میكند.
بررسی حدیث منزلت
و اما دربارهی عبارت
الَّذِی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى اِلَّا اَنَّهُ لَا نَبِی بَعْدِی
یهودیان زیادی در اطراف مدینه زندگی میکردند. ایشان از سالهای دیرین شنیده بودند پیامبر آخرالزمان كه موعود اناجیل -انجیلها؛ عهد جدید- و اسفار -تورات؛ عهد عتیق- است در یثرب که نام قبلی مدینه بود، ظهور میکند و پادشاه خواهد شد و دنیا را خواهد گرفت. پس، از آنجا كه یهودیها بهلحاظ اقتصادی زرنگ هستند از سالها قبل اطراف مدینه زمین و باغ خریده بودند تا وقتی پیامبر صلیاللّهعلیهوآله ظهور کرد آنجا ملک داشته باشند و حضور بیابند و ایمان بیاورند. عربها بهخاطر اختلاط بازرگانی و اجتماعی با یهودیها داستان موسی و هارون را شنیده بودند. عدهای از اعراب هم دارای دین حنیف ابراهیمی بودند و حضرت موسی علیهالسلام را بهعنوان پیغمبر خدا میشناختند. حتا مشرکین هم با حضرت موسی و هارون علیهماالسلام آشنا بودند. در فرهنگ قوم یهود و در بین کسانیکه با ایشان تعامل داشتند شهرت حضرت موسی و هارون علیهماالسلام خیلی زیاد بود. لذا پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله وقتی میفرمودند:
الَّذِی مَحَلُّهُ مِنِّی مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى
مردم خوب میشناختند که هارون علیهالسلام کیست، موسی علیهالسلام کیست و متوجه میشدند. آنها میدانستند که جناب هارون وزیر حضرت موسی علیهالسلام بوده و کارهای ایشان را انجام میداده است. ضمناً میشناختند ایشان را و میدانستند که هردوی آنها نبوّت دارند و پیغمبر هستند. لذا پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله بلافاصله فرمودهاند:
اِلَّا اَنَّهُ لَا نَبِی بَعْدِی
بعد از حضرت موسی نبوّت ادامه داشت، اما بعد از من دیگر هیچ پیغمبر و نبیای نخواهد بود.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
منابع
1) الكافی (ط - الإسلامیة) / ج1 / 58 / باب البدع و الرأی و المقاییس..... ص: 54 ؛ بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج26 / 35 / باب 1 جهات علومهم علیهالسلام و ما عندهم من الكتب و أنه ینقر فی آذانهم و ینكت فی قلوبهم..... ص: 18 ؛ وسائل الشیعة / ج30 / 196 / الفائدة السادسة..... ص: 191
2) باب معنى قوله علیهالسلام اختلاف أمتی رحمة: حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَحِمَهُ اللّه قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللّه الْكُوفِی عَنْ أَبِی الْخَیرِ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ الْأَنْصَارِی قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللّه علیهالسلام إِنَّ قَوْماً رَوَوْا أَنَّ رَسُولَ اللّه ص قَالَ إِنَّ اخْتِلَافَ أُمَّتِی رَحْمَةٌ فَقَالَ صَدَقُوا قُلْتُ إِنْ كَانَ اخْتِلَافُهُمْ رَحْمَةً فَاجْتِمَاعُهُمْ عَذَابٌ قَالَ لَیسَ حَیثُ ذَهَبْتَ وَ ذَهَبُوا إِنَّمَا أَرَادَ قَوْلَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ- فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ فَأَمَرَهُمْ أَنْ ینْفِرُوا إِلَى رَسُولِ اللّه ص وَ یخْتَلِفُوا إِلَیهِ فَیتَعَلَّمُوا ثُمَّ یرْجِعُوا إِلَى قَوْمِهِمْ فَیعَلِّمُوهُمْ إِنَّمَا أَرَادَ اخْتِلَافَهُمْ مِنَ الْبُلْدَانِ لَا اخْتِلَافاً فِی دِینِ اللّه إِنَّمَا الدِّینُ وَاحِدٌ._ معانی الأخبار ؛ النص ؛ ص157
3) علل الشرائع / ج1 / 211 / 159 ؛ بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج43 / 291 / باب 12 فضائلهما و مناقبهما و النصوص علیهما صلوات اللّه علیهما
4) فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَللَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْكَاذِبِینَ؛ آیه 61 سوره آل عمران(3)