بنام خداوند همه مِهر مِهروَرز
درس سوم:علی علیه السلام، امام به امر خداوند متعال
نسبت پیامبر صلی اللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام
پیغمبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله نسبت امیرالمؤمنین علیهالسلام را با خودشان به نسبتی كه جناب هارون با حضرت موسی داشت تشبیه کردهاند. این تشبیه بهخاطر آن است كه عربها بهسبب رابطه و معاشرت با یهودیان داستانهای زیادی دربارهی موسی و هارون شنیده بودند.
همانطور که پیش از این هم اشاره کردهایم یهودیها از سالهای دیرین به انتظارِ حضرت محمد خاتم صلیاللّهعلیهوآله در اطراف مدینه یعنی یثربِ آنوقت خانه و زمین و باغ خریده بودند و چشم بهراه آخرین پیامبر بودند.
حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله در تشبیه خود فرمودهاند:
الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی اِلاَّ اَنَّهُ لا نَبِی بَعْدی
در تشبیه همیشه باید مُشبَّهٌبه نسبت به مُشبَّه برای مخاطبین آشناتر باشد. مثلاً وقتی میگوییم یار من به ماه میماند، یا یار من مثل ماه است، یارِمان را به ماه تشبیه میكنیم؛ بهخاطر آنكه همه میدانند ماه چیست و شنوندهی سخن، ماه را بهتر از یار ما میشناسد. وقتی پیامبر صلیاللّهعلیهوآله به امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
اَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسى
یعنی مردمی كه مخاطب سخن ایشان هستند موسی و هارون و نسبتشان را خوب میشناسند (1) لذا چنین تشبیهی بهكار میبرند. اما در عین حال حضرت صلیاللّهعلیهوآله فرمودهاند:
اِلَّا اَنَّهُ لَا نَبِی بَعْدِی
یعنی این شباهت در یک وجه و جهت است و آنهم وزارت و خلافت است و نه نبوّت. معمولاً وقتی كسی چیزی را به چیز دیگر تشبیه میکند این مشابهه یا بهعبارتی وجه شَبَه در یک یا چند ویژگی مشخص است و نه در همهی وجوه. وقتی میگویند که فلانی به شیر میماند منظور این نیست که آن شخص از همهی جهات مثل شیر است. یعنی اینكه مثلاً دونده است، در بیشه زندگی میكند و شبها در خیابان میخوابد. مشابهت در اینها نیست، بلکه تشبیه فقط در شجاعت است. یا اگر گفته بشود یار من مثل ماه است معناش آن نیست که یار من شبها در آسمان است و چنینوچنان، بلکه مراد این میشود كه او در زیبایی و روشنایی همچون ماه است.
بررسی واژهی ولی
بعد حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند:
وَ هُوَ وَلِیكُمْ بَعْدَ اللّه وَ رَسُولِه
بعد از خدا و رسولاش، علی علیهالسلام ولی شما است. یکی از قرائنی که در آن واژهی ولی بهمعنای سرپرست و جانشین در همهی ابعاد آمده است همین عبارت است. اگر معنای ولایت فقط دوستی باشد و معنای ولی تنها دوست، آنوقت دوستی یكسره در قِید
بَعْدَ اللّه وَ رَسُولِه
بیمعنی میشود كه در این عبارت آمده است. مثلاً نگاه كنید به این آیه
وَ المُؤْمِنُونَ وَ المُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْض (2)
اینجا میشود معنی كرد كه مؤمنین و مؤمنات دوستان یكدیگر هستند. اما در این عبارت كه در خطبه غدیر آمده است و خاصّه با توجه به قِید
بَعْدَ اللّه وَ رَسُولِه
مشخص میشود كه معنای ولی، دوست و داماد و اینچیزها كه بعضاً گفته میشود (3) نیست، بلكه مراد از ولی، سرپرست و اَوْلیبتصرف است؛ آن مقام ویژه و استثنایی كه خداوند متعال به رسولاش داده و بهوسیلهی حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله سرایت داده است به ائمهی طاهرین علیهمالسلام؛ اگر لغت ولی كه اینجا آمده بهمعنای دوست باشد لاجرم مصداقهایی كه در عبارت برشمرده شده با هم جمع میشوند. یعنی همین حالا خداوند دوست ما است و پیامبر صلیاللّهعلیهوآله هم دوست ما هستند و امیرالمؤمنین علیهالسلام هم دوست ما هستند و ایضاً مؤمنین دوستمان هستند و الیآخر.
اما همین عبارت
وَ هُوَ وَلِیكُمْ بَعْدَ اللّه وَ رَسُولِه
گواه بر این مُدّعا است كه اینجا ولایت صرفاً به معنی دوستی نیست بلكه سرپرستی معنا میدهد. سپس پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله استدلال میکنند و دلیل میآورند از آیهی پنجاهوپنج سورهی مائده و میفرمایند:
وَ قَدْ اَنْزَلَ اللّه تَبارَكَ وَ تَعالی عَلَی بِذالِكَ آیةً مِنْ كِتابِهِ
خداوند آیهای از کتاباش نازل کرد که:
اِنَّما وَلِیكُمُ اللّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ و یؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ
این آیهی شریفه که در میان شیعیان و عامهی مسلمانان به آیهی ولایت معروف شده است از مهمترین و اصلیترین آیاتی است که استفاده میشود برای استدلال بهخاطر اثبات خلافت و جانشینی امیرالمؤمنین علیهالسلام و اولیبتصرف بودن ایشان؛ نتیجه اینكه ولی، چُنانكه در این عبارت از خطبه غدیر آمده، بهمعنای اولیبتصرف است. یک دلیل همین است که اینجا بیان شد و دلیل دیگری را هم در ادامهی مباحث، در بخش چهارم مطرح خواهیم کرد.
مولا به معنی سرپرست
آنجا كه چنین آمده است:
ثُمَّ قال: ایها النَّاسُ، مَنْ اَوْلى بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ؟ قالوا: اللّه و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلىٌّ مَوْلاهُ، اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ و اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ
پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله ابتدا سؤال میکنند:
اَیها النَّاسُ، مَنْ اَوْلی بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ؟
و مخاطبها پاسخ میدهند كه:
اللّه و رَسُولُهُ
یا چُنانكه در بعضی نسخهها آمده است (4) حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله حاضرین را گواه میگیرند و از ایشان میپرسند:
اَ لَسْتُ اَوْلَى بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُم؟
اینجا واژهی اَوْلی آمده است. اَوْلی یعنی قریبتر، نزدیکتر. مراد اَوْلی بتصرف است؛ یعنی اَوْلی در تصرف، اَوْلی در محبت و اَوْلی در اختیارات، و نه بهمعنای دوست و بعد وقتی پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند:
مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه
معلوم میشود این مولا مشتق از همان ولی است و ایندو یك معنا دارند؛ مولا یعنی همان اَولیبتصرّف. البته بحث آیهی ولایت در تفاسیر شیعی بسیار مفصل و گسترده است. اهلتسنن و مخالفین مانند فخر رازی در اینباره دغدغههایی ساختهاند و اشکالاتی کردهاند که علمای شیعه، به تعلیمِ ائمهی معصومین علیهمالسلام، به آنها جواب دادهاند و ردّشان كردهاند. در این آیهی شریفه معرکهای است از مباحث و آرا و با اینهمه از روشنترین آیاتی است که ائمه صلواتاللّه علیهم اجمعین به آن استدلال کردهاند. كما اینكه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله هم اینجا همین آیه را تلاوت كردهاند. مهمترین نکتهی این آیه كه در این بحث بهكارِ ما بیاید استفاده از واژهی اِنَّمااست که حصر را میرساند؛ یعنی ولیِ شما، منحصراً همینها هستند. درحالیکه اگر ولی بهمعنای دوست میبود آنوقت دوستان ما که تنها اینها نبودند. كسانِ بیشمارِ دیگری هم هستند كه اولیا و دوستان ما هستند و البته كه شارع ما را از دوستی با ایشان منع نمیكند.
نکتهی مهم دیگر آن است که برای
اللّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا
فقط یک بار لغت ولی آمده است. این نكته معلوم میكند كه كیفیت ولایت بهمعنای اَوْلی بتصرّفی دربارهی همهی مصادیقی كه در آیه آمده، یک شكل است. با اینکه خداوند با آفریدگان و بندگاناش همسنخ نیست اما سرپرستی خدا و ولایتی که بهوسیلهی پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله و امامان علیهمالسلام اجرا میشود از یک سنخ است و آن در اَوْلیبتصرّف بودنِ ایشان جلوه میكند. بهخاطر همین است كه برای هر سه مصداقی كه در آیه برشمرده شده تنها یک واژهی ولی آمده است.
اِنَّما وَلِیكُمُ اللّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا
بررسی آیه ولایت
پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله در ادامه میفرمایند:
وَ عَلِی ابْنُ اَبیطالِبٍ الَّذی اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِع، یریدُ اللّه، عَزَّ وَ جَلَّ، فی كُلِّ حالٍ
نكتهای كه هست آنكه
وَ الَّذینَ آمَنُوا
جمع آمده اما مصداق آن یک نفر است و همانا تنها حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را مراد میكند.
تعریف وصف مشیر
اصطلاحاً گفته میشود که قسمت
اِنَّما وَلِیكُمُ اللّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا
وصف مُقَوِّمنیست بلکه وصف مشیر است؛ یعنی چنین توصیفی اشاره میکند به كسی در عالم خارج که شأن نزول آیه است و ایشان امیرالمؤمنین علیهالسلام هستند. یعنی آیه میگوید ایشان بوده كه چنین كاری كرده است. مثل آن است كه زمانی گفته بشود هر کس پیراهن سفید بپوشد حقوق میگیرد و بار دیگر بگوییم آنكه حقوق میگیرد هم اوست كه پیراهن سفید بر تن دارد. پیراهن سفید در جملهی دوم وصف مشیر است، یعنی اشاره میکند به شخصی كه اینچنین وجود خارجی دارد. توصیفی كه در این آیهی شریفه داریم هم از مصادیق وصف مشیر است.
پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند که این:
الَّذی أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّكاةَ و هُوَ راكِع
یك نفر است و آن یكنفر حضرت علی ابن ابیطالب علیهالسلام است که
اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِع، یریدُ اللّه، عَزَّ وَ جَلَّ، فی كُلِّ حال
از آنها كه اشكال كردهاند در تفسیر این آیه برخی گفتهاند كه مُراد اگر یك نفر است پس چرا الذّینآمده و جمع بیان شده است. مرحوم علامهی امینی (5) در کتاب الغدیر (6) این تشكیكها را جواب میدهند. ایشان در جلد اول الغدیر هجده آیه از قرآن کریم جمعآوری کردهاند که افعال در این آیات جمع آمده اما منظور تنها یک فرد بوده است (7) و بعد این مسأله را بهشكل مفصل توضیح دادهاند. مجموعاً این آیهی شریفه از جملهی آیاتی است که بسیار دربارهی آن بحث شده است و در نهایت آنچه از آن اثبات میشود اینكه بهخاطر حصر اِنّما كه آمده و نكتههای دیگری كه هست ولایت معنای دوستی نمیدهد.
وَ سَاَلْتُ جَبْرَئیلَ اَنْ یسْتَعْفِىَ لِىَ (السَّلامَ) عَنْ تَبْلیغِ ذلِكَ اِلیكُمْ، اَیهَاالنّاسُ، لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقینَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقینَ وَ اِدغالِ اللّائمینَ وَ حِیلِ الْمُسْتَهْزِئینَ بِالْاِسْلامِ، الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللّه فى كِتابِهِ بِاَنَّهُمْ یقُولُونَ بِاَلْسِنَتِهِمْ ما لَیسَ فى قُلوبِهِمْ وَ یحْسَبُونَهُ هَیناً وَ هُوَ عِنْدَ اللّه عَظیمٌ.
ای مردم! از جبرئیل خواستم که از خداوند متعال معافیّت مرا از تبلیغ این مأموریت تقاضا بکند. چون میدانستم که در میان مردم پرهیزگاران اندک و منافقان بسیارند و از مفسدهجویی گنهآلودگان و نیرنگبازی آنها که دین اسلام را به تمسخر و استهزا گرفتهاند آگاهی داشتم؛ همانها که خداوند در قرآن کریم چنین وصفشان کرده است:
یقُولُونَ بِاَلْسِنَتِهِمْ ما لَیسَ فى قُلوبِهِمْ وَ یحْسَبُونَهُ هَیناً وَ هُوَ عِنْدَ اللّه عَظیم
نگرانی پیامبر صلی الله علیه و آله از کثرت منافقان
بعد پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند که از جبرئیل خواستهاند که خداوند ایشان را از این کار معاف نماید. لِعِلْمی بِقِلَّةِ الْمُتَّقینَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقینَ
یعنی پیامبر صلیاللّهعلیهوآله به جبرئیل گفتهاند تا از خدا بخواهد که انجام این امر را از گردن ایشان بردارد. باز برخی اینجا اشکال وارد میکنند که پیامبر صلیاللّهعلیهوآله چهطور از امر خداوند استعفا کرد. باید دقت کرد که این استعفا یعنی آنکه خدایا! امرت را از من بردار؛ نه اینکه من دستورت را انجام نمیدهم. و بعد علت استعفایشان را فرمودهاند كه بهخاطر آن است كه متقین کماند و منافقین و مستهزئین و دغلکاران زیادند.
و یقُولُونَ بِاَلْسِنَتِهِمْ ما لَیسَ فی قُلوبِهِم
پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله نفرمودهاند به جبرئیل كه بگو من امر خدا را اطاعت نمیکنم تا دلیل بر سرپیچیِ ایشان باشد، بلکه خواستهاند خداوند امرش را بردارد چون کار نمیشود و به فرجام نمیرسد.(6)
ترس پیامبر صلیاللّهعلیهوآله برای جان خودشان نبود
ایراد دیگری که وارد میکنند این است که میگویند پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله ترسیده بودند. ما میگوییم از چه باید ترسیده باشند. آیا از مُردن هراسیدهاند؟ خودشان که اعلام کردهاند این آخرینبار است که با مردم صحبت میكنند و آن آخرین حجشان بوده كه بهجا آوردهاند.
ایشان كه خود فرمودهاند چندوقتِ کوتاه بیشتر زنده نیستند. پس از مرگ نمیترسیدهاند. در طول بیستوسه سال گذشته هم که همهی اذیتها را دیده بودند. پس ترسشان از چه بوده است؟ از اینکه کار محقق نشود!
وَ اللّه یعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ
اگر نبود كه خداوند تضمین کرده باشد. چهبسا اتفاقات ناگواری كه میشد حین ابلاغ رسالت ایشان پیشآمد كند. بگذارید مثالی بزنیم؛ مثلاً ایدههای شیطانی به ذهن منافقین برسد تا مراسم را مختل کنند؛ بروند از بیابان ده مار افعی پیدا بكنند و بیاورند و تا پیامبر صلیاللّهعلیهوآله شروع به خطبه كردند مارها را بین جمعیت رها کنند تا سخنرانیِ ایشان ناتمام بماند و مردم همه متفرق بشوند! مثل حالا كه وقتی میخواهند كسی را خراب بكنند بالای منبر صلوات میفرستند.
یا اینكه میتوانستند جاهای مختلف در میان جماعت خودشان را به مردن بزنند و اینچنین جمعیت را پراكننده كنند! اما با عنایتهای خداوند و با وجود اینکه منافقین دلشان نمیخواست پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله صحبت بکنند این نقشهها به ذهنشان نرسید و جلسه با حضور صدوبیستهزار مستمع و مخاطب تحقق پیدا کرد. پیامبر صلیاللّهعلیهوآله سخنانشان را مطرح کردند و با توجه به تکرارها برای مستمعین در جاهای مختلف كه دور تر بودند، سخنرانیشان سه چهار ساعت به درازا كشید و امر خداوند محقق شد. نهایتاً پیامبر صلیاللّهعلیهوآله فرمودند:
اللّهمَّ اِنِّی اُشْهِدُكَ اَنِّی قَدْبَلَّغْتُ
و هر آنچه را میبایست فرمودند و كار به انجام رسید. اینها پاسخ است به اشکالاتی كه طرح میشود. جالب آنكه حتا بعد از این فراز از خطبه، رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند که اگر میخواستند به منافقین اشاره كنند میتوانستند!
وَ لكِنِّی وَاللّه فی اُمورِهمْ قَدْتَكَرَّمْتُ
یعنی در كارهای آنها از خود بزرگواری نشان دادهاند.
وَ كُلُّ ذلِكَ لایرْضَى اللّه مِنّى اِلاّ اَنْ اُبَلِّغَ ما اَنْزَلَ اللّه اِلَىَّ، فى حق عَلِىٍّ، ثُمَّ تلا: یا اَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ (فى حق عَلِىٍّ) وَ اِنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّه یعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ.
خطبهی حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله ادامه دارد تا آنجا كه میرسند به آیهی تبلیغ؛ دربارهی آیهی تبلیغ مفصلاً در تفسیر المیزان (7) بحث شده است. (8) خداوند آنگاه دربارهی دین اسلام راضی شد که این آیه را نازل فرمود و پیامبر صلیاللّهعلیهوآله تلاوتاش كردند و ولایت به مردم عرضه گشت. همانطور که ملاحظه میكنید عبارت
فى حق عَلِىٍّ
بینالهلالین یعنی داخل پرانتز آمده است. یعنی این بخش در آیه نیست و توضیحی است كه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله آوردهاند. ایشان آیه را تفسیر كردهاند. از مهمترین نكتهها و مراجع در مسألهی امامت همین است که در خطبه غدیر جابهجا پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله اینگونه توضیح دادهاند که مثلاً این آیه دربارهی حضرت علی علیهالسلام است یا دربارهی دوستان امیرالمؤمنین علیهالسلام است یا این آیات و این کلمات دربارهی دشمنان علی علیهالسلام است یا دربارهی منافقین است. یعنی شخص پیامبر صلیاللّهعلیهوآله این آیات را به امیرالمؤمنین علیه السلام، دوستان ایشان و دشمنانشان تفسیر و تأویل کردهاند.
نکتهی بعد آن است كه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در خطبه غدیر، همزمان دو کار مهم انجام دادهاند:
اول اینکه بهشكل نظری اعلام کردهاند که حقّ تفسیر و تأویل آیات منحصراً برای ایشان و ائمهی معصومین علیهمالسلام است و علم تفسیر نزد ایشان و نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمهی اطهار علیهمالسلام تا امام زمان صلواتاللّه علیه است، این مسأله را چندجا فرمودهاند.
دوم آنكه عملاً هم آیات را تفسیر كردهاند و ارتباط آنها را با ولایت فرمودهاند. از آن موارد یكی هم اینجا است. در عبارت
فی حق عَلی
كه میانهی آیه آوردهاند. یعنی هم نظراً فرمودهاند که حقّ تفسیر و تأویل قرآن از آنِ ما است و هم در عمل تقریباً صد آیه را در خطبهشان تأویل و تفسیر کردهاند و توضیح دادهاند که کدام آنها دربارهی امیرالمؤمنین علیهالسلام و دوستان ایشان است و كدام دربارهی دشمنانشان و كدام دربارهی امامت.
خداوند، پیامبر صلیاللّهعلیهوآله را از خطرات این مأموریت حفظ میکند
بعد، آیهی تبلیغ را كه تلاوت كردهاند تا آنجا كه میرسد به:
وَ اللّه یعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ
یعنی خداوند خود فرموده است كه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله را از خطراتی كه در این كار متوجهشان بوده است ایمن نگاه میدارد. كما اینكه ایشان در امان بودند و آنچه را كه باید ابلاغ كردند و امر خدا را به انجام رساندند.
چرا پیامبر صلیاللّهعلیهوآله وصیت خویش را ننوشتند؟
مرحوم علامهی عسكری (9) نكتهی جالبی بیان میكردند. از ایشان پرسیده بودند چرا پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله علیرغم اینکه آن شخص گفته بود:
اِنَّ الرَّجُلَ لَیهْجُر(10)
وصیت و مطالب خود را ننوشتند. ایشان پاسخ داده بودند اگر پیامبر صلیاللّهعلیهوآله وصیتشان را مینوشتند لامحاله بعضی از مردم بقیهی حرفها را هم که ایشان دربارهی امیرالمؤمنین علیهالسلام فرموده بودند، حمل به هذیان میکردند و میگفتند اینها را هم جعل کردهاند تا مؤید آن هذیان باشد. (11) پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله چیزی ننوشتند تا به خیالِ باطلِ آنها در حال هذیان چیزی نوشته نشده باشد؛ تا آنچیزها که در طول بیستوسه سال پیامبریشان دربارهی امیرالمؤمنین علیهالسلام و امامت گفته بودند بیاثر نشود.
نكتهی دوم آنكه پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله فرمودند قلم و دوات بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم مبادا گُمراه بشوید اما نیاوردند و نگذاشتند كه ایشان وصیتشان را بنویسند. اینجا خداوند ضمانت نکرده بود که تو اینرا هم بنویس و من حفظش میکنم. ولی زمان ایراد خطبه غدیر خدا ضمانت کرده بود که
وَ اللّه یعْصِمُكَ مِنَ النّاس
یعنی خداوند ضامن شده است که وقتی اینکار را انجام میدهی هیچ آفت و آسیبی به تو نمیرسد و تو مأموریتات را به انجام میرسانی. همینطور هم شد و چون ضمانت و حفظ و نگاهداری خداوند بود پیامبر صلیاللّهعلیهوآله برای صدوبیستهزار نفر سخنرانی کردند و تا آخر هم اتفاقی نیفتاد و دسیسه و مزاحمتی واقع نشد. سخنرانی پیامبر صلیاللّهعلیهوآله هم كه تمام شد آمدند و گفتند:
بَخٍبَخٍ لَکَ یا علی (12)
اما در داستان قلم و دوات (13) و به انجام رسیدنِ آن ضمانتی نبود از طرف خداوند. كما اینكه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله هم ننوشتند. در واقع نگذاشتند که بنویسند. اینها نکتههای ظریفی است كه لازم است به آن اشاره شود.
انتخاب امیر المؤمنین علیه السلام از طرف خداوند متعال
بعد از تلاوت آیهی تبلیغ پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند:
مَعاشِر النّاس، ذلک فیه
یعنی این آیه دربارهی علی علیهالسلام است. معمولاً همهجا میگویند كه فلان رییسجمهور شخصِ بهمان را برای سمت معاونیاش انتخاب كرد. اینجا توفیر میكند! ما میگوییم: پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را از طرف خدا بهعنوانِ جاینشین خویش معرفی كردند. این نکتهی مهمی است. جابهجای خطبه غدیر و البته در جاهای دیگر حضرت میفرمایند:
بِاَمْرِ اللّه رَبّكم
یعنی آنچه میگویم به فرمان خداوندی است که پروردگار شما است. این نکتهی ظریفی است در فعالیتهای رسانهای، تبلیغاتی و حتا بازاریابی! مثلاً فرض بگیرید نمایندهای از یک شرکت الكترونیكی پیش شما میآید تا كالایی را به شما معرفی بكند و شما را تشویق كند تا آن را بخرید.
آیا اگر آن شخص به شما بگوید ما گروهی از فارغالتحصیلهای دانشگاه هستیم كه با هم شراكت كردهایم و هركداممان قطعهای از این محصول را ساختهایم بیشتر روی شما تأثیر میگذارد یا اینكه بگوید ما نمایندهی بزرگترین، قدیمیترین و شناختهشدهترین تولیدکنندهی لوازم الکترونیکی در ژاپن هستیم؟ مشخص است كه دومی تأثیرگذارتر از كار درمیآید.
پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله که امیرالمؤمنین علیهالسلام را به جانشینی خود معرفی میکنند در واقع به نمایندگی از خداوند این کار را میكنند که خالق هستی و فعّال مایشاء (14) و ذوالجلال و الاكرام است. پس ما باید متوجه باشیم که این امر از جانب خداوند قادر متعال است. رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند:
هُوَ اِمامُکُم وَ وَلیّکُم بِاَمْر اللّه
به فرمان خدا است كه علی علیهالسلام ولی شما میشود. همان خدا كه پروردگار شما هم هست، با شما هم در ارتباط است و شما را هم اداره میکند. در آیات چهلونُه و پنجاه سورهی طه ضمن داستان حضرت موسی آمده است:
قالَ فَمَنْ رَبُّکُما یا موسی، قالَ رَبُّنا الّذی اَعطی کُلَّ شَیْءٍ خَلقَه ثُمَّ هَدی
پروردگار ما همان است که هرکس و هر چیز را خلق کرده و سپس هدایت کرده است.
یعنی در خطبه غدیر پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله به مردم فرمودند که من از طرف چنین پروردگاری این پیغام را به شما میرسانم. کسیکه انکار شُدنی نیست، بینهایت است و شما او را میشناسید، پروردگار شما هم هست. مثل این میشود كه در مثالی که آوردهایم بگوییم مدیر شركتمان هم آقای الف است كه از دوستان و اقوام نزدیک شما هستند. به یقین دانستن این واقعیت برای شما عُلقهای (15) ایجاد میكند به آن شركت و اعتبار بیشتری برایش قائل میشوید. از ترفندهای تبلیغات یكی همین است که ما کالا یا شرکت خودمان را به یک شرکت بزرگ و بینهایت نسبت بدهیم.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
منابع
1) نگاهی به مقامات حضرت هارون در قرآن: 1- نبوّت: (19) مریم: 53 وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِیا2- وزارت: (20) طه: 29 و 30 وَ اجْعَلْ لی وَزیراً مِنْ أَهْلی* هارُونَ أَخی؛ (25) الفرقان: 35 وَ لَقَدْ آتَینا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزیرا ؛ (28) القصص: 34 وَ أَخی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعی رِدْءاً یصَدِّقُنی إِنِّی أَخافُ أَنْ یكَذِّبُون 3- خلافت و جانشینی: (7) الأعراف: 142 وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدین؛ 4و5و6- اخوت و مشارکت در رسالت، تکیه گاه محکم: (20) طه: 32 اشْدُدْ بِهِ أَزْری* وَ أَشْرِكْهُ فی أَمْری
2) التوبة (9): 71
3) علامه امینی رحمةاللهعلیه بیستوهفت معنا برای کلمه مولا در الغدیر بیان فرمودهاند: 1 - الرب 2 - العم 3 - ابن العم 4 - الابن 5 - ابن الأخت6 - المعتق 7 -المعتق 8 - العبد 9 - المالك * 10 - التابع11 - المنعم عليه 12 - الشريك 13 - الحليف 14 - الصاحب 15 - الجار16 - النزيل 17 - الصهر 18 - القريب 19 - المنعم 20 - الفقيد21 - الولي 22 - الأولى بالشئ 23 - السيد غير المالك والمعتق 24 - المحب25 - الناصر 26 - المتصرف في الأمر 27 - المتولي في الأمر ؛ الغدیر، جلد اول صفحه 362
4) قَالَ أَیهَا النَّاسُ مَنْ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ- قَالُوا اللّه وَ رَسُولُهُ قَالَ اللّهمَّ فَاشْهَدْ- ثُمَّ قَالَ أَلَا مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاه؛ تفسیر القمی / ج1 / 301 / [سورة التوبة(9): الآیات 37 الى 118]؛ تفسیر العیاشی / ج1 / 332 / [سورة المائدة(5): آیة 67]؛ بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج31 / 636 / و مما ورد فیهما أو فیهم..:]
5) عبدالحسین امینی در سال ۱۳۲۰ هجریقمری در تبریز زاده شد، و در مدارس آن شهر مقدمات علوم را بیاموخت. سپس به نجف رفت و در آنجا نزد استادان بزرگ به ادامه تحصیل پرداخت 5و در اوان جوانی از مراجع بزرگی چون سید ابوالحسن اصفهانی متوفی 1364هجریقمری و میرزا محمدحسین نایینی متوفی 1355هجریقمری و شیخ عبدالکریم حائری یزدی متوفی 1361هجریقمری اجازه اجتهاد دریافت داشت، و از علمای دیگر اجازه روایت، که هر یک در این اجازات، مقامات علمی، دینی و اجتماعی وی را یادآور شده و ستوده بودند.
6) الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، نام کتابی در ۱۱ مجلد، از علامه امینی است که در دفاع از حق جانشینی بیواسطه امیرالمؤمنین علیهالسلام نسبت به پیامبر صلیاللهعلیهوآله نوشته شده است. هدف نگارنده در این کتاب این است که با انحرافات و تحریفهایی که از اوائل نشر اسلام صورت گرفته است مبارزه کند و حق را ثابت نماید. نویسنده، حدیث غدیر را یقینآورترین و متواترترین حدیث منقول از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میداند. وی بدین منظور سند حدیث را از صحابه و تابعان تا علمای قرن چهارده با تکیه بر منابع اهل سنت ذکر میکند و تواتر آن را نشان میدهد. علاوه بر این تواتر، نویسنده به تفصیل اشعاری از صحابه و تابعان و نسلهای بعدی را در تأیید مدعای خود ذکر میکند و در خلال این مباحث، به تهمتهایی که توسط برخی از علمای اهل سنت بر شیعه وارد شده است قاطعانه و با اسناد مورد قبول نزد آنها، پاسخ میدهد. از دیگر مباحث این کتاب، دانش دینی خلفای سهگانه و حوادث و امور ناگوار انجام شده به دست آنها است.
7)الغدیر ج3 231 6 - منهاج السنة..... ص: 211: و قد عزب عن المغفَّلین أنّ إصدار الحكم على الجهة العامّة، بحیث یكون مصبّه الطبیعة- حتى یكون ترغیباً فی الإتیان بمثله، أو تحذیراً عن مثله- ثمَّ تقیید الموضوع بما یخصِّصه بفرد معین حسب الانطباق الخارجی، أبلغ و آكد فی صدق القضیة من توجیهه إلى ذلك الفرد رأساً، و ما أكثر له من نظیر فی لسان الذكر الحكیم، و إلیك نماذج منه:
1)(الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّه فَقِیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیاءُ) آل عمران: 181. ذكر الحسن: أنّ قائل هذه المقالة هو حیی بن أخطب. و قال عكرمة و السدّی و مقاتل و محمد بن إسحاق: هو فنحاص بن عازوراء. و قال الخازن: هذه المقالة و إن كانت قد صدرت من واحد من الیهود لكنّهم یرضون بمقالته هذه، فنسبت إلى جمیعهم.راجع تفسیر القرطبی (4/ 294)، تفسیر ابن كثیر (1/ 434)، تفسیر الخازن (1/ 322).
2)(وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یؤْذُونَ النَّبِی وَ یقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ) التوبة: 61. نزلت فی رجل من المنافقین: أمّا فی الجلّاس بن سوید، أو: فی نبتل بن الحارث أو: عتّاب بن قشیر. راجع تفسیر القرطبی (8/ 192)، تفسیر الخازن (2/ 253)، الإصابة (3/ 549).
3)(وَ الَّذِینَ یبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیراً) النور: 33. نزلت فی صبیح مولى حویطب بن عبد العزّى، قال: كنت مملوكاً لحویطب فسألته الكتابة، ففی أنزلت (وَ الَّذِینَ یبْتَغُونَ الْكِتابَ). أخرجه ابن مندة، و أبو نعیم، و القرطبی كما فی تفسیره (12/ 244)، أسد الغابة (3/ 1)، الإصابة (2/ 176).
4)(إِنَّ الَّذِینَ یأْكُلُونَ أَمْوالَ الْیتامى ظُلْماً إِنَّما یأْكُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً) النساء: 10. قال مقاتل بن حیان: نزلت فی مرثد بن زید الغطفانی. تفسیر القرطبی (5/ 53)، الإصابة (3/ 397).
5)(لا ینْهاكُمُ اللّه عَنِ الَّذِینَ لَمْ یقاتِلُوكُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یخْرِجُوكُمْ مِنْ دِیارِكُمْ) «4». نزلت فی أسماء بنت أبی بكر، و ذلك أنّ أمّها قتیلة بنت عبد العزّى قدمت علیها المدینة بهدایا و هی مشركة، فقالت أسماء: لا أقبل منك هدیة، و لا تدخلی علی بیتاً حتى أستأذن رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم. فسألته، فأنزل اللّه تعالى هذه الآیة، فأمرها رسول اللّه صلى اللّه علیه و سلم أن تدخلها منزلها، و أن تقبل هدیتها، و تكرمها و تحسن إلیها. أخرجه البخاری، و مسلم، و أحمد، و ابن جریر، و ابن أبی حاتم، كما فی تفسیر القرطبی (18/ 59)، تفسیر ابن كثیر (4/ 349)، تفسیر الخازن (4/ 272). 6...
6)لَمْ یوجِسْ مُوسَى علیهالسلام خِیفَةً عَلَى نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلَال-نهج البلاغة (للصبحی صالح) ؛ ؛ ص51
7)المیزان فی تفسیر القرآن که بیشتر به تفسیر المیزان شهرت دارد از جامعترین و مفصلترین تفاسیر شیعی قرآن به زبان عربی است.
8) المیزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص: 53؛ ترجمه تفسیر المیزان ج6 59 بیان آیه..... ص: 59 ؛ برخی از نکاتی که مرحوم علامه طباطبایی به آن اشاره کردهاند:
1- یكى دستوریست كه خداى تعالى به رسول اللّه صلیاللّهعلیهوآله داده است (البته دستور اكیدى كه پشت سرش فشار و تهدید است) به اینكه پیغام تازهاى را به بشر ابلاغ كند.
2- یكى هم وعده اى است كه خداى تعالى به رسول خود داده كه او را از خطراتى كه در این ابلاغ ممكن است متوجه وى شود نگهدارى كند.
3- هیچ ربطى بین این آیه و آیات قبل و بعدش نیست؟!! و این ناسازگارى دلیل بر اینست كه این آیه جایش اینجا نیست.
4- وَ اللّه یعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ" بر مىآید حكمى كه این آیه در صدد بیان آنست و رسول اللّه صلیاللّهعلیهوآله مامور به تبلیغ آن شده، امر مهمى است كه در تبلیغ آن بیم خطر هست.
5- آن امر مهم و خطیرى كه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله مامور به ابلاغ آن شده است" ولایت" و جانشینى امیر المؤمنین علیهالسلام است.
6- یكى اینكه در این آیه رسول اللّه صلیاللّهعلیهوآله با اینكه داراى القاب زیادى است بعنوان رسالت مورد خطاب قرار گرفته، و این از این جهت است كه در این آیه گفتگو از تبلیغ است، و مناسبترین القاب و عناوین آن جناب در این مقام همان عنوان رسالت است.
7- جمله" وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ" گر چه صورت تهدیدى دارد ولى در حقیقت مبین اهمیت موضوع است.
8- بحث روایتى و روایاتى در ذیل آیه شریفه:" یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ..."، شان نزول آن و ابلاغ ولایت على علیهالسلام در غدیر خم بوده است.
9) علاّمه آیه اللّه مرتضی عسكری، در سال 1293 هجریخورشیدی در شهر سامرا پای به عرصه هستی نهاد. وی در ۲۵ شهریور ۱۳۸۶ هجریخورشیدی در سن ۹۳ سالگی در بیمارستان میلاد تهران درگذشت.
10) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج30، ص: 535
11)نقش ائمه در احیاى دین، ج2، ص: 257 ؛پیامبر اکرم صلی اللّه علیه واله یکبار وقتی که خویشان خود راجمع کردند و ابوجهل گفت که این مرد شما را سحر کرده است و جمعیت پراکنده شدند و بار دوم هم در داستان قلم و دوات بعد از جسارت دومی سکوت اختیار کردند.
12) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 2؛ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص: 177؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج21، ص: 388
13) نقش ائمه در احیاى دین ج1 145 داستان قلم و دوات..... ص: 145 _ جابر چنین روایت مى كند: «پیامبر صلیاللّهعلیهوآله هنگام مرگ و در آخرین ساعات عمر، صحیفه اى خواست تا براى امّتش نامه اى بنویسد كه نه گمراه شوند و نه دیگران را گمراه كنند. آن كسان كه اطراف بستر مبارك بودند، آن قدر سر و صدا به راه انداختند، و حرفهاى یاوه گفتند تا اینكه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله از كار خویش دست كشید.» ابن عبّاس مى گوید: «پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در مرض مرگش فرمود: كاغذ و دواتى بیاورید تا براى شما نوشته اى بنویسم كه بعد از آن هرگز گمراه نشوید. عمر بن خطّاب به سخن درآمد؛ سر و صدا راه انداخت و گفت: خیر، این همه شهرها فتح نشده باقى مانده است. اینها باید گشوده شود؛ پس چه كسى آنها را فتح مى كند؟! زینب دختر جحش، همسر پیامبر صلیاللّهعلیهوآله گفت: دستور پیامبر صلیاللّهعلیهوآله را عمل كنید؛ مگر نمى شنوید كه او مى خواهد وصیت كند؟! بار دیگر سر و صدا برخاست. در اینجا پیامبر صلیاللّهعلیهوآله فرمود: از جاى برخیزید و بیرون بروید. همین كه از جایشان برخاستند و اتاق را ترك كردند، پیامبر اكرم صلیاللّهعلیهوآله از دنیا رفت.»؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج30، ص: 535
14) آنکه هرچه بخواهد می کند؛ به نقل فرهنگ لغت دهخدا
15) عشق، دلبستگی به نقل از فرهنگ لغت معین