به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
درس هشتم: امامت، عهد الهی
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ اِمامٌ مِنَ اللّه، وَ لَنْیتُوبَ اللّه عَلى اَحَدٍ اَنْكَرَ وِلایتَهُ وَ لَنْیغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَى اللّه اَنْ یفْعَلَ ذالِكَ بِمَنْ خالَفَ اَمْرَهُ وَ اَنْ یعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً اَبَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ، فَاحْذَرُوا اَنْ تُخالِفوهُ، فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ اُعِدَّتْ لِلْكافِرین.
مَعاشِرَ النّاسِ، بی، وَاللّه، بَشَّرَ الْاَوَّلُونَ مِنَ النَّبِیینَ وَ الْمُرْسَلینَ، وَ اَنَا، (وَاللّه)، خاتَمُ الْاَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ وَ الْحُجَّةُ عَلی جَمیعِ الَْمخْلوقینَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الْاَرَضینَ، فَمَنْ شَكَّ فى ذالِكَ فَقَدْكَفَرَ كُفْرَ الْجاهِلِیةِ الْاُولى، وَ مَنْ شَكَّ فى شَىْءٍ مِنْ قَوْلى هذا فَقَدْشَكَّ فى كُلِّ ما اُنْزِلَ اِلَىَّ، وَ مَنْ شَكَّ فى واحِدٍ مِنَ الْاَئمَّةِ فَقَدْشَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشَاكُّ فینا فِی النّارِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، حَبانِی اللّه عَزَّوَجَلَّ بِهذِهِ الْفَضیلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَىَّ وَ اِحْساناً مِنْهُ اِلَىَّ وَ لا اِلاهَ اِلّا هُوَ، اَلا لَهُ الْحَمْدُ مِنِّى اَبَدَ الْآبِدینَ وَ دَهْرَ الدّاهِرینَ وَ عَلى كُلِّ حالٍ.
مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیاً فَاِنَّهُ اَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدى مِنْ ذَكَرٍ و اُنْثى ما اَنْزَلَ اللّه الرِّزْقَ وَ بَقِىَ الْخَلْقُ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَىَّ قَوْلى هذا وَ لَمْیوافِقْهُ، اَلا اِنَّ جَبْرئیلَ خَبَّرنى عَنِ اللّه تَعالى بِذالِكَ وَ یقُولُ مَنْ عادى عَلِیاً وَ لَمْیتَوَلَّهُ فَعَلَیهِ لَعْنَتى وَ غَضَبى، (وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللّه، اَنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها، اِنَّ اللّه خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ).
آیه صدوبیستوچهارم سورهی بقره و نکات آن
انتخاب امام به اختیار مردم نیست
یکی از نکتههای مهم مسألهی امامت این است که
امامْ مِنَ اللّه
است و نصب امام با جعل الهی است و به اختیار مردم نیست. این مسأله را از آیهی شریفهی
وَ إِذْ إِبْتَلىَ إِبْرَاهیمَ رَبُّهُ بِكلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیتی قَالَ لَاینَالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ (1)
نتیجه میگیریم. خداوند ابراهیم علیهالسلام را به چیزی امتحان میكند و ابراهیم علیهالسلام امر خدا را بهجا میآورد و موفق از میدان آزمایش بیرون میآید. آنگاه خداوند به ابراهیم علیهالسلام میفرماید: كه او را پیشوای مردم قرار میدهد و به امامت خلق برمیگزیند.
ابراهیم علیهالسلام عرض میكند كه پروردگارا! آیا این پیشوایى به فرزندان من هم میرسد و آیا امامت را به فرزندانم نیز ارزانى میدارى؟ خداوند میفرماید: اگر شایستگى آن را داشته باشند چنین مقامی را به ایشان اعطا میكند و اگر نه عهد او هرگز به ستمكاران نخواهد رسید.
پس امامت به جعل الهی است و به اختیار و انتخاب مردم نیست.
اِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ اِماماً
آنهم بعد از اینکه حضرت ابراهیم خلیل علیهالسلام به امتحانهای الهی مبتلا و در آنها موفق میشود. یك نكته همین است كه امامت به جعل الهی است.
امامت، مقامی است که به ظالمان نمیرسد
نكتهی دیگر آنكه وقتی ابراهیم علیهالسلام میپرسد كه آیا این مقام برای فرزندان و ذریهی او نیز هست خداوند متعال میفرماید:
لاینالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ
یعنی امامت عهدی است از جانب خدا که به ظالمان نخواهد رسید. اینكه عهد امامت به ستمپیشهگان و ظالمان نخواهد رسید مهم است.
آیهی دیگری كه به امامت و جعل و نصب الهی امام اشاره میكند از سورهی انبیاء است؛
وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَوةِ وَ إِیتَاءَ الزَّكَوةِ وَ كانُواْ لَنَا عابِدِینَ (2)
یعنی به آنها مقام پیشوایی دادیم تا به فرمان ما به رهبری و هدایت خلق بپردازند و به ایشان انجامدادن كارهاى نیك و مخصوصاً برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحى كردیم و ایشان پرستنده و عبادتكنندهی ما بودند.
آیهی سوم از سورهی سجده است.
وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرَوُاْ وَ كانُواْ بِاَیاتِنَا یوقِنُونَ (3)
و چون شكیبایى كردند و صبوری پیشه گرفتند و به آیات ما یقین داشتند برخى از آنها را پیشوایانى قرار دادیم كه به فرمان ما [مردم را] هدایت مى كردند.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ اِمامٌ مِنَ اللّه
امامت باید به جعل الهی باشد و امام باید منصوب خداوند باشد. كما اینكه از آیاتی كه برشمردیم همینطور برمیآید.
مسألهی دوم اینکه
قالَ وَ مِنْ ذُرِّیتی قالَ لاینالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ
دو چیز دیگر معلوم میشود؛ یکی اینکه امامت پیمانی است از جانب خدا و دوم معلوم میشود کسانی که گناهکار باشند به امامت نمیرسند. این جزو مسائل اصلی امامت است. یکی از مسائلی كه دربارهی امام و امامت مطرح میشود این است که امامت با ولایت با وصایت با وراثت و با خلافت یکجا در معنای امام جمع میشوند و آنوقت ولایت به معنای سرپرستی و اولیبتصرف بودن است.
توبهی منکر ولایت پذیرفته نمیَشود
پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند:
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ اِمامٌ مِنَ اللّه، وَ لَنْیتُوبَ اللّه عَلى اَحَدٍ اَنْكَرَ وِلایتَهُ وَ لَنْیغْفِرَ لَهُ
مقام امامت و ولایت و خلافت و وصایت و وراثت در مورد امیرالمؤمنین و بقیهی ائمه علیهمالسلام نسبت به پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در یک جا جمع میشود و آنوقت از احکام ولایت و امامت این است که اگر کسی منکرش باشد توبهاش قبول نمیشود.
وَ لَنْیتُوبَ اللّه عَلى اَحَدٍ اَنْكَرَ وِلایتَهُ وَ لَنْیغْفِرَ لَهُ
و خداوند هرگز توبهی کسی را که منکر ولایت او باشد قبول نمیکند و او را نخواهد آمرزید.
یعنی کسانی که ولایت و وصایت را قول نداشته باشند در این دنیا هرچه هم برای بقیهی گناههاشان توبه بکنند مستجبات نمیشود مگر اینکه ولایت و وصایت را قبول بکنند.
حَتْماً عَلَى اللّه اَنْ یفْعَلَ ذالِكَ بِمَنْ خالَفَ اَمْرَهُ وَ اَنْ یعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً اَبَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ
منکر ولایت، کافر است
مسألهی دیگری که اینجا معلوم میشود آن است که امامت امر خداوند است چون پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند: حتماً خداوند متعال كسانی را كه در مخالفت با امرش باشند نخواهد بخشید و به جهنم خواهد برد. یکی از نتایج انکار ولایتِ ولی و امامتِ امام و وصایتِ وصی و خلافتِ خلیفه و وراثتِ وارث این است که منکر نهتنها به جهنم میرود بلکه جزو آتشگیرههای جهنم میشود، میشود هیزمهای جهنم! کسیکه منکر ولایت باشد کافر است.
دو خصوصیت منکر ولایت، کافر است و آتشگیرهی جهنم
منکر ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام دو خصوصیت دارد:
اول آنكه میشود جزو هیزمهای آتش جهنم و دوم اینكه کافر میشود.
منکر ولایت کافر است و منکر ولایت وقود، یعنی آتشگیرهی جهنم است.
إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ لَنتُغْنِی عَنْهُمْ اَمْوالُهُمْ وَ لَا اَوْلَادُهُمْ مِنَ اللّه شَیئاً وَ اُولَئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّار (4)
داراییها و فرزندان کافران هرگز آنها از عذاب خدا نرهانَد. آنها خود هیزم آتش جهنماند.
یا اَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ قُواْ اَنفُسَكُمْ وَ اَهْلِیكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحْجَارَةُ عَلَیهَا مَلائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لایعْصُونَ اللّه مَا اَمَرَهُمْ وَ یفْعَلُونَ مَا یؤْمَرُونَ (5)
اى كسانیكه ایمان آورده اید، خود و خانوادهی خود را از آتشى كه هیزم آن مردم و سنگها هستند نگه بدارید. فرشتگانی درشت گفتار و سختگیر بر آن آتش، موكّلاند. هرچه خدا بگوید نافرمانى نمى كنند و همان مى كنند كه به آن مأمور شده اند.
فَإِنْ لَمْتَفْعَلُوا وَ لَنْتَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ اُعِدَّتْ لِلْكافِرینَ (6)
و هرگاه چنین نكرده اید، كه هرگز نتوانید كرد، پس بترسید از آتشى كه براى كافران مهیا شده است و هیزم آن مردمان و سنگها هستند.
در این دو آیهی اخیر بهروشنی بیان شده است كه كافران هستند كه در كنار سنگها، آتشگیرهی جهنم هستند و هیزم آتش جهنم میشوند. اینجا پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله به این مسأله اشاره و استدلال میکنند و میفرمایند:
فَاحْذَرُوا اَنْ تُخالِفوهُ فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ اُعِدَّتْ لِلْكافِرینَ
یعنی اگر با امیرالمؤمنین علیهالسلام مخالفت بکنید هم کافر میشوید و هم اینکه آتشگیرهی جهنم میشوید.
شک در یکی از امامان علیهم السلام شک در همه آن ها است
نكتهی دیگر آن است كه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند:
وَ مَنْ شَكَّ فى واحِدٍ مِنَ الْاَئمَّةِ فَقَدْشَكَّ فِی الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشَاكُّ فینا فِی النّارِ
کسیکه در یکی از امامان شک بکند كأنّه به همهی آنها شک کرده است و کسیکه به ما شک بکند در آتش است.
نکتهی مهمی که اینجا هست حکم كلی و كامل دربارهی همهی ائمه علیهمالسلام است و اینكه اگر کسانی در ائمه شك بکنند در ما شك كرده است؛ یعنی در نبوّت هم شک کرده است. پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله مبحث نبوّت و امامت را با هم مخلوط کردهاند و در یك دسته، طبقهبندی كردهاند و در یك طبقه قرار دادهاند و فرمودهاند کسیکه در یک امام شک بکند در همهی امامان شک کرده است و کسیکه در همهی ائمه شک بکند حتماً در آتش جهنم است و چون آتش جهنم برای کفار آماده شده است چنین شخصی حتماً کافر است.
تعریف شک و حدود آن
مُراد از آنچه اینجا شك فرمودهاند آن نیست كه شخصی جایی شك بكند و شبههای و شكی در دلش بیاید؛ بلكه منظور آن است که شخصی كه شكی برایش پیشآمده است دنبال آن نرود تا شکاش را برطرف کند و آن را به یقین بدل بسازد. اینکه هركس شک کند در آتش میرود یعنی آنكه در شك خود بماند.
در واقع شک اینجا بهمعنای انکار است. مثلاً من میگویم ناگهان شک کردم که خدا هست یا نه؟ این شک آدم را کافر نمیکند؛ بلکه میتواند برود و شک خود را برطرف بكند و به یقین برساند. منظور از آن شک كه موجب كفر میشود شکی است که درش بماند و بهآن اعتنا نکند و منکرش باشد، یعنی شکی که از دنبالش انکار باشد، و إلّا تنها شکكردن، معقول است و عقل آن را میپذیرد و کفر آور نیست.
ولایت امیرالمومنین علیه السلام هدیه ای الهی
خداوند متعال به پیامبر اكرم صلیاللّهعلیهوآله مأموریت داد تا ایشان امامت امیرالمؤمنین علیهالسلام را تبلیغ بكنند و پیامبر صلیاللّهعلیهوآله این مأموریت را فضیلت برمیشمرند و از هدیههای اختصاصی الاهی به خودشان بیان میكنند.
مَعاشِرَ النّاسِ، حَبانِی اللّه عَزَّوَجَلَّ بِهذِهِ الْفَضیلَة
در لغت واژهی حباء بهمعنای هبه و جایزهی اختصاصی است.
الحِباءُ هو ما یحبُو به الرجلُ صاحَبه و یكرّمه به (7)
و یا اینكه گفتهاند الحباء بهمعنای العطاءاست. پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند:
مَعاشِرَ النّاسِ، حَبانِی اللّه عَزَّوَجَلَّ بِهذِهِ الْفَضیلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَىَّ وَ اِحْساناً مِنْهُ اِلَىَّ وَ لا اِلاهَ اِلاّ هُوَ، اَلا لَهُ الْحَمْدُ مِنّی اَبَدَ الْآبِدینَ وَ دَهْرَ الدّاهِرینَ وَ عَلی كُلِّ حالٍ
رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله این موضوع را که مأموریت یافتهاند تا ولایت حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را ابلاغ بكنند و ایشان را به امامت معرفی بكنند به حباء، یعنی هدیهی اختصاصی تعبیر میكنند. این نكته خیلی جالب است. بعد از آن هم میفرمایند:
مَنّاً مِنْهُ عَلَىَّ وَ اِحْساناً مِنْهُ اِلَىَّ
یعنی خدای متعال بهخاطر این مسأله هم بر ایشان منت گذاشته است و هم به ایشان احسان کرده است. آنوقت درمقابل این نیكی و احسان كه خداوند نه تنها در امام منصوب كردنِ امیرالمؤمنین، كه در تبلیغ امامت ایشان هم روا داشته است پیامبر صلیاللّهعلیهوآله اول اقرار میكنند به خداوندی خدا؛
لا اِلاهَ اِلّا هُوَ
و بعد میفرمایند:
اَلا لَهُ الْحَمْدُ مِنِّى اَبَدَالْآبِدینَ وَ دَهْرَالدّاهِرینَ وَ عَلی كُلِّ حال
بهخاطر چنین لطفی و عنایتی بایستی ایشان در همهجا و همهوقت و تمام احوال خدا را شکر بکنند و حمد بگویند.
عَنْ سُلَیمَانَ ابْنِ حَفْصٍ الْمَرْوَزِی قَالَ سَمِعْتُ اَبَاالْحَسَنِ، مُوسَى ابْنَ جَعْفَرٍ علیه السلام، یقُولُ مَنْ زَارَ قَبْرَ وَلَدِی عَلِی علیهالسلام كَانَ لَهُ عِنْدَ اللّه عَزَّوَجَلَّ سَبْعُونَ (سبعین) حِجَّةً مَبْرُورَةً. قُلْتُ سبعین (سَبْعُونَ) حِجَّةً مَبْرُورَةً؟ قَالَ نَعَمْ، سبعیناَلفَ (سَبْعُونَاَلْفَ) حِجَّةٍ. قُلْتُ سبعیناَلفَ (سَبْعُونَاَلْفَ) حِجَّةٍ؟ قَالَ فَقَالَ رُبَّ حِجَّةٍ لَاتُقْبَلُ، مَنْ زَارَهُ اَوْ بَاتَ عِنْدَهُ لَیلَةً كَانَ كَمَنْ زَارَ اللّه فِی عَرْشِهِ. قُلْتُ كَمَنْ زَارَ اللّه فِی عَرْشِهِ؟ قَالَ نَعَمْ، اِذَا كَانَ یوْمُ الْقِیامَةِ كَانَ عَلَى عَرْشِ اللّه عَزَّوَجَلَّ اَرْبَعَةٌ مِنَ الْاَوَّلِینَ وَ اَرْبَعَةٌ مِنَ الْآخِرِینَ، فَاَمَّا الْاَوَّلُونَ فَنُوحٌ وَ اِبْرَاهِیمُ وَ مُوسى وَ عیسى، وَ اَمَّا الْاَرْبَعَةُ الْآخَرُونَ فَمُحَمَّدٌ وَ عَلِی وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ، ثُمَّ یمَدُّ الْمِطْمَرُ فَیقْعُدُ مَعَنَا زُوَّارُ قُبُورِ الْاَئِمَّةِ اِلَّا اَنَّ اَعْلَاهَا دَرَجَةً وَ اَقْرَبَهُمْ حبوةً زُوَّارُ قَبْرِ وَلَدِی عَلِی علیه السلام.(8)
سلیمان ابن حفص مروزی روایت كرده است كه از حضرت ابوالحسن، موسى ابن جعفر علیهالسلام شنیدم كه ایشان میفرمود هر كه قبر فرزندم على علیهالسلام را زیارت بكند نزد خدای عزوجل برایش هفتاد حج مبرور (9) ثبت است. گفتم هفتاد حج مبرور؟ فرمود آرى، هفتادهزار حج مبرور. گفتم هفتادهزار حج؟ میگوید: كه ایشان فرمود چهبسا حجى كه مقبول نباشد. هركه او را زیارت كند یا كنار قبرش بماند همچون كسى است كه خداوند را در عرش او زیارت كرده باشد. گفتم همچون كسى كه خدا را در عرش زیارت كرده است؟ فرمود آرى. چون روز قیامت بشود بر عرش خدای عزوجل چهار كس از اولین و چهار كس از آخرین باشند؛ از اولین نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و آن چهار كس دیگر محمد و على و حسن و حسین. سپس بساطى دراز بكنند و زائرین قبور ائمه با ما بنشینند؛ مگر آنكه بلندترین درجهها و نزدیكترین آنها به ما در عطا از آنِ زائرین قبر فرزند من، علی علیه السلام باشد.
یعنی بالاترین درجهها و نزدیکترینها از نظر حبوة کسی است که زائر قبر علی ابن موسی الرضا علیهالسلام بوده باشد؛ حتی امام علیهالسلام اینجا میفرمایند كه زیارت امام رضا علیهالسلام از زیارت امام حسینعلیهالسلام هم بالاتر است که البته دلایل دیگری دارد. (10) علیایحال اینكه حبوة بهمعنای هدیه است؛ عطا و هدیهای اختصاصی که خداوند متعال هبه میكند.
امیر المومنین علیه السلام با فضیلت ترین خلق
مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیاً فَاِنَّهُ اَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدى مِنْ ذَكَرٍ و اُنْثى ما اَنْزَلَ اللّه الرِّزْقَ وَ بَقِىَ الْخَلْقُ
نكتهای كه اینجا هست همان است كه پیشتر اشاره كرده بودیم. چون پیغمبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله هم از نظر خَلق و هم به لحاظ خُلق، هم از منظر ناسوتی و هم از مرتبهی جبروتی و لاهوت، اشرف مخلوقات هستند پس آنكس كه جانشین ایشان است باید در تمام این مراتب برترینِ خلق و افضلالنّاس باشد. لذا پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند که:
فَضِّلُوا عَلِیاً
بعضی از مترجمین محترم این عبارت را اینگونه معنا کردهاند كه فضیلت بدهید. البته چنین ترجمهای غلط نیست اما برگردانِ بدی است و تمام مطلب را نمیرساند. ما اینطور معنا میكنیم كه بالاتر بدانید، برتر بدانید.
اِنَّهُ اَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدى مِنْ ذَكَرٍ و اُنْثى ما اَنْزَلَ اللّه الرِّزْقَ وَ بَقِىَ الْخَلْقُ
مادامکه آفرینش هست و روزی از آسمان میرسد علی علیهالسلام برترین است و افضل است. این نکته خیلی مهم است. به دلیل آنكه پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله اشرف مخلوقات است جانشین ایشان بعد از خودشان میبایست برترین و اشرف مخلوقات باشد.
منکر امام و امامت ملعون است
مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَىَّ قَوْلى هذا وَ لَمْیوافِقْهُ
منکران امامت مورد لعن و مطرود هستند. باید بهتفصیل دربارهی لعن و غضب صحبت بکنیم و بررسی بكنیم که چهقدر در روایات ملعون و مغضوب داریم.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
منابع
1) سورهی بقره، آیهی 124
2) سورهی انبیاء، آیهی 73
3) سورهی سجده، آیهی 24
4) سورهی آلعمران، آیهی 10
5) سورهی تحریم، آیهی 6
6) سورهی بقره، آیهی 24
7) لسانالمیزان 162:14
8) امالی صدوق: 120
9) پذیرفتهشده و مقبول از جانب خدا؛ به نقل از فرهنگ فارسی عمید
10) عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِی بْنِ مَهْزِیارَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیهالسلام جُعِلْتُ فِدَاكَ زِیارَةُ الرِّضَا علیهالسلام أَفْضَلُ أَمْ زِیارَةُ أَبِی عَبْدِ اللّه الْحُسَینِ علیهالسلام فَقَالَ زِیارَةُ أَبِی أَفْضَلُ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللّه علیهالسلام یزُورُهُ كُلُّ النَّاسِ وَ أَبِی لَا یزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّیعَةِ.الكافی (ط - الإسلامیة) / ج4 / 584 / باب فضل زیارة أبی الحسن الرضا علیه السلام